0

بیداری معنوی چیست؟ نشانه های بیداری معنوی در ما

نشانه های بیداری معنوی

بیداری معنوی، بیداری از بُعد توهم و واقعیت ملموس، فراتر از محدودیت‌های نفس (ego) می‌باشد. نفس، احساس منحصر به‌ فرد ما از خود یا «من» است که در اشخاص مختلف به شکلهای مختلفی وجود دارد و نقش‌آفرینی می‌کند.

این نوع بیداری زمانی اتفاق می‌افتد که به هر دلیلی من ِ خود، شخص را ترک کند تا یک خود یا روح والاتر در درون ظهور کند.

یک فرد معمولی، بیشتر از نوع الگوهای فکری، احساسی و رفتاری است تا انسان به معنای کلمه؛ به این معنی که نفس ما اغلب مجموعه‌ای از الگوها، برنامه‌ها، یا یک سری از الگوهای رفتاری را شامل می‌شود. پیروان تائوئیسم این مجموعه از برنامه‌ها را ذهن اکتسابی می‌نامند که یک مجموعه از شرایط دنیوی است که از بدو تولد در خود جمع می‌کنیم.

بیداری معنوی به معنی برگشت چیزی است که پیروان تائوئیسم به آن روح اصلی می‌گویند یا چیزی که کارل یونگ به آن خودیت می‌گوید؛ و این برگشت روح است که ما را به معنای واقعی، انسان می‌سازد.

در این مقاله سعی می‌کنیم در مورد بیداری معنوی و نشانه‌های صحیح و غلط آن صحبت کنیم. گرچه عمده این نشانه‌ها توسط ما تجربه نشده به کم و کیف آن واقف نیستیم اما می‌دانیم چنین نشانه‌هایی می‌تواند برای رهروان حقیقت اتفاق بیافتد…

  • تاریخ انتشار مقاله: ۴ مهر ۱۳۹۹
  • تاریخ ویرایش اول: ۲۰ مرداد ۴۰۲
در این مقاله می خوانید: نمایش فهرست

بیداری معنوی در مقایسه با بیداری روانی

از اشتباه گرفتن‌های متداول در مورد بیداری معنوی، اشتباه میان اصطلاح بیداری معنوی و بیداری روانی (یا ذهنی) است.

بیداری روانی مربوط به فعال‌سازی غده پینه آل است (غده پینه آل یا غده سرخسی، غده‌ای در مغز که ترکیبات مختلف از جمله هورمون ملاتونین تولید می‌کند). با این غده دیگر بُعدهای واقعیت، ماورای این قلمروی سه‌بعدی زمان و مکان محدود، به روی ما باز می‌شوند.

در مقابل، بیداری معنوی شامل باز کردن مرکز قلب است که فرایندی است که بیشتر با روان، بدن عاطفی و روح یک شخص مرتبط است. بیداری معنوی یعنی رسیدن به آگاهی متعالی و معنویت و یگانگی با آن، به گونه‌ای از دغدغه‌ها و محدودیتهای بُعد مادی رها شده و فرد در مسیر یگانگی و کمال الهی با استواری حرکت می‌کند.

نفس و روح چیست؟

نفس، یا چیزی که پیروان تائوئیسم روح مرتبه پایین می‌نامند، باور دارد که اختیار افکار، احساس، رفتار و منش ما در دست او است.

این نفس احساس، نگرش‌ها و باورهای ما نسبت به خود یا «من» است. زمانی که چیزهایی مانند موارد زیر می‌گوییم:

  • من (اسم ما) هستم.
  • من (شغل، خانه، ماشین، مادر، پدر، همسر، فرزند، سردرد) دارم.
  • من فکر می‌کنم که (فکر ما).

این نوع تفسیرها از هویت خود در واقع نفس ماست که ما را چنین محدود و زمینی توصیف می‌کند. نفس بر ما و زندگی ما احساس مالکیت می‌کند زیرا خود را جدا از هر چیز دیگری تصور می‌کند.

این روح مرتبه پایین توسط لذت‌های پایه و احساسات منفی کنترل می‌شود و سعی دارد تا نیازهای پایه‌ای انسان که توسط مازلو معرفی شده (مازلو اسم فردیست که سلسله مراتب نیازهای انسان را ارائه کرده است) را برآورده سازد. اشتهای نفس مرتبه پایین، سیری‌ناپذیر است و اگر کنترل نشود عطش آن و کنترل‌شدگی ما تا مدتی خیلی طولانی ادامه خواهد داشت.

زمانی که مازلو گفت «انسان حیوانی است که دائماً می‌خواهد» منظور او همین نفس یا ایگو بود.

خوشبختانه یک روح، یک نفس والاتر، یا روح والاتر نیز وجود دارد؛ و این جرقه الهی توسط نیازهای پایه‌ای کنترل نمی‌شود. در عوض، این روحی آرام، خنثی، دلسوز، با درک و فهم و شهود است.

در حالی‌که نفس دانش را از طریق یادگیری جمع می‌کند، روح واقعیت را از طریق آنچه هست شهود می‌کند. نفس فکر می‌کند، روح می‌داند. در حالی‌که نفس همیشه در حال انجام است، روح برای همیشه در حالت وجود باقی می‌ماند.

اتفاقاتی که در بیداری معنوی می‌افتد.

