تصور کنید که شما کل جهان هستید. در شادی و سعادت کامل زندگی میکنید. تصور کنید گذشته یا آیندهای وجود ندارد، فقط اکنون. تصور کنید مکان یا زمانی وجود ندارد، فقط یک ابدیت نامحدود. آرامش بیپایان، هماهنگی و عشق بیقید و شرط را تصور کنید. هیچ ترسی و نیز برابری در همه چیز را تصور کنید. این یگانگی است.
متأسفانه، ما هرگز نمیتوانیم یگانگی معنوی (Spiritual Oneness) را به طور کامل تصور کنیم. برای درک یا تجربه هر چیزی، باید آن را با چیز دیگری مقایسه کنیم که بلافاصله ما را به دوگانگی میکشاند. یگانگی بنا به تعریف، غیر قابل مقایسه است.
پس آیا امکان شناخت احدیت وجود دارد؟ بله، اما تنها با تجربه مستقیم، زمانیکه از ذهن، عقل و نفس فراتر میرویم. یگانگی گرد هم آمدن همه اضداد است. همیشه به عنوان اساس و جوهر اساسی همه چیز با ما است. به خودی خود چیزی نیست، اما پتانسیل همه چیز را دارد. ما باید فراتر از حواس برویم، فراتر از دوگانگی برای یافتن یگانگی…
همه ما درکی اجمالی، تصادفی و غیر منتظره از یگانگی داشتهایم. شاید شما در حال تماشای یک غروب زیبا بودید و آن لحظه را که احساس کردید با کل خلقت یکی شدهاید تجربه کردید. یا فرزند تازه متولد شده خود را برای اولین بار مشاهده کردید و عاشق تمام دنیا شدید. ما حتی برای این نگاهها عباراتی داریم و میگوییم: «نفسم بند آمد» یا «زمان ایستاد». این تجربهها همان یگانگی است. ما با کلیت تجربه یکی شدیم. وقتی از لحظه یگانگی برمی گردیم، بیان درست آن را غیر ممکن مییابیم. فقط بود! (اتفاق افتاد، تجربه شد). هیچ کلمهای برای توصیف یگانگی وجود ندارد (در آیین ودانتا (Vedanta)، به یگانگی Tat گفته میشود که به معنی That (آن) است.)
ما میتوانیم از طریق مدیتیشن هم تجربه مستقیمی از یگانگی داشته باشیم. مدیتیشن یک مسیر سیستماتیک را فراهم میکند که از طریق آن، آگاهی ما به سطوح عمیقتری از تفکر میرسد تا اینکه در نهایت از فکر به طور کامل از فکر و ذهن فراتر برویم. تمام دوگانگیها در قلمرو افکار است. هنگامیکه ما به درون فضاهای بین افکار خود میلغزیم، به یگانگی تبدیل میشویم. یگانگی فقط تجربه چیزی نیست؛ یک حالت هستی (و بودن) است.
دیپاک چوپرا به ما گفته است که “هر چیز جزئی از یک میدان آگاهی است”. همچنین گفته: “کل، هرگز ارتباط خود را با اجزای خود قطع نمیکند، اجزا هرگز گم یا فراموش نمیشوند”.
فیزیک کوانتومی مدرن در مورد یک میدان یکپارچه صحبت میکند که زیربنای همه چیز در خلقت است و همه چیز را به هم متصل میکند. آنچه ما هستیم، آگاهی ناب یا یگانگی است که خود را به اشکال مختلف در زمانهای مختلف تکامل ما نشان میدهد. شعور خالص که ازلی و بیزمان است، یگانگی است؛ اما ما بدون آن، جدایی یا دوگانگی هستیم…
چوپرا میگوید: “منشأ فرمهای زندگی، تمایز آگاهی ناب به فرمهای متعدد زندگی است که بهعنوان مجموعههای کیفی ایجادکننده جهان نسبی بیان میشوند”. جان لنون (خواننده مطرح امریکایی) یگانگی را اینگونه ساده کرد: “من او هستم، همانطور که شما هستید، همانطور که شما من هستید، و ما همه با هم هستیم“.
نویسندهای به نام دیمیان مارک اسمیت (Damian Mark Smyth) میگوید:”ما یکی هستیم، ما همیشه یکی بودهایم، ما همیشه یکی خواهیم بود، تا زمانیکه فکر کنیم که نیستیم“. و چالش ما در اینجا نهفته است، ما یکی هستیم اما فکر میکنیم جدا هستیم. ما یگانگی خود را فراموش کردهایم.
