09128593599
0

غیر دوگانگی یا نادوگانگی (Non-Duality) چیست؟

معنی غیر دوگانگی

در هر سفر معنوی، سختی‌ها و چالش‌هایی وجود دارد که فرد را به نقطه احساس خستگی کامل می‌رساند؛ اما مسیری که انتها ندارد، در کدام استراحتگاه می‌تواند جستجوی بی‌پایان ما را به آرامشی عمیق و ابدی ختم کند؟ برای کسانی که به نقطه‌ای از تهی شدن کامل می‌رسند، برای کسانی که احساس می‌کنند “چیزی بیشتر” وجود دارد و کارهای درونی زیادی انجام داده‌اند اما همچنان احساس می‌کنند چیزی کم است، غیر دوگانگی نقطه پایانی حیرانی آنها است. حرکت در مسیر اشراق با شناخت ذات حقیقی خویش و خودشناسی معنوی، ما را به مقصد نادوگانگی پیش خواهد برد. به همین دلیل در این مقاله قرار است شما را با این مفهوم بسیار عمیق و زیبا آشنا کنیم.

غیر دوگانگی (non-duality) چیست؟

کلمه “non-duality” از کلمه سانسکریت Advaita گرفته شده است که به معنای «نه دو/not two» است. بنابراین به زبان ساده، غیر دوگانگی به وحدت اساسی همه چیز اشاره می‌کند که در نهایت، هیچ تقسیم یا جدایی بین شما یا هر چیز دیگری در تجربه شما وجود ندارد.

در حالی که تصور می‌شود غیر دوگانگی فلسفه‌ای است که عمدتاً در مسیر عرفانی هندو Advaita Vedanta یافت می‌شود، در مسیرهای معنوی سراسر جهان مانند بودیسم (نیروانا)، تصوف (وحدت وجود) و مسیحیت (هنوسیس/ Henosis) نیز وجود دارد.

برای درک عمیق‌تر معنای عدم دوگانگی، اجازه دهید برخی از جنبه‌های اساسی آن را با هم بررسی کنیم:

  • همه چیز یکی است.
  • خود جداگانه‌ای وجود ندارد.
  • همین است!

معنی غیر دوگانگی

همه چیز یکی است.

واقعیت این است که نادوگانگی ممکن است در ابتدا برای ذهن ما کاملاً عجیب، گیج‌کننده و حتی بی‌معنی به نظر برسد. به هر حال، ذهن ما با ایجاد تقسیم‌بندی از طریق کلمات، مفاهیم و ایده‌ها کار می‌کند و این باور که «همه چیز یکی است» کاملاً مخالف عملکرد ذهن است.

نمونه‌های رایج مفاهیم دوگانه‌ای که کاملاً با آن‌ها آشنا هستیم به شرح زیر است:

ما/آنها، سیاه/سفید، خوب/بد، درست/اشتباه، روز/شب، بالا/پایین، هیجان‌انگیز/ خسته‌کننده، معنوی/غیر معنوی، ذهن/قلب، مرد/زن، جوان/پیر، و …

ممکن است تعجب کنیم که چگونه همه چیز می‌تواند «یکی باشد» اگر قرار است در تجربه‌های زندگی‌مان، تفاوتهایی وجود داشته باشد. ما به رختخواب می‌رویم و شب است و بیدار می‌شویم و روز است. با دوست‌مان صحبت می‌کنیم و بعد کسی که بدخواه/دشمن ماست را می‌بینیم. موز می‌خوریم و سپس پرتقال می‌خوریم. اینها همه تجربه‌های متفاوت و متضادی هستند که روزانه با آنها سر و کار داریم.

در حالی که در ظاهر این تضاد وجود دارد، در اصل نادوگانگی به پیوند زیربنایی همه چیز اشاره می‌کند. استاد ذن، Thich Nhat Hanh به این موضوع به عنوان هم‌وجودی (interbeing) اشاره می‌کند؛ مفهومی که بیان می‌کند یک چیز بدون چیز دیگر نمی‌تواند وجود داشته باشد. این استاد چنین توضیح می‌دهد:

اگر شاعر باشید، به وضوح خواهید دید که در این ورق کاغذ، ابری شناور وجود دارد. بدون ابر، باران نخواهد بود. بدون باران، درختان نمی‌توانند رشد کنند و بدون درخت، ما نمی‌توانیم کاغذ بسازیم. ابر برای وجود کاغذ ضروری است. اگر ابر اینجا نباشد، ورق کاغذ هم نمی‌تواند اینجا باشد. بنابراین می‌توان گفت که ابر و کاغذ با هم وجود دارد.