ما تمایل داریم تا به‌صورت منحصربه‌فرد با نفس خود هم‌ذات‌پنداری کنیم.

زمانی که فرایند بیداری معنوی آغاز می‌شود، نفس شروع به متعالی شدن کرده و به سمت روح الهی حرکت می‌کند. در زبان تائوئیسم، روح مرتبه پایین تصفیه‌شده و به روح مرتبه بالا تبدیل می‌شود.

رسیدن به این روح یا تمامیت روحی، هدف فرایند فردیت‌شدگی کارل یونگ بود.

اما برخلاف باور عمومی، این مسئله معمولاً در «یک‌لحظه بیداری معنوی» اتفاق نمی‌افتد. اگرچه ما می‌توانیم تجربه لحظه‌ای که ما را به واقعیت خود متعالی مواجه می‌کند داشته باشیم، اما این تجربه‌ها زودگذر هستند.

اما در عوض، مرحله‌های رشد روانی-روحی نیز وجود دارد؛ و این مراحل دائمی در طول زمان توسعه می‌یابند؛ و این بخشی از دلیلی‌ست که تعداد خیلی زیادی از مردم در مورد بیداری معنوی سردرگم می‌شوند. برای مثال پیاده‌روی نشاط‌بخش در طبیعت یا استفاده از یک ماده روان‌گردان ممکن است تجربه زیبایی از یگانگی را به ما بدهد ولی این تجربه لحظه‌ای، سطحی و فانی است و ساختار هوشیاری و آگاهی شخص را تغییر نخواهد داد.

بیداری معنوی چیست

دام‌های معنوی: نشانه‌های نادرست بیداری معنوی

قبل از اینکه وارد نشانه‌های حقیقی بیداری معنوی شویم، بیایید نشانه‌های متداول اشتباه را مرور کنیم.

دام ۱: فکر می‌کنیم ما خوب هستیم و دیگران بد هستند.

این باور در بیشتر ما وجود و ریشه دارد چرا که سبک زندگی امروزه به گونه‌ای ما را تربیت می‌کند که همواره خود را با دیگران مقایسه کنیم و به دنبال اثبات بهتر بودن خود به خودمان و دیگران باشیم.

ریشه‌کن کردن این باور نیازمند کار سایه‌ای است (شیوه‌ای برای شناخت بهتر خود مخصوصا بخش تاریک وجود-اطلاعات بیشتر). زمانی می‌توانیم مطمئن باشیم این باور محدودکننده را از بین برده‌ایم که دست از قضاوت دیگران برداریم و در عوض خودمان را در هر انسانی که ملاقات می‌کنیم، ببینیم. به عبارت ساده‌تر، نه خود را بهتر و نه بدتر از دیگران دیده و همه را با همان حسی که به خودمان داریم، ببنیم و بپذیریم.

دام ۲: معرفی کردن خود به‌عنوان یک «فرد معنوی»

این تعیین هویت اشتباه هم در جمع‌های مذهبی و هم در سایر گروه‌های معنوی وجود دارد. ما باید بپذیریم به عنوان فردی عادی با نیازهای مادی، گرایشات، دغدغه‌ها و فعالیت‌هایی معنوی داریم و اولویت خود را به سمت اهداف معنوی خود تعیین کرده‌ایم.

معرفی کردن خود به‌عنوان انسان مذهبی و معنوی راستین، نشانه‌ای از یک منیت معنوی است چرا که نفس، به ما هویت و برچسبی جدید داده و افکار و رفتار ما را با آن کنترل می‌کند. کار سایه به ما کمک می‌کند تا ببینیم که ما بهتر یا متفاوت از دیگران نیستیم.

دام ۳: جستجو برای عشق و نور

دنبال کردن «عشق و نور» یا «خوبی» یک برنامه ریشه‌ای در آموزه‌های مذهبی و عرفانی است که ممکن است کمال معنوی اصیل را متوقف کند. وانمود کردن به معنوی بودن خود، از ما یک شخصیت یا نقاب اجتماعی درست می‌کند که به دیگران این حس را می‌دهد که ما یک «انسان خوب» هستیم. اگرچه این شخصیت ممکن است جایگاه ما را نزد آنها بالا ببرد و اعتمادبه‌نفس ما را بیشتر کند، اما رشد معنوی یا روانی ما را بیشتر نمی‌کند.

حتی ممکن است سبب غرور ما و تلاش برای تقویت جایگاه خود در نگاه دیگران شویم که قطعا این امر، ما را از مسیر کمال دور خواهد کرد. ما باید سعی کنیم از عشق و نور به عنوان نشانه‌های مسیر استفاده کنیم نه مقصد و هدف کمال.

ما باید بدانیم عشق و نور در جایی در بیرون از ما نیست، بلکه در درون ما مخفی شده و باید بستر درونی خود را برای آنها مهیا سازیم. جایی که ما با ترس، خشم، احساس گناه و غم ذخیره‌شده در درون خود روبه‌رو هستیم. کنار آمدن با این تجربیات راه را برای رشد و بیداری معنوی اصیل هموار می‌کند. چرا که تلاش برای رفع تاریکی‌های درونمان سبب می‌شود تا به تدریج، جای آنها با عشق و نور پر شود.