در نتیجه فراموشی، دنیایی توهمی از دوگانگی ایجاد میکنیم که منجر به رنج میشود. همه اختلافات، درگیریها و جنگها به دلیل این باور اشتباه است که ما از هم جدا هستیم (یکی نیستیم). وقتی متوجه میشویم که یکی هستیم، چه کسی یا چه چیزی برای مبارزه با آن وجود دارد؟ در سطح کیهانی، دعوای دو نفر به همان اندازه مضحک است که انگار دستان شما تصمیم گرفتند که یکدیگر را دوست نداشته باشند و با یکدیگر به دعوا کنند.
آیا ما محکوم به یک زندگی جداگانه و دوگانه هستیم، جایی که یگانگی، همیشه یک رویای دستنیافتنی باقی میماند؟ خیر. ونداتا و معلمان بزرگ آن راهی را روشن کردهاند که ما را به جایی راهنمایی میکند که در این جهان نسبی، زندگی کامل با به یاد آوردن یگانگی امکانپذیر میشود؛ راهی را که میتوانید با مطالعه این مقاله آغاز کنید…
یگانگی چیست؟
یگانگی تجربهای است که از ذهن فراتر میرود. هنگامیکه ما یگانگی را تجربه میکنیم، با هر چیزی که در هستی وجود دارد و در هر سطح، احساس ارتباط میکنیم. به عبارت دیگر، ما با همه چیز احساس “یکپارچگی” و “یکی بودن” میکنیم.
در تعریفی دیگر، یگانگی احساس پُر بودن، وسیع بودن و کامل شدن است؛ این تجربه، تجسم ماهیت واقعی ما است، خودی که فراتر از شخصیتهای محدود ما (یا همان منیتها/Egoهای ما) وجود دارد.
نامهای دیگری برای یگانگی وجود دارد از جمله، غیر دوگانگی، وحدت، روشنبینی، بودا-طبیعت، مسیح-آگاهی و …
یگانگی معنوی به چه معناست؟
تجربه معنوی یگانگی به بهترین وجه به عنوان وحدت بین دو انرژی “خود” و “جهان هستی” توصیف میشود. ادغام این دو در یکی را تجربه خواهید کرد و درک جدایی بین خود و دیگری پاک میشود. تجربه این واقعیت چیزی جز تغییر زندگی نیست. این تجربه میتواند به سرعت به رنجهای وجودی پایان دهد و ادراک و احتمالات جدیدی را برای آینده شما ظاهر کند.
چرا تجربه یگانگی دشوار است؟
به زبان ساده، دلیل اینکه چرا تجربه یگانگی و تمامیت (Wholeness) برای ما بسیار دشوار و نادر است، این است که ذهن ما به ما اجازه نمیدهد.
درحالیکه ذهن ما به ما در برنامهریزی، تصور، ایجاد، ساختار و درک منطقی زندگی کمک میکند، بهطور همزمان “وجود” را نیز تکهتکه میکنند. وقتی زندگی به افکار، مفاهیم، ایدهها و باورها تقسیم میشود، نمیتوانیم یگانگی همه چیز را مستقیماً تجربه کنیم. در عوض، ما زندگی را از طریق یک لنز شکسته درک میکنیم. تا زمانیکه نتوانیم آن شیشههای ترکخورده را برداریم، همچنان خودمان را به عنوان موجودات کوچک منزوی و جدا از هم میبینیم.
مشکل این است که اکثر ما فراموشمان شده که آن عینک ترکخورده را به چشم زدهایم. ما بیشتر زندگی خود را با این باور میگذرانیم که افکار و هویت ذهنی محدومان هستیم. ما به نوعی شبیه ماهیهایی هستیم که فراموش کردهاند مفهوم آب چیست. تنها واقعیتی که مشروط به زندگی در آن شدهایم، واقعیتی است که ذهن بر آن مسلط است. فراموش میکنیم که خیلی بیشتر از افکار و داستانهای ذهنی خود هستیم. ما ارتباطمان با ماهیت واقعی خود را از دست میدهیم.