“Interbeing” کلمه‌ای است که هنوز در فرهنگ لغت وجود ندارد، اما اگر پیشوند “inter” را با فعل “to be” ترکیب کنیم، یک فعل جدید به نام inter-be خواهیم داشت. بدون ابر، ما نمی‌توانیم کاغذ داشته باشیم، بنابراین می‌توانیم بگوییم که ابر و ورق کاغذ “با هم هستند”.

همین امر در مورد هر چیزی در تجربه ما صادق است. بدون تاریکی، ما نور را نمی‌فهمیدیم. بدون درد، لذت را و بدون بلندی صدا، سکوت را درک نمی‌کنیم.

علم دریافته که هر چیزی در نهایت، انرژی‌ای در هسته خود است (E = mc2) و عارفان در طول اعصار به طرق مختلف اشاره کرده‌اند که «همه چیز خداست». در یک سطح بنیادی، ما می‌توانیم احساس کنیم که چیزی وجود دارد که همه ما را متحد می‌کند. نادوگانگی یک قدم فراتر می‌رود و می‌گوید که در واقع ما هرگز واقعاً از هم جدا نبودیم.

تنها جدایی‌ای که در ظاهر وجود دارد توسط ذهن ساخته شده است. این ما را به نکته بعدی هدایت می‌کند:

هیچ خود جداگانه‌ای وجود ندارد.

رامانا ماهارشی حکیم روشن‌بین چنین گفته است:

شما باید این سوال را از خود بپرسید که «من کیستم؟». این تحقیق در نهایت منجر به کشف چیزی در درون شما می‌شود که در پشت ذهن است. این مشکل بزرگ را حل کنید و همه مشکلات دیگر را حل خواهید کرد.

این سوال، «من کیستم؟» به اندازه کافی ساده به نظر می‌رسد. پاسخ فوری ما ممکن است چیزی شبیه این باشد: نام من فلانی است و در فلان شهر متولد شدم. من پدر/مادر دو فرزند هستم، به عنوان کارشناس حسابداری کار می‌کنم، ۳۶ سال سن دارم و عاشق فوتبال هستم.”

لحظه‌ای به روایت خودتان فکر کنید، داستانی که نشان‌دهنده درک، حس و شناختتان از خودتان است. اگر می‌خواهید درک کاملی از روایت‌تان از خود را به دست آورید، شروع به نوشتن کنید: شخصیت خود، علایق/ناراحتی‌هایتان، خانواده‌تان، رویاهایتان، حس بنیادی خود از «من» و توصیفاتی از این دست را در نظر بگیرید.

پس از آنکه متن شما کامل شد، کاغذ را پاره کرده و دور بریزید! وقتی از نادوگانگی حرف می‌زنیم، احساس شما از «من» – داستانی که در ذهن شما درباره خودتان می‌گذرد – نه تنها کاملاً نامربوط است، بلکه کاملاً ساختگی است.

به طور خلاصه، اگر تلاش کنید و آن حس «من» را در درون خود جستجو کنید، متوجه می‌شوید که هیچ‌کس آنجا نیست.

همانطور که معلم معنوی موجی می‌گوید:

وقتی با «من» نگاه می‌کنیم خواب می‌بینیم. وقتی به دنبال «من» باشیم، بیداریم.

هرچه عمیق‌تر به تمرین‌هایی مانند مدیتیشن نگاه کنیم، واضح‌تر متوجه می‌شویم که هیچ حس محکم و تغییرناپذیری از «من» در درون ما وجود ندارد.

متوجه می‌شویم که ما افکار خودمان نیستیم. ما احساسات‌مان نیستیم ما ترجیحات‌مان نیستیم، بدن خودمان نیستیم، تجربیات خودمان نیستیم. آنچه ما هستیم همیشه در حال تغییر و تحول است.

حس ما از خود در ۵ سالگی متفاوت بود، در ۱۵ سالگی و در ۲۵ سالگی هم متفاوت بود. در واقع، احساس ما از خود برای همیشه در هر لحظه دگرگون می‌شود! یک لحظه احساس عصبانیت می‌کنیم، سپس خوشحال می‌شویم. لحظه بعد به فیلم‌ها علاقه‌مند می‌شویم، سپس به بازی‌های کامپیوتری جذب‌مان می‌کند. «تو» یک سال دیگر، حتی چند لحظه دیگر، همان «تو» نخواهد بود!