دام ۴: وانمود کردن به‌خوبی

وانمود کردن به‌خوبی و بی‌گناه جلوه دادن خود یک نشانه بیداری معنوی نیست بلکه نشان‌دهنده عدم بلوغ روانی است. پدر و مادرهای ما و موسسه‌های مختلف (مدرسه، مساجد و…) به ما گفته‌اند که «خوب باشیم» و مراقب رفتار خود باشیم؛ و ما این خواسته‌ها را به شکل‌های مختلف و در ظاهر رعایت می‌کنیم، از این‌رو طرف سایه را در خود تقویت می‌کنیم.

اگر ما وانمود به‌خوبی می‌کنیم نشانه این است که شخصیت ما تحت کنترل قرار دارد (شخص اصلی که ما را کنترل می‌کند معمولاً والدین یا جامعه هستند که به درون ما نفوذ کرده و ما را کنترل می‌کنند)؛ در مقابل یک شخص بالغ به‌صورت قاطعانه بر مبنای اخلاق خود رفتار می‌کند و به دنبال تأیید دیگران نیست (در این زمینه مقاله چگونه صادق باشیم، راست بگوییم و از دروغگویی خودداری کنیم؟ را مطالعه کنید).

دام ۵: باور مخفیانه به بهتر بودن ما از دیگران

بیداری معنوی ما را در قلمروی انسانیت قرار می‌دهد، اما در عین‌حال، در بیشتر مواقع، معنویت به ابزاری برای تفکیک، قضاوت و بزرگ‌نمایی ما تبدیل می‌شود.

این دام معمولاً زمانی اتفاق می‌افتد که ما:

  • کتابهای زیادی در مورد معنویت می‌خوانیم.
  • به یک گروه معنوی یا مذهبی می‌پیوندیم.
  • یک تمرین معنوی را شروع می‌کنیم.
  • یک معلم معنوی پیدا می‌کنیم.
  • تجربه‌ای معنوی به دست می‌آوریم.

خاص بودن یک بازی دیگر نفس است.

زمانی که فکر می‌کنیم که ما «آن را پیدا کردیم» باید خیلی مراقب باشیم. این باور نشانه یک مرحله اولیه خاص رشد روانی است، نه یک نشانه بیداری معنوی.

تمام این نشانه‌های ناخودآگاه نیز اشاره به خون‌آشامی عاطفی دارند (خون‌آشامی عاطفی، تعریفی‌ست برای گرفتن نور، انرژی مثبت و شادی از دیگران و تغذیه خود با آن می‌باشد).

بارها در کتابهای عرفانی با این تذکر مواجه شدیم که یکی از خطرات مسیر کمال و بیداری معنوی، بسنده کردن به تجربه‌ها و نتایج سطحی کمال است. زمانی که فرد به کمالی می‌رسد، آنچنان محو آن شده که فکر می‌کند به مقصد رسیده و رشد خود را متوقف می‌کند. حالت بدتر آن است که کمالات دست‌یافته را به ابزاری برای خودنمایی یا جلب توجه تبدیل سازیم…

مراقب میانبر معنوی باشیم.

شاید بزرگ‌ترین دام در بازی معنویت «میانبر معنوی» نامیده شود.

در اینجا، ما از ایده‌ها و تمرین‌های معنوی استفاده می‌کنیم تا از زخم‌های حل‌نشده عاطفی یا روانی جلوگیری کنیم. این زخم‌ها باید برطرف شوند تا بتوانیم در کمال روانی-معنوی خود پیش برویم.

معمولاً ما از این فرایند خودداری می‌کنیم زیرا برطرف کردن این زخم‌ها نیازمند این است که با سختی‌هایی که با خود می‌آورد روبه‌رو شویم.

این زخم‌ها معمولاً مربوط به دوران کودکی و گذشته ما می‌باشند. در واقع، تقریباً هر محرک احساسی که ما در محیط حال خود داریم مربوط به گذشته ما می‌شود.

همان‌طور که فیلسوف ‌هایدگر می‌گوید «اتفاق وحشتناک قبلاً اتفاق افتاده است

اشخاص بسیار زیادی در دین‌های مختلف غربی و شرقی در دام میانبر معنوی گرفتار شده‌اند. ما نباید با چشم‌پوشی از تاریکی‌های درون خود، به دنبال کمال باشیم.

همچون زمینی که پر از سنگ است و می‌خواهیم به توجه به سنگ‌ها، به کشت در آن بپردازیم. ابتدا باید سنگها، تکه چوبها و آشغالها را جمع کرده، چاله‌ها را پر کرده و سپس مراحل اصلی زراعت را شروع کنیم.

تا زمانی که گره‌های عاطفی و ‌کهن‌دردها در وجود ما وجود دارد جریان انرژی الهی در درون ما به گردش در نخواهد آمد و بیداری ما میسر نخواهد شد (این شامل کینه‌ها، بغض‌ها، حسرتها، حسادتها، خشم‌ها و حتی آرزوها می‌باشد).

ده نشانه بیداری معنوی

حال که ما بعضی از نشانه‌های اشتباه بیداری معنوی را مرور کردیم، چند نشانه اصیل و حقیقی بیداری معنوی را نیز مرور کنیم. اما توجه داشته باشیم که در مسیر رشد معنوی، تمام نشانه‌ها ممکن است برای هر فرد رخ ندهد و یا آنکه با تفاوت‌هایی نسبت به آنچه مطالعه کردیم در ما اتفاق بیافتد.