برخلاف تصور رایج، یگانگی یک تجربه «خاص» نیست؛ در واقع طبیعیترین و عادیترین حالت ممکن است. اما از منظر ذهن، واقعاً بدیع و هیجانانگیز به نظر میرسد زیرا بسیار نادر است!
تقسیم و جداسازی درونی
از آنجاییکه ذهن ما – که ماهیتی تفکیککننده و دوگانه دارد – بر بخش زیادی از زندگی ما تسلط دارد، ما نیز تمایل داریم که در درون خود احساس مجزا بودن کنیم. ماهیت ذهن به دنبال درک و امنیت است و برای درک زندگی و ایمن بودن، باید برخی چیزها را “خوب” و برخی چیزها را “بد” ببینیم.
تقسیم زندگی به خوب / بد و درست / غلط یک فرآیند بسیار طبیعی است زیرا به ما کمک میکند زنده بمانیم. اگر توانایی تقسیم زندگی به دو قسمت متضاد را نداشتیم، نمیتوانستیم درک کنیم که قدم گذاشتن در مقابل ترافیک کشنده (یا «بد») است و اجازه دادن به کودکانمان برای بازی با چاقو خطرناک است («بد»).
اما در عین حال، تقسیم زندگی به قطبیتها نیز رنج عظیمی را در ما ایجاد میکند. چرا؟ زیرا ما بزرگ میشویم و یاد میگیریم که برخی از قسمتهای ما “خوب” هستند درحالیکه بخشهای دیگر ما “بد”. سپس به بخشهای خوب خودمان میپردازیم و بخشهای بد خود را سرکوب یا انکار میکنیم.
چه اتفاقی میافتد که ما درک خودمان در قالب ماهیتی پراکنده را آغاز کنیم؟ پاسخ این است: زمانیکه ما احساس نقص، کمبود، به اندازه کافی خوب نبودن و … را تجربه میکنیم. ما ناامنی، اضطراب، تنهایی، افسردگی و در برخی موارد شدید خودکشی را احساس میکنیم. ذات ما رقیق شده است؛ ما احساس میکنیم جعلی و غیر معتبر هستیم. پوچی آزارمان میدهد. ما بسیار مشتاقیم که خودمان را دوست داشته باشیم و خود را در آغوش بگیریم، اما چگونه میتوانیم به طور کامل بپذیریم که چه کسی هستیم، وقتی از برخی قسمتهای خود متنفریم و بخشهای دیگر را دوست داریم؟
به این دلیل یکپارچگی معنوی (spiritual integration) بسیار مهم است. یکپارچگی، نقطه مقابل پراکندگی است. وقتی یکپارچه میشویم، بخشهای مختلفی از خود را که ممکن است برای سالها یا دههها گم شده باشند، متحد میکنیم. وقتی ما به دنبال یکپارچگی هستیم، در واقع به دنبال یگانگی (Oneness) و تمامیت (wholeness) هستیم.
در نهایت، یگانگی و تمامیت برای ما بسیار بیگانه به نظر میرسد، زیرا ما دنیای درونی و بیرونی خود را از طریق دریچه پراکنده ذهن درک میکنیم. و اتفاقاً کل مفهوم دنیای درونی و بیرونی خود، تقسیمی است که توسط ذهن ایجاد شده است! آیا متوجه میشوید که ذهن و مفاهیم آن چقدر عمیقاً در واقعیتهای ما جا افتاده است؟
آیا یگانگی مفهوم معنوی عصر جدید است؟
به هیچوجه! اثبات این واقعیت وحدتبخش، قرنها در سراسر تجارب حکایتی و مکتوب شرقی و غربی مستند شده است. در توصیفات مکتوب سکولار غربی، در اوایل قرن دوم میلادی، مارکوس اورلیوس (۱۲۱-۱۸۰) در کتاب خود با عنوان مدیتیشنها، چنین نوشته است:
همیشه به این موارد توجه داشته باشید: طبیعت کل جهان، ماهیت بخشی که من هستم، رابطه یکی با دیگری، یکی بسیار وسیع، دیگری بسیار کوچک. هیچکس هرگز نمیتواند من را از گفتن و انجام آنچه که منطبق بر کلیت آن است باز دارد و من جزء جداییناپذیر آن هستم.