پس ما کی هستیم؟

این سؤال اصلی است که توسط غیر دوگانگی پرسیده می‌شود. در حالی که می‌توانیم بگوییم آنچه که هستیم، خودآگاهی، حیات و یا … است، اما پاسخ حقیقی را فقط می‌توان مستقیماً تجربه کرد تا واقعاً درک شود.

همین است! (!This is It)

در نهایت، به آخرین جنبه اصلی نادوگانگی می‌رسیم که این واقعیت است که هر چیزی که شما به دنبال آن هستید، در آینده‌ای جادویی نیست بلکه همین الان اینجاست.

Unmani معلم معنوی و نویسنده در این باره چنین نوشته است:

“سفری وجود ندارد. همه‌اش همین است. هیچ جای دیگری وجود ندارد. همیشه همین بوده است. هرگز گذشته‌ای وجود نداشته و آینده‌ای نیز نخواهد بود. این تمام چیزی است که همیشه آرزویش را داشته‌ایم. همین است.”

در ادامه می‌گوید:

“زندگی هست. هیچ‌کس آن را زندگی نمی‌کند. این «زندگی من» نیست. هیچ «من»ی وجود ندارد که زندگی کند. اما من زندگی هستم. این«من»، یک «من» شخصی نیست. این یک فرد جداگانه فرضی نیست. هیچ جدایی ضمنی بین نویسنده و خواننده وجود ندارد. این «من»، «تو» هستی. این «من» تمام چیزی است که هست. من خودِ زندگی هستم.”

در این‌باره، استاد ذن باستانی هوانگ پو اینطور بیان کرد:

“آنچه پیش روی شماست، با تمام کاملی‌اش، کاملاً کامل است. چیزی در کنارش نیست حتی اگر تمام مراحل پیشرفت کمال بودایی را یکی یکی طی کنید. هنگامی که سرانجام، در یک لحظه، به درک کامل دست یابید، فقط به طبیعت بودا پی خواهید برد که همیشه با شما بوده است و با تمام مراحل فوق، هیچ چیز به آن اضافه نخواهید کرد.”

به عبارت دیگر، تمام جست‌وجوی ما، تمام تلاش ما در مسیر معنوی رسیدن به «وضعیت روشن‌بینی» یا خودِ رهایی‌یافته در آینده، هدف را از دست می‌دهد؛ چرا که آنچه را دنبال می‌کنیم تا بدست آوریم، هم اکنون در ما وجود دارد…

غیر دوگانگی چیست

همین است!

این لحظه، این تجربه لحظه حال، این نفَس، این صداها، پرواز پرندگان و ترافیکی که از کنار آن می‌گذرید، وقتی از چشمانِ عبور کرده از خودِ جداگانه دیده می‌شود، همه آن چیزی است که به دنبالش هستیم.

همانطور که از نام نادوگانگی پیداست، دو حالت مختلف وجود ندارد؛ همه چیز به هر چیز دیگری مرتبط است. فکر رسیدن به وضعیت آینده بهشتی یا روشن‌بینی، حس جداگانه‌ای از خود را تقویت می‌کند، حسی که «من» به دنبال «آن» است. لیزا کرنز (Lisa Cairns) به عنوان مربی مفهوم غیر دوگانگی می گوید «تمام رنج‌ها از جست و جو می‌آید

اما آیا از جستجو دست می‌کشیم؟ همانطور که کرنز ادامه می‌دهد، «… این به این معنی نیست که شما جوینده نباشید؛ اگر سعی کنید جوینده نباشید، افسرده خواهید شد. وقتی در آن حالت هستید، کاری که انجام می‌دهید این است در حال جستجو هستید. مثل این است که به خرگوش بگوییم که اجازه پریدن ندارد. یک جوینده در آن شرایط است، این کاری است که انجام می‌دهد، به دنبال چیزی بودن.»

تلاش برای تبدیل شدن یا نشدن به چیزی، از یک احساس خودِ مجزا نشات می‌گیرد. نکته این است که ماهیت گذرای این انرژی چسبنده را که «خود» می‌نامیم، ببینیم و به آنچه قبلاً و همیشه بوده‌ایم برگردیم: حیات حقیقی.