نشانه های بیداری معنوی

نشانه ۱: تغییر قابل‌ توجه در رفتار ما

شاید ضروری‌ترین و اصیل‌ترین نشانه‌های بیداری معنوی در رفتار روزانه ما قابل‌ مشاهده باشد.

رفتارهای اجباری، عصبی و اعتیادآور نشانه‌های نفس و روح مرتبه پایین می‌باشند. روح یا نفس والا چنین تمایلاتی ندارد.

روح برای برآورده‌کردن نیازهای پایه و اساسی تحت کنترل قرار ندارد زیرا در حال حاضر کامل است. پس زمانی که این کامل بودن را لحظه‌به‌لحظه احساس می‌کنیم، یک نشانه خوب بیداری معنوی است.

در نتیجه این کامل بودن شاید سبب شود که ما بدون تلاش مهربان‌تر (و کمتر واکنش‌پذیر) در برابر دیگران و شرایط زندگی باشیم. اولین تاثیرات رشد و بیداری معنوی باید در درون ما و در رفتار ما نمایان شود. مثلا وقتی به درک معنوی از چرایی آزمایش‌ها و امتحاتات الهی می‌رسیم، نسبت به سختی‌های زندگی صبورتر و مقاوم تر خواهیم شد (اگر چنین نبودیم پس هنوز به رشد معنوی درونی نرسیدیم).

نشانه ۲: عمیق شدن سلامت احساسی ما

شاید آشفتگی در پیکره احساسی ما اصلی‌ترین چیزی است که بیداری معنویمان را مسدود می‌کند. پیروان یونگ این را یک عملکرد احساس زخمی می‌نامند. در رابطه با حل کردن ضربه‌های عاطفی به‌جامانده از کودکی، این زخم را بهتر می‌کنیم تا باعث شود احساسی عمیق‌تر و صمیمانه‌تر داشته باشیم.

دوباره درگیر شدن با این جریان احساسی زمینه‌های زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حال، به‌جای اینکه تحت تسلط مجموعه‌ای از الگوهای کهن باشیم، ما بیشتر انسان اصیل می‌شویم.

همین‌طور، مقاومت کمتری احساس خواهیم کرد (حتی حس‌های منفی که قبلاً در برابر آن مقاومت می‌کردیم). بجای آرام کردن خود و فرار کردن از حس‌های خود، یک رغبت رو به رشدی برای مواجه‌شدن با حس‌هایی مانند ترس، خشم و احساس گناه به وجود می‌آید.

نشانه ۳: تمایل برای آرام شدن و بازتاب به عقب

برای تحقق نشانه‌های بالا، بازتاب به خود (self-reflection) ضروری است چرا که در آن ما به عقب برمی‌گردیم تا زمان حال خویش را درک کنیم. این بازتاب به عقب در عصر مدرن به دلیل سرعت بالایی که تمایل داریم با آن به سمت جلو حرکت کنیم، چالش‌برانگیز است.

البته نیاز به دستاوردها، بهره‌وری و کارایی حداکثری جایگاه خود را دارند، اما آن‌ها به‌سرعت تبدیل به نشانه‌های اختلال روانی در ما می‌شوند.

بنابراین نشانه دیگر بیداری معنوی این است که ما شروع به آرام شدن و بازتاب به عقب می‌کنیم. جرقه‌ای در ما زنده می‌شود تا واضح‌تر متوجه خود و رفتارمان شویم. پیروان بودا این موضوع را توقف و مشاهده می‌نامند.

بازتاب کردن به ما کمک می‌کند تا به خاطرات سرکوب‌شده در ناخودآگاه که باعث رفتارهای غیر منطقی در حال می‌شوند دسترسی پیدا کنیم؛ اما این جریان خود-انعکاسی قضاوت، سرزنش، یا انتقاد نمی‌کند زیرا روح بی‌طرف و در عین‌حال کنجکاو است.

نشانه ۴: تغییر در اولویت‌ها و ارزش‌ها

قرار دادن اختیار در درون خودمان ارزش‌های ما را عوض می‌کند. دین یک کد اخلاقی را بر اساس سیستمی از قانون‌ها فراهم می‌کند. «این کار را انجام نده، آن کار را انجام بده.» اما حال ما می‌توانیم چارچوب اخلاقی خود را در راستای اعتقادات دینی‌مان توسعه دهیم به‌طوری‌که ارزیابی کنیم چه چیزی در حال حاضر بهتر است. نفس برای انجام این کار ناتوان است زیرا تحت کنترل نیازهای اساسی خود می‌باشد، فقط خویش والا قادر به انجام این کار است.

این تغییر به سمت ارزش‌های معنوی والاتر دلیل آن است که رفتار ما در طول بیداری معنوی تغییر می‌کند. مازلو این ارزش‌های روحی را «ارزش‌های وجودی» یا B-values نامید که شامل کامل بودن، بی‌نقص بودن، عدالت، حیات، زیبایی، حقیقت و خودکفایتی می‌شوند.

نشانه ۵: تغییر شکل در دنیای درونی

در مرحله بیداری معنوی یک فرد معمولی، نفس یک شخص تقریباً منحصر به دنیای بیرونی آن‌ها است. کار، پول، مالکیت، خانواده، دوستان و زندگی اجتماعی همگی عنصرهای محیط خارجی هستند.