این نجیبترین امپراتور روم در مورد چه چیزی صحبت میکرد؟ آیا این یگانگی طبیعت انسان با جهان پهناور بود؟ اینطور به نظر میرسد. قرنها بعد، دانته (۱۲۶۵-۱۳۲۱) و آساجولی (۱۸۸۸-۱۹۷۴) فرآیند کار کردن از طریق انرژیهای پایینتر و بالاتر افراد را توصیف کردند که منجر به یکپارچهسازی نهایی خود با خود برتر میشود و تجارب حالتهای بالاتر آگاهی را به دنبال خواهد داشت. رویکردهای معنوی و روانشناختی فرافردی به انرژیهای خود برتر در آموزههای معنوی زیادی ترکیب شدهاند که راه رسیدن به آن تجربه را به شما نشان میدهد.
آیا یگانگی در چارچوب علمی، «واقعی» است؟
در یک سری اکتشافات هیجانانگیز علمی، عصبشناسی مدرن تأیید تجربیات یگانگی را آغاز کرده است. از نظر علمی، تجربه یکپارچگی این انرژیها در سطح فیزیولوژیکی با شواهد نشان میدهد که اسکنهای تصویربرداری، کاهش فعالیت عصبی در مغز افراد در حال مراقبه را ثبت میکنند. جالبترین یافتههای این اسکنها کاهش فعالیت در بستهای از نورونها در لوب جداری فوقانی خلفی را نشان میدهد (که برای سهولت به عنوان منطقه ارتباط جهت یا جهتگیری یا مرکز OAA نامیده میشود). عملکرد طبیعی فیزیولوژیکی OAA جهت دادن به افراد در فضای فیزیکی اطراف است که به فرد درکی از خود را میدهد و شما را از فضای اطراف که نیاز به توجه دارد جدا میکند.
هنگامیکه فعالیت عصبی در مرکز OAA به دلیل مدیتیشن یا آسیب جسمی به آن بخش از مغز فوقانی یا خردمند کاهش مییابد، احساس یگانگی یا یکی بودن با کاهش احساس جدایی جسمی فراتر میرود. هنگامیکه ما شروع به درک یگانگی میکنیم، مرزهای بین خود و جهان به آرامی از بین میرود و ما تجربه انرژی وحدت را آغاز خواهیم کرد.
تجربه فیزیکی شگفتانگیز یگانگی توسط دکتر جیل بولت در سخنرانی TED خود با عنوان “سکتهی بینشی من (My Stroke of Insight)” به وضوح توضیح داده شد. تجربه یگانگی دکتر بولت متأسفانه با یک سکته مغزی به وجود آمد که مغز چپ و مرکز OAA او را کاملاً غیر فعال کرد و به یک تجربه کامل از یگانگی منجر شد؛ احساسی که او در سخنرانی TED خود به شیوایی توصیفش میکند.
خوشبختانه، برای اینکه بتوانید واقعیت یگانگی را تجربه کنید، به تجربه سکته یا آسیب مغزی نیازی ندارید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که مراقبه کنید و به خود برتر خود متصل شوید چون همه این انرژیها را در کنار هم نگه میدارد و پلی است برای حالتهای هوشیاری بالاتر.
علاوهبر انرژیهای یکپارچهای که در نورونهای مرکز OAA تعبیه شده است، آزمایشهای نوروفیدبک علمی نشان دادهاند که مدیتیشن امواج مغزی شما را تغییر میدهد، که برخی از آنها با ظهور معنویت و حالتهای بالاتر آگاهی مرتبط هستند.
علم با هر مطالعه جدید ثابت میکند که تجارب معنوی یگانگی و حالات بالاتر آگاهی، تجربیاتی که در طول قرنها توسط عرفا مستند و توصیف شده است، برای هر یک از ما واقعی و دستیافتنی است. در مجموع، همه این شواهد علمی ثابت میکند که ما نه بهعنوان خودِ فردیِ مجزا که به تنهایی در قایقهای کوچکمان در دریای آبی پهناور غوطهور میشویم و از اضطراب وجودی رنج میبریم، بلکه بهعنوان بخشی از کل، وجود داریم و واقعیت یگانگی در ما وجود دارد. این واقعیت در نورونهای مغز ما نهفته است و بنابراین به احتمال زیاد در کد ژنتیکی ما وجود دارد. به عبارت دیگر، جستجوی تجربه یگانگی به معنای واقعی کلمه در مغز ما ساخته شده است.