 شاید مشاهده ویدیوی زیر بتواند به شما کمک کند تا درک بهتری از مفهوم نادوگانگی پیدا کنید. ویدیو در این کانال یوتیوب منتشر شده است.

(برای دانلود مستقیم ویدیوی زیر، اینجا را کلیک کنید).

 

نادوگانگی و بیداری معنوی

چه رابطه‌ای بین غیر دوگانگی و فرآیند بیداری معنوی وجود دارد؟

بیداری معنوی و غیر دوگانگی

در سطح انسانی، در سطح ذهنی، سفری استعاری وجود دارد که ما از آن عبور می‌کنیم. بسیاری از ما با نوعی ندای معنوی شروع می‌کنیم، سپس راهنمایی دریافت می‌کنیم، به درون خود رجوع می‌کنیم، با تاریکی درون خود روبرو می‌شویم، لحظات روشن‌بینی را تجربه می‌کنیم و چرخه‌های یکپارچگی و تولد دوباره را طی می‌کنیم. این سفر روانی-معنوی رشد، همان چیزی است که آن را مسیر بیداری معنوی می‌نامیم زیرا لایه‌های ما به آرامی کنار می‌روند و هسته مرکزی ما به تدریج خودش را نشان می‌دهد.

اما در سطح غیر انسانی و مطلق، هیچ سفر یا مسیر بیداری وجود ندارد، زیرا این سفر، داستانی است که توسط ذهن خلق شده است. در شرایط عدم دوگانگی، همه چیز به سادگی “وجود دارد” و هر تلاشی برای برچسب زدن یا ایجاد تفرقه، محصول ذهن و احساس توهم‌آمیز آن از خود، مجزا از همه چیز است.

بنابراین در اینجا یک پارادوکس جالب داریم: سفر بیداری معنوی هم وجود دارد و هم وجود ندارد. اما زیبایی نادوگانگی در این است که این تناقض را می‌پذیرد و درک می‌کند که ما هم انسان هستیم و هم خدا و نیز هیچ یک از این دو نیستیم؛ ما همه چیز هستیم و در عین حال هیچ چیز نیستیم (در این زمینه مقاله یگانگی با خدا را بخوانید).

در یکی از کتب مقدس بوداییان به نام Heart Sutra چنین آمده است:

فرم چیزی جز پوچی نیست، پوچی چیزی جز فرم نیست.

مربی معنوی و فیلسوفی به نام Nisargadatta Maharaj این پارادوکس را به این شکل تکرار می‌کند:

خرد این است که بدانی من هیچ هستم، عشق این است که بدانی که من همه چیز هستم و بین این دو، زندگی من در حرکت است.

در سطح انسانی، مسیر بی‌مسیر غیر دوگانگی اغلب نزدیک پایان سفر بیداری روحانی می‌آید، زمانی که فرد از این همه جست‌وجو و درک، بیمار و خسته است. با این حال، برخی از زائران خوش‌شانس در ابتدای بیداری خود، نادوگانگی را می‌یابند و درک می‌کنند.

به عنوان یک مسیر بی‌مسیر، بر خلاف سفر بیداری معنوی، نادوگانگی را نمی‌توان به طور دقیق و در قالب کلمات، توصیف و موشکافی کرد. واژه‌ها، در ذات خود، دوگانگی دارند و بنابراین تنها می‌توانند به حقیقتی که غیر دوگانگی است اشاره‌ای ناچیز داشته باشند.

پس چگونه می‌توانیم غیر دوگانگی را تجربه کنیم؟ پیش از پاسخ به این سوال، بهتر است ابتدا در مورد خطرات نادوگانگی بشنویم.

خطرات عدم دوگانگی

همچون هر حوزه‌ای از معنویت و خودسازی درونی، مبحث غیر دوگانگی هم توسط افراد مختلفی تشریح و آموزش داده می‌شود. با وجود تمام قدرت، حقیقت و زیبایی زیادی که در نادوگانگی وجود دارد، اگر در دستان اشتباه و با طرز فکر نادرست قرار بگیرد، زیان آن از منفعتش پیشی خواهد گرفت.