دیگر نشانه بیداری معنوی یک دگرگونی عمیق از این دنیای خارجی به قلمرو درونی تفکرات، احساس‌ها، رؤیاها و تصورات است. در آیین بودا، این بُعد را قلمرو لطیف (subtle realm) می‌نامند که واقعی‌تر از بعد ناخالص حالت بیداری ما در نظر گرفته می‌شود.

نشانه ۶: نگه‌داشتن متضادها با یکدیگر

بسیاری از ما ذهنی سخت و بنیادگرا داریم که چیزها را به‌صورت سیاه‌ و سفید، قرمز و آبی، دموکرات و جمهوری‌خواه، مرد و زن، خوب و بد، چپ و راست و … می‌بیند.

برای جلوگیری از توهم ذاتی بزرگ‌سالی، ما یک بخش از متضادها را حذف کرده و منحصراً با دیگر جفت تشخیص می‌دهیم. برای مثال، به‌عنوان والدین، ما شاید فکر کنیم که بدون هیچ شرطی فرزندان خود را دوست داریم بدون اطلاع از نفرت و کینه‌ای که ممکن است نسبت به آن‌ها داشته باشیم.

و درحالی‌که به نظر می‌رسد جدا کردن یک جفت از متضادها تنش نفس را برطرف می‌کند، اما در واقعیت، این فقط تاریکی‌های ما را قوی‌تر می‌کند. با بیداری معنوی، ما شروع به نگه‌داشتن تنش متضادها در درون خود می‌کنیم که باعث می‌شود در مسیر تمامیت روانی قرار گیریم. (به جای حل مساله متضادها برای خود، صورت مساله وجود تضاد را با انکار یک بخش پاک می‌کنیم).

نشانه ۷: تجربه خوشنود بودن و آزادی درونی

نفس منبع ترس‌ها، میل‌ها و تنش‌های دائمی ما است. زمانی که دیگر نفس بر ما مسلط نباشد، یک حس خشنودی بدون توجه به اینکه چه اتفاقی در زندگی ما می‌افتد (خوب یا بد) احساس می‌شود.

زمانی که روح زمامدار است، ما به‌صورت طبیعی خودمان می‌شویم که باعث به وجود آمدن حس آزادی درونی‌ای می‌شود که زمانی در دنیای خارجی به دنبال آن بودیم. در آیین هندو این موضوع را moksha یا خود-آزادسازی می‌نامند.

نشانه ۸: حس عمیق خود-راستگویی و مسئولیت‌پذیری فردی

همان‌طور که شروع می‌کنیم تا قدرت اختیار را درون خود قرار دهیم، یک تمایل برای صادق بودن با خود به وجود می‌آید. ما به‌سادگی نمی‌توانیم جادوی بازی سایه که در واقع فریب خود است را دیگر تحمل‌ کنیم.

حال، ما یک حس در حال رشد مسئولیت‌پذیری و جوابگو بودن برای فکر، احساس و اعمال خود را احساس می‌کنیم. این امر به این خاطر است که روان‌درمانگر David Richo می‌گوید آخرین دروازه به بزرگ‌سالی بالغ، احساس گناه است.

زمانی که ما نسبت به رفتارمان ناآگاه هستیم، در قبال کارهای خود جوابگو نخواهیم بود؛ و زمانی که جوابگو نباشیم، هیچ احساس گناهی نخواهیم کرد؛ اما احساس گناهی که همراه بیداری معنوی به وجود می‌آید انسان دیگر باعث به وجود آمدن آن نیست بلکه به دلیل وجدان خود ما است که تمایل دارد روش زندگی ما را تصحیح کند.

نشانه ۹: تغییر بزرگ در انتخاب‌های سبک زندگی

دیگر نشانه قابل‌توجه بیداری معنوی این است که ما نسبت به انتخاب روش زندگی آگاه می‌شویم.

خیلی از «چیزهای معمولی» که قبلاً انجام می‌دادیم حال غیر قابل‌ قبول می‌شوند.

برای مثال همان‌طور که ارتباط ما با زمین زیاد می‌شود، نگرانی ما برای تأثیری که بر محیط زیست اطراف خود سبب شروع تغییر در رفتار ما می‌شود.

اخلاق تبدیل به یک نیروی کنترل‌شونده قوی‌تر می‌شود که بر راحت‌طلبی ما غلبه می‌کند.

نشانه ۱۰: حس ارتباط متقابل یا یگانگی

نفس، یا همان‌طور که Alan watts آن را خودِ سطحی می‌نامد، حس می‌کند که جدا و تنها است. برای امنیت خود احساس خطر می‌کند، به زندگی می‌چسبد درحالی‌که از مرگ می‌ترسد.

روح الهی چنین ترس یا حس جدایی‌ای ندارد. بازی نفس یا همان «ما در برابر آن‌ها» را اجرا نمی‌کند. روح خود را با جنسیت، نژاد، ملیت، دین یا نوع مشخص نمی‌کند. به‌سادگی فقط وجود دارد؛ و ماورای زمان و مکان وجود دارد، بنابراین مرگ یک مفهوم غیر مرتبط برای آن است.