یگانگی و سفر بیداری معنوی
برای اکثر جویندگان معنوی، یگانگی انگیزهای برای رفتن به سفر درونی است. ما ممکن است لحظهای از آزادی کامل و اتحاد با تمام زندگی را تجربه کرده باشیم. یا شاید اشتیاق دردناکی برای «بازگشت به خانه» (یعنی به حالت یگانگی) در ما وجود دارد. اما به هر حال یگانگی در هسته اصلی مسیر بیداری معنوی قرار دارد.
سفرمان ما را به دور محور میبرد با این امید که روزی به لطف الهی، با مرکز آن متحد شویم؛ مرکزی که یگانگی یا خودشناسی معنوی را ارائه میکند…
چگونه به یگانگی برسیم؟
یگانگی، تلاشیسیت که هر کسی میتواند آن را انجام دهد و به جای صحبت کردن از آن، باید تجربهاش کند. این جمله، نقل به مضمون توصیه عاقلانهای به دانته از سوی راهنمای خود برتر او که توسط بئاتریس ارائه شده بود در کتاب کمدی الهی بیان شده است.
برای تجربه واقعیت یگانگی یا وحدت، فقط باید تلاش کنید و تا آنجا که میتوانید مدیتیشن کنید و به خود برتر خود متصل شوید که به عنوان دروازهای به انرژیهای حالات بالاتر آگاهی عمل میکند. در تمرین مراقبه است که شما آگاهی خود را به سمت اتحاد خود برتر و انرژیهای جهان هدایت میکنید و تجربه یگانگی به یک امکان تبدیل میشود.
تجربه یگانگی (و یگانگی با خدا) فراتر از نفس (ego) است و شما را به ماهیت عمیقتر انسانی، احساسات فراشخصی و معنوی مرتبط میکند و قلب احساس وحدت پیوند را تجربه میکند. از طریق قلب، تجربه کاملتری از زیبایی یگانگی را احساس میکنید و عمیقاً تحت تأثیر آن قرار میگیرید.
در ادامه چند پیشنهاد ارائه کردیم که شما را در مسیر درست رسیدن به یگانگی هدایت میکند:
مدیتیشن و ذهنآگاهی (mindfulness)
گرچه این روش ممکن است کلیشه به نظر برسد اما فقط به این دلیل که مدیتیشن و ذهنآگاهی وارد دنیای بازار و تجارت شدهاند به این معنی نیست که ارزش واقعی ندارند.
یقیناً رویکرد بسیاری از معلمان مدرن نسبت به مراقبه، غیر مذهبی است. اما بسیاری از تکنیکهای باستانی برای این دو وجود دارد از جمله ویپاسانا/ Vipassana (آگاهی فکر) و مدیتیشن آناپاناساتی / Anapanasati (آگاهی تنفس) که به شما کمک میکند تا بینش مستقیمی نسبت به ماهیت ذهن خود به دست آورید.
ذهنآگاهی راه ساده دیگری برای دستیابی به تجربه یگانگی است. ذهنآگاهی یعنی توجه به لحظه حال. از قضا، MindFULLness کمتر به ذهن مربوط میشود و بیشتر در مورد تقویت آگاهی و توانایی شما برای زندگی در لحظه حال است. بهطور دقیقتر، میتوان آن را بیذهنی (بدون معانی منفی) تصور کرد. بسیاری از حالات آرامش و تمامیت درونی را میتوان از طریق این دو شیوه رایج تجربه کرد.
غوطهور شدن در طبیعت
گذراندن زمان تنهایی در محاصره طبیعت، راه زیبای دیگری برای دستیابی به حالت یکپارچگی و یگانگی است. آموزش دادن به خود برای مشاهده طبیعت به عنوان یک شکل غیر فعال مراقبه، روح را تغذیه میکند و میتواند شما را پر از احساس صلح درونی کند. غوطهور شدن در دل طبیعت، یک تمرین قدرتمند برای بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی است، بنابراین ارزش آزمایش کردن را دارد.
تغییر ذهن با طب گیاهی
تجربه لحظات قدرتمند و متحولکننده زندگی در یگانگی با شکلهای مختلفی از طب گیاهی معمول است. اگر علاقهمند به کاوش در این مسیر هستید، توصیه میشود به دنبال یک راهنمای معنوی حقیقی باشید که میتواند از طریق ایجاد چنین تجربیاتی به شما کند؛ زیرا چنین تجربیاتی اغلب میتواند شدید و طاقتفرسا باشد (با توجه به این نکته، اگر بیماری روانی شدید دارید، بهتر است از هر نوع داروی گیاهی دوری کنید).