خطرات عدم دوگانگی

برخی از اصلی‌ترین خطرات قابل توجه عدم دوگانگی، به ویژه از طریق رویکرد نئوآدوایتا (neo-Advaita approach) به شرح زیر است:

  • استفاده از غیر دوگانگی به عنوان شکلی از دور زدن معنویت. یعنی اجتناب، سرکوب یا فرار از مسائل مربوط به سلامت روانی یا عاطفی و نیاز به انجام کار درونی؛ و/یا تلاش برای استفاده از غیر دوگانگی برای رفع این مسائل یا احساس بهتر در مورد آنها.
  • استفاده از غیر دوگانگی برای ساخت جلیقه ضد گلوله نفسِ معنوی برای پنهان کردن نفس ناامن و نامتعادل انسانی در زیر آن.
  • درک مفاهیم غیر دوگانه با ذهنیت سیاه و سفید و در نتیجه غرق شدن در بدبختی، ناامیدی، بی‌تفاوتی یا «بیماری ذن»
  • گرفتار شدن در طلسم معلمان غیر دوگانگی دروغین یا نادرست که با شما بازی‌های فکری انجام می‌دهند و/یا برای دسترسی به راهنمایی‌های عمیق‌تر پول‌های زیادی از شما دریافت می‌کنند.

یکی از سخنرانان و از جانبداران سابق نئوآدوایتا به نام آرتور پل برتون می‌گوید:

“نئوادوایتا در مورد رویگردانی از زندگی است: فقط روی آگاهی تمرکز کنید. اما برای اکثر مردم این امر ناتوان‌کننده می‌شود … به معنای واقعی کلمه ناتوان‌کننده، فلج‌کننده مردم به معنای واقعی کلمه. از نظر روحی فلج می‌شوند و به دلیل نادوگانگی جعلی نمی‌توانند زندگی کنند.”

کانال یوتیوب او با نام «غلبه بر عدم دوگانگی جعلی» تنها یکی از بسیار هشدارهایی است که برای نزدیک شدن به این حوزه و تمرکز بر آموزه‌های معتبر به جای آموزه‌های عامه وجود دارد.

همانطور که برتون می‌گوید غیر دوگانگی جعلی، همچون اعتیاد و هم یک فرقه ذهنی است که او را تقریباً تا مرز خودکشی سوق داد و او افراد زیادی را هم می‌شناسد که در پی آن یا دچار حمله عصبی شده‌اند یا به دلیل آن، جان خود را از دست داده‌اند.

اما راه حل چیست؟

اول، یادگیری قوه تشخیص معنوی ضروری است. به همه کسانی که خود را به عنوان یک سخنران/معلم غیر دوگانگی معرفی می‌کنند اعتماد نکنید.

برتون همچنین مطالعه Advaita Vedanta معتبر یا واقعی را برای آموزه‌های غیر دوگانه که شامل بهاگاواد گیتا، نوشته‌های آدی شانکارا و آپادسا سارام به ویژه از رامانا ماهارشی می‌باشد را توصیه می‌کند.

نحوه تمرین غیر دوگانگی

اگر از یک معلم غیر دوگانگی بپرسید که چگونه غیر دوگانگی را تمرین کنید، اولین پاسخ او احتمالاً چیزی در این موارد خواهد بود: «کسی که می‌خواهد غیر دوگانگی را تمرین کند کیست؟»

معنای این مطلب این است که همان کسی («من») که می‌خواهد نادوگانگی را تمرین کند، توهمی است که فلسفه نادوگانگی در جهت برچیدن آن است. اگر ذهن شما در حال گره خوردن است نگران نباشید چون این طبیعی است. غیر دوگانگی به معنای درک ذهن نیست، بلکه به عنوان یک تغییر در آگاهی تجربه می‌شود.

با این گفته و در سطح انسانی، ما به چیزی برای کار و تمرین نیاز داریم. بنابراین در اینجا سه ​​تمرین وجود دارد که می‌تواند به شما کمک کند تا تجربه مستقیمی از غیر دوگانگی داشته باشید.

(لطفاً توجه داشته باشید که ممکن است در پی این تمرینات، چیزی را تجربه کنید یا نکنید. حداقل یک ماه به هر تمرینی که در شما طنین‌انداز می‌شود بچسبید و ببینید چه اتفاقی می‌افتد)

غیر دوگانکی در عرفان

روی این سوال مراقبه کنید کهمن کیستم؟

مدیتیشن “من کی هستم؟” اولین بار توسط حکیم و عارف سری رامانا ماهارشی (Sri Ramana Maharshi) رسمیت یافت. این سوال ساده به عنوان یک koan عمل می‌کند که ذهن را در جستجوی یک پاسخ محکم خسته می‌کند (koan یک داستان، گفتگو، سوال یا بیانیه‌ای است که در تمرین ذن برای برانگیختن “تردید بزرگ” و تمرین یا آزمایش پیشرفت دانش‌آموز استفاده می‌شود). پس از جستجوی زیاد، متوجه می‌شویم که آن کسی که فکر می‌کنیم هستیم، موضوعیت ندارد. در واقع، هیچ خود مجزای مشخصی برای شروع پیدا کردن پاسخ وجود ندارد.