نشانه های بیداری معنوی

سایر نشانه‌های بیداری معنوی

همانطور که شیوه بیداری معنوی در افراد مختلف، متفاوت است نشانه‌های بیداری معنوی نیز به شکل متفاوتی خود را نمایان می‌کنند. به همین خاطر در کتابها، مقالات و کلام اهالی معنویت، نشانه‌های متفاوت و متعددی مطرح می‌شود.

در ادامه، ۲۳ نشانه دیگر برای بیداری معنوی بیان شده است.

حس می‌کنیم که زندگیمان اشتباه است.

تمام مواردی که باور داشتیم، ساختیم و برای آن کار کردیم اشتباه به نظر می‌رسد. به نظر نمی‌رسد که زندگی ما به خود ما تعلق دارد. دیگر حس نمی‌کنیم خودمان هستیم – تقریباً تمام چیزهایی که یک‌زمانی از آن لذت می‌بردیم دیگر برای ما معنی ندارند یا راضی‌کننده نیستند.

میل شدید برای معنا و هدف داریم.

ما عمیقاً میل داریم تا معنای زندگی خود را بیابیم. ما هیچ ایده‌ای نداریم که هدفمان چیست، اما ناامیدانه می‌خواهیم آن را پیدا کنیم. یک حسی وجود دارد که چیزی درون ما کم است (مانند بخشی از روح ما).

شروع به پرسیدن پرسش‌های عمیق می‌کنیم.

سؤال‌هایی مانند «من چرا اینجا هستم؟» «هدف زندگی چیست؟» «وقتی می‌میریم چه اتفاقی می‌افتد؟» «چرا آدم‌ها زجر می‌کشند؟» به وجود می‌آیند. ما شروع به فیلسوفانه فکر کردن می‌کنیم. چنین افکار عمیقی از آنجایی‌که جواب آن‌ها را نمی‌دانیم شاید به‌شدت ما را اذیت کند.

متوجه می‌شویم که بسیاری از چیزهایی که آموخته‌ایم دروغ/اشتباه هستند.

در می‌یابیم که بسیاری از باورها، احساس‌ها و ارزش‌هایمان در واقع متعلق به ما نیستند، بلکه متعلق به دیگران یا به ارث رسیده از فرهنگ ما هستند.

حس می‌کنیم کاملاً گم‌ شده‌ایم و تنها هستیم.

هیچ‌چیزی در زندگی ما دیگر معنی‌ای ندارد. ما حس می‌کنیم که در یک بیابان بی‌انتها سرگردان هستیم؛ مانند یک ولگرد، حس می‌کنیم که کاملاً تنها هستیم و از دیگر انسان‌ها جدا هستیم.

ارتباط برقرار کردن با چیزهایی که زمانی به آن‌ها حس نزدیکی می‌کردیم سخت می‌شود (مانند دوستان، کار، همکاران و اعضای خانواده).

متوجه توهمات جامعه می‌شویم.

مادی‌گرایی، موفقیت و سود دیگر معنایی برای ما ندارند. احساس می‌کنیم که ما یک چرخ‌دنده در ماشین جامعه هستیم.

می‌بینیم که مردم چقدر ناراحت هستند.

ما نسبت به ناراحتی‌ها و زجرهای دیگران آگاه می‌شویم. ما شاید به دنبال فعالیت‌هایی برای رفع این ناراحتی‌ها باشیم یا در مورد شرایط انسان‌ها بیشتر اطلاعات کسب کنیم. برای ما عذاب‌آور است وقتی متوجه می‌شویم چقدر رنج در دنیا وجود دارد.

می‌خواهیم زندگی خود را «پاک» کنیم.

از احساس گیر افتادن، افسرده بودن و ناامید بودن خسته شده‌ایم. ناگهان، احساس نیاز می‌کنیم به اینکه زندگی خودمان را ساده کرده و موارد غیر ضروری را حذف کنیم.

این کار می‌تواند به این معنی باشد که با آدم‌های سمی قطع رابطه کنیم، عادت‌های خود را دوباره ارزیابی کنیم، چیزهای قدیمی را بیرون بریزیم، به کار یا محل زندگی جدید تغییر مکان بدهیم یا حتی بیشتر چیزهایی که داریم را ببخشیم.

احساس همدلی و شفقت را تجربه می‌کنیم.

همان‌طور که شروع می‌کنیم به سختی‌هایی که بشریت و طبیعت با آن مواجه هستند توجه کنیم، یک احساس همدلی را درون خود روشن می‌کنیم. یکدلی ذاتی ما بیدار می‌شود و شاید به نظر کنار آمدن با شدت احساساتمان سخت شود.

این‌یک نقطه محوری در تغییر درونی ماست: یا درد خودمان را با اعتیاد بی‌حس می‌کنیم یا روش‌های سالمی برای بیان احساسات خود پیدا می‌کنیم.

دوست داریم تنها باشیم.

تشنه تنهایی می‌شویم. درحالی‌که یک‌زمانی شاید برونگرا بودیم، حال بخش درون‌گرای خود را تجربه می‌کنیم. مدت‌زمانی زیادی را صرف درون‌نگری می‌کنیم و از تنهایی خود لذت می‌بریم. به هر بهایی، سعی می‌کنیم ارتباطات اجتماعی را کاهش دهیم. در این مرحله شاید ارتباطمان با خیلی از دوستان قدیمی را از دست بدهیم.