نمونههایی از طب گیاهی عبارتند از: آیاهواسکا (ayahuasca)، سان پدرو (San Pedro)، قارچ سیلوسایبین (psilocybin mushrooms)، پیوت (peyote) و …
چگونه این گیاهان به ما کمک میکنند لحظات یا دورههای یگانگی را تجربه کنیم؟ پاسخ این است که آنها به طور موقت لنز شکسته ذهن را حذف میکنند، تغییر میدهند یا منحرف میکنند. هنگامیکه پرده ادراک محدود ما برداشته شد، فضایی برای ما وجود خواهد داشت که نسخه کاملتر و یکپارچهتری از واقعیت را تجربه کنیم.
کار درونی متمرکز بر یکپارچگی
اشکال زیادی برای کار درونی وجود دارد اما همه آنها بر کاوش، پذیرش و ادغام بخشهای سرکوب شده و طرد شده شما تمرکز نمیکنند. درحالیکه این مسیر میتواند کُند باشد، عمیقترین کاری است که میتوانید انجام دهید. در اینجا هیچ راه حل سریعی وجود ندارد. برای داشتن بیش از یک نگاه گذرا به یگانگی، باید ناخودآگاه را آگاه کنید. همانطور که کارل یونگ گفت:
تمامیت با قطع بخشی از وجود فرد به دست نمیآید، بلکه با یکپارچه کردن موارد متضاد به دست میآید.
ما باید به دنبال اتحاد دوباره با بخشهای از دست رفته خود باشیم و تعادل روانی را در خود ایجاد کنیم. تنها در این صورت است که میتوانیم یگانگی معنوی اصیل را تجربه کنیم. نمونههایی از کار درونی مبتنی بر یکپارچگی عبارتند از کار سایه و کار کودک درونی (برای اطلاعات بیشتر، مقاله کار درونی چیست؟ را مطالعه کنید).
عشق به خود، شفقت و پذیرش واقعی
عشق، گستردهترین احساس و واقعیتی است که وجود دارد. زمانیکه ما واقعاً و از اعماق وجودمان کسی یا چیزی را دوست داریم، همه موانع از بین میروند، تمام سازههای ذهنی محو میشوند و همه تقسیمات (دوگانگیها) متلاشی میشود. تنها چیزی که باقی میماند گشایش، گستردگی و تجربه یگانگی است.
به عنوان انسانهایی که تجربه معنوی دارند، ما با خودمان رابطه پیچیدهای داریم که اغلب با فراز و نشیبهای شدید تعریف میشود. گاهی اوقات فکر میکنیم از دماغ فیل افتادهایم و بعضی وقتها احساس میکنیم هیچ ارزشی نداریم. اگر بتوانیم فراز و نشیبها را در آغوش بگیریم و ماهیت ذهن خود را واقعاً درک کنیم، میتوانیم عشقی واقعی به خود را تجربه کنیم و یاد بگیریم چطور خودمان را بیشتر دوست داشته باشیم.
وقتی بتوانیم انسانیت و الوهیت خود را در آغوش بگیریم، میتوانیم شفقت و خودپذیری را تجربه کنیم. این صفات و اعمال در مسیر معنوی ضروری است. بدون اینکه یاد بگیریم خودمان را در همه حالات عجیب و مقدس خود دوست داشته باشیم، غیر ممکن است که به طور کامل تجربه تمامیت و یگانگی را به دست آوریم.
سخنان الهامبخش از یگانگی
برای پایان دادن به این مقاله، چند دیدگاه ارزشمند در مورد یگانگی که توسط شاعران، حکیمان، عارفان و قدیسان قدیم و معاصر بیان شده است را به شما تقدیم میکنیم.
برای کسانی که بیدار هستند کیهان یکی است.
-هراکلیتوس
یکی را ببینید، یکی را بشناسید
و تصدیق کنید که یکی است
چه در آغاز و چه در پایان،
همه اینها فقط یک چیز است
افسوس که چشم انسان دو برابر میبیند.