به اتحاد اساسی در پشت بازی متضادها فکر کنید.

نادوگانگی در هسته آن تقریباً کل یکپارچگی معنوی و احساس وحدت ذاتی در تمام زندگی می‌باشد. تا زمانی که همه چیز را سیاه یا سفید (متضاد) ببینیم، در حالت رنج باقی خواهیم ماند؛ ما لذت را دنبال خواهیم کرد و همواره از درد دوری خواهیم کرد. ما دیگران را طرد و مجازات خواهیم کرد. ما بخش‌هایی از خود را محکوم خواهیم کرد و بخش‌های دیگر را به دروغ جشن خواهیم گرفت.

با این حال، با درک اینکه به قول تیچ نات‌هان (Thich Nhat Hanh) همه چیز هم‌وجود (بودنِ با هم) یا همه چیز به هر چیز دیگری وابسته است، می‌توانیم دوگانگی کمتر و تقسیم کمتری را در درون خود تجربه کنیم.

برای اندیشیدن به وحدت زیربنایی پشت بازی متضادها، برخی از ویژگی‌های متضاد درون خود را به خاطر بیاورید. اینها ممکن است صبور/تحمل‌کننده، خوب/بداخلاق، متذکر/بی‌توجه، شاد/غمگین، عصبانی/آرامش‌بخش، فداکار/خودخواه و غیره باشند.

اکنون به این فکر کنید که چگونه هر کیفیتی به وجود دیگری بستگی دارد. برای مثال، بدون سیلاب‌های داغ خشم، آب‌های خنک آرامش را نمی‌شناختیم. بدون ذهن باز نمی‌توانیم متوجه بسته بودن ذهن خود شویم. بدون غم و اندوه، ما نمی‌توانیم شادی را تجربه کنیم.

اگر واقعیت سختی وجود نداشت، اگر همه چیز مثل لطفات یک گل بود و هیچ چیزی در جهان سخت و سفت نبود، نمی‌توانستید قدر نرمی را بدانید. اگر فقط نرمی وجود داشت، وجود آن را بدیهی در نظر می‌گرفتیم که همیشه هست و همین سبب خسته شدن ما از آن می‌شد.

در نهایت، به این فکر کنید که چگونه هر دو متضاد همیشه در شما وجود دارند، وجود هم‌زمان هر دو مورد نیاز و ضروری است و در واقع دو روی یک سکه هستند.

مدیتیشن یاداشت ذهنی

یادداشت فکری یک تکنیک مدیتیشن ذهن‌آگاهی است که به شما کمک می‌کند تا با یادداشت کردن افکاری که در ذهنتان می‌گذرد، ذهن‌آگاه شوید. این سبک مدیتیشن کمک می‌کند تا بفهمیم که ما افکارمان نیستیم و در واقع، آنها را هم کنترل نمی‌کنیم، بلکه آنها فقط خود به خود به وجود می‌آیند و سپس محو می‌شوند.

برای انجام مدیتیشن یادداشت ذهنی، به محتویات ذهن خود توجه کنید. آنجا چه خبر است؟ شاید خاطره‌ای در ذهنتان بیاید، پس به آرامی «خاطره» را یادداشت کنید. شاید برخی از برنامه‌هایتان برای آینده در ذهنتان به وجود بیایند، بنابراین به طور ذهنی «برنامه‌ها» را یادداشت کنید.

نیازی نیست آنچه را که در حال وقوع است با صدای بلند بگویید (مگر اینکه بخواهید). با یادداشت ذهنی آنچه پیش می‌آید، چه یک احساس، یک فکر، یک درک، یک خاطره یا چیز دیگری باشد، می‌توانید شروع به دیدن آن کنید؛ تو افکار خودت نیستی. این درک می‌تواند فضای درونی لازم را برای تحقق ادراک غیر دوگانگی ایجاد کند. تشخیص اینکه افکار شما، شما را تعریف نمی‌کنند و هرگز نمی‌توانند شما را آزاد کنند، می‌تواند رهایی‌بخش باشد.

سوالات