مکالمات روزمره به نظر سطحی می‌آیند.

زمانی که با مردم صحبت می‌کنیم، یک حس حاد جدایی را احساس می‌کنیم. متوجه می‌شویم که مردمان محدودی مایل به صحبت در مورد اشتیاق، احساس‌ها، معنا و روح هستند.

در مکالمات، مکالمه‌های کوتاه باعث می‌شوند احساس زدگی و خستگی کنیم. بی‌صدا فریاد می‌زنیم، «آیا کسی نمی‌تواند بیدار شود و متوجه شود چه اتفاقی دارد می‌افتد؟» انزجار از حرف‌های بی‌فایده ما را بیشتر به سمت تنهایی سوق می‌دهد. یک روح آزاد سرکش می‌شویم.

می‌خواهیم شغل خود را ترک کنیم.

اگرچه برای سال‌ها تلاش کردیم تا مدرک بگیریم، شغل داشته باشیم و موقعیت کاری خود را ارتقا دهیم، اما امروز چیزی جز پوچی حس نمی‌کنیم. شغل ما دیگر آن معنای رشد مطلوب را نمی‌دهد. ناامیدانه بیشتر می‌خواهیم.

تشنه حقیقت و اصالت می‌شویم.

روراست بودن با خود بالاترین اولویت می‌شود. از تظاهر و استفاده از نقابی که قبلاً به‌صورت می‌کردیم، بیزار می‌شویم. ما می‌خواهیم کاملاً حقیقی باشیم. تظاهر کردن باعث می‌شود ما احساس تهوع داشته باشیم.

متوجه عادت‌های منفی قدیمی خود می‌شویم.

دردمندانه متوجه کاستی‌ها و عادت‌های مخرب خود می‌شویم. در درون ما یک اصرار قوی برمی‌خیزد تا سنگ روح خود را پاک و از اول شروع کنیم.

حس اضطراب و/یا افسردگی داریم.

ممکن است دوره‌های عمیق افسردگی درونی یا اضطراب مداوم را در مسیر بیداری معنوی خود تجربه کنیم. شوک غوطه‌ور شدن در بیداری باعث می‌شود احساس ناپایداری کنیم. شاید به‌اشتباه به‌عنوان یک بیمار روانی شناخته شویم. عدم قطعیت و ترس ما را همه‌جا دنبال می‌کند.

رها شدن از خود و ایگو

حساس‌تر می‌شویم.

هر چیزی ما را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد. انرژی دیگران را قوی‌تر، درد عزیزانتان را شدیدتر و سختی‌های زندگی را عمیق‌تر از همیشه حس می‌کنیم. در همین زمان ما یک ارتباط تقویت‌شده باشکوه با حیوانات و طبیعت حس می‌کنیم. درون دنیای طبیعی، احساس در خانه بودن بیشتری را حس می‌کنیم (به‌جای دنیای ساخته انسان).

می‌خواهیم جهان را به مکان بهتری تبدیل کنیم.

می‌خواهیم جهان را تبدیل به‌جای بهتری کنیم و فکر کردن به «دورنمای کلان» را شروع می‌کنیم. این اشتیاق به داشتن یک تأثیر به سزا، تبدیل به کمک کردن فعالانه به دیگران یا پیدا کردن هدفی برای زندگی می‌شود که با این اشتیاق سازگار است.

عمیقاً سعی داریم متوجه شویم چه کسی هستیم.

سؤال‌های بی‌پایان در مورد هویت و زندگی ما به وجود می‌آید، برای مثال، «من که هستم؟» «من اینجا هستم تا چه‌کاری انجام دهم؟» «هدف وجود من چیست؟» در نتیجه، ما شروع به خواندن کتاب‌های خودیاری و متن‌های معنوی می‌کنیم.

بینش ما بیشتر می‌شود.

به‌تدریج شروع به گوش دادن به نجواهای آرام و ثابت درون می‌کنیم. به آن اجازه می‌دهیم تا ما را هدایت کند. در نهایت، استعدادها و هدیه‌های معنوی پنهان خود را کشف می‌کنیم.

هم‌زمانی بیش‌تر را تجربه می‌کنیم.

نسبت به علامت‌ها و نشانه‌هایی که زندگی برای ما به ارمغان می‌آورد، هوشیارتر می‌شویم.

زندگی با ما خیلی بیشتر پذیرا و تعاملی می‌شود. نعمت‌های ناگهانی افزایش می‌یابند. حتی شاید تجربه‌های عرفانی زیادی را تجربه کنیم.

بیشتر احساس کنجکاوی و شگفتی می‌کنیم.

کوچک‌ترین چیزها باعث شادی ما می‌شوند: برگ در حال ریزش، تار عنکبوت، خنده‌های یک کودک، یک گودال. زندگی دیگر نادیده گرفته نمی‌شود بلکه به‌صورت جادو، خارق‌العاده و زیبا دیده می‌شود.

شروع می‌کنیم بدون شرط عشق بورزیم.

همان‌طور که سدهای نفس شکسته می‌شوند، شروع می‌کنیم افراد دیگر را بدون شرط و استثنا دوست داشته باشیم. هیچ علاقه‌ای به غم، درگیری و هر چیزی که باعث نفرت شود نخواهیم داشت. (در این زمینه مقاله عشق بی‌ قید و شرط چیست؟ را مطالعه کنید).