-عطار از کتاب الاسرار
یگانگی یک ایده متافیزیکی نیست بلکه چیزی بسیار ساده و معمولی است. در هر نفس، در ضربان بال هر پروانه، در هر تکه زبالهای که در خیابانهای شهر باقی مانده است. این یگانگی زندگی است، زندگی دیگر تنها از طریق دید تکه تکه نفس تجربه نمیشود، بلکه در قلب شناخته و در روح احساس میشود. این یگانگی ضربان قلب زندگی است. این شناخت خلقت از خالق خود است. زندگی در این یگانگی خود و منشأ الهی خود را گرامی میدارد.
-لیولین وان لی (Llewellyn Vaughan-Lee)
یک انسان بخشی از یک کل است که توسط ما جهان هستی نامیده میشود؛ بخشی محدود در زمان و مکان. ما خودمان، افکار و احساساتمان را به عنوان چیزی جدا از بقیه تجربه میکنیم. نوعی توهم نوری آگاهی. این توهم برای ما نوعی زندان است که ما را محدود به خواستههای شخصی و محبت به چند نفر از نزدیکانمان میکند. وظیفه ما باید این باشد که با گسترش دایره شفقت خود از زندان رها شویم تا تمام موجودات زنده و کل طبیعت را در زیبایی آن در آغوش بگیریم. ارزش واقعی یک انسان در درجه اول با میزان و حسی تعیین میشود که در آن انسان از خود رهایی یافته است. اگر بشریت بخواهد بقای خود را حفظ کند، به شیوهای اساسی از تفکر نیاز داریم.
-آلبرت انیشتین
چگونه میتوان یگانگی الهی را دید؟
در اشکال زیبا، شگفتیهای نفسگیر، معجزات ترسناک؟
تائو موظف به ارائه خود نیست
به این ترتیب اگر مایل هستید که با آن زندگی کنید، این کار را خواهید کرد
آن را در همه جا ببینید، حتی در بیشتر چیزهای معمولی.
-لائوتسه
چقدر شگفتانگیز است که یک ذات واحد باید مانند نور، یک منبع واحد، خود را به یک میلیون جوهر و رنگ میشکند.
-شاه نعمتالله از عالم مست
وقتی این دو را یک و وقتی درونی را به عنوان بیرونی و فوق را به عنوان زیرین میبینید
و زمانیکه شما نر و ماده را یکی میکنید
سپس وارد پادشاهی خواهید شد.
-انجیل توماس
در آغاز فقط هستی بود،
یکی بدون ثانیه
او کیهان را از خود بیرون آورد
و وارد همه چیز در آن شد.
هیچ چیزی نیست که از او نیاید.
از همه چیز او درونیترین خود است.
او حقیقت است؛ او خود برتر است.
تو آن هستی، شوتاکتو (Shvetaketu). شما آن هستید.
در دریا ادغام شوید و با آن یکی شوید
فراموش میکنم که آنها همیشه جریانهای جداگانهای بودند،
پس آیا همه موجودات جدایی خود را از دست میدهند
هنگامیکه آنها در نهایت به وجود ناب ادغام میشوند.
هیچ چیزی نیست که از او نیاید.
از همه چیز او درونیترین خود است.
او حقیقت است؛ او خود برتر است.
تو آن هستی، شوتاکتو. شما آن هستید!
–چاندوگیا اوپانیشاد (Chandogya Upanishad)
صد چیز
یک میلیون یا بیشتر
اگر به واقعیت آنها نگاه کنید
یکی هستند.
-فخرالدین عراقی
تجربه شما از یگانگی معنوی چیست؟
آیا میتوانید روش یا مسیر دیگری را که برای شما در درک یا تجربه یگانگی مفید بوده است بیان کنید؟ من دوست دارم افکار، احساسات و اکتشافات شما را در نظرات این مقاله بخوانم.
امیدوارم این مقاله به شما کمک کرده باشد که پیرامون یگانگی شفافیت بیشتری به دست آورید و شاید حتی مسیرهای جدیدی را برای دنبال کردن شما باز کرده باشد!
در نهایت، تمام کلمات و توصیفات کافی نیست؛ باید خودتان آن را تجربه کنید!
- منبع: chopra.com و lonerwolf.com، higherselfyoga.org به همراه اصلاح و تکمیل توسط حیات صلح
- لطفا با نظرات و سوالاتتان در بخش نظرات، همراه ما باشید.
- با اشتراکگذاری این مطلب در گسترش صلح درون سهیم باشید.