می‌بینیم که همه ما یک نفر هستیم.

نه‌تنها هوشمندانه متوجه می‌شویم که همه ما از درون متصل هستیم، بلکه این موضوع را عمیقاً درون استخوان‌هایمان هم احساس می‌کنیم. متوجه می‌شویم که فکرها و عقیده‌های ما واقعیت را تحت تأثیر قرار می‌دهند و اینکه همه ما تکه‌ای از یک کل بزرگ هستیم که روح نامیده می‌شود. زمانی که این یگانگی را تجربه می‌کنیم، آرامش را خواهیم یافت. بعضی مواقع این مرحله می‌تواند سال‌ها یا حتی کل عمر طول بکشد.

سؤال و جواب‌های بیداری معنوی

در زیر جواب تعدادی از سؤال‌های متداول پرسیده شده آورده شده است:

چرا بیداری معنوی اتفاق می‌افتد؟

دلیل‌های زیادی وجود دارد که چرا فرایند بیداری معنوی اتفاق می‌افتد. تغییرات اساسی زندگی، غصه‌ها، باختن‌ها، بحران‌های سلامتی، ازدواج، طلاق و دیگر نقاط عطف می‌توانند یک بینش جدید در زندگی به وجود بیاورند.

هر کدام از آن دلیل‌ها که باشد، بیداری معنوی زمانی اتفاق می‌افتد که روح آماده پذیرش یک فرایند تبدیل‌شوندگی را داشته باشد که این اتفاق برای هر شخص در دوره‌های مختلفی رخ می‌دهد (اگر قرار باشد اتفاق بی‌افتد).

فرآیند بیداری معنوی چقدر طول می‌کشد؟

گفته می‌شود فرایند بیداری معنوی یک ماجراجویی است که تمام عمر طول می‌کشد، زمانی که شروع می‌شود، هرگز پایان نمی‌پذیرد. با این‌وجود، شدت بیداری متغیر هست و معمولاً ما دوره‌های ساکت و آرام و به دنبال آن دوره‌های شدید و پر هرج‌ومرج دگرگونی را سپری می‌کنیم. مهم است که ما این جریان تبدیل را مغتنم بشماریم و به آن به چشم یک ماجراجویی پرجنب‌وجوش و تمام‌نشدنی نگاه کنیم نه به چشم مقصد ساکن و یک‌بارمصرف.

بعد از بیداری معنوی چه کنیم؟

بعد از تجربه بیداری معنوی، مهم است که ما تمام‌ مسیرهای معنوی در دسترس را جستجو کنیم. با قلب و غریزه خود پیش برویم و مسیری را انتخاب کنیم که ما را فرا می‌خواند. همچنین انجام یک سری تمرین‌ها بر روی خود مهم است تا اطمینان داشته باشیم که ما در حال تکامل هستیم و زخم‌های درون خود را که ممکن است جلوی پیشرفتمان را بگیرند، بهبود می‌دهیم.


  • منبع: scottjeffrey و lonerwolf به همراه اصلاح و تکمیل توسط حیات صلح
  • لطفا با نظرات و سوالاتتان در بخش نظرات، همراه ما باشید.
  • با اشتراک گذاری این مطلب در گسترش صلح درون سهیم باشید.
دیدگاه کاربران
  • آناهیتا 4 آوریل 2021

    درود بر شما
    مفید و قابل توجه بود

  • سمانه 8 آوریل 2021

    تقریبا دو سال میشه که ازین حس جدایی فاصله گرفتم و همونطور که گفتید میل به تنهایی و غرق شدن در خود حقیقی هر روز رو به افزایشه.
    منتها چند وقتیه از درون احساس میکنم دنیا رو به پایانه و انگار همه ی جهان داره از بین میره.
    آیا این حس پایان دنیا به منزله پایان خواب عمیقیه که یک عمر درگیر اون بودم و نشانه های نزدیکی بیداریه ؟

    • حیات صلح 8 آوریل 2021

      نمی تونم بگم حس شما بابت بیداری هست یا نه (چون خودم به بیداری معنوی نرسیدم) اما از دو جنبه باید بررسی کنید. شاید این حس منفی شما روانی باشه (نشانه های افسردگی یا مسائل مشابه) یا اینکه تلنگری درونی برای بیدار شدنه. باید ببینید چی و چرا باعث شده از این حس جدا بشید؟ (مثلا شاید وابستگی به دنیا یا دغدغه های مالی و …) و این حس میخواد به شما یادآوری کنه که از مسیر اشتباه برگردید. تنها کسی که می تونه بفهمه دلایل این حس چیه، خود شما هستید.

  • مجاهد 8 مه 2021

    بیداری معنوی در حال شکل گیری است..این معجزه بزرگ‌ رو به تمام انسانهای حقیقت جو تبریک میگم..خدا انسانها رو از تاریکی نجات خواهد داد..زمین تولدی جدید را تجربه خواهد کرد و انسانهای جدیدی رو در اغوش خود خواهد دید..اشفتگی که در حال حاضر جهان را فرا گرفته است تمام خواهد شد وبهشت حقیقی در دنیا بوقوع خواهد پیوست.

    • Her 18 ژوئن 2022

      حتما…

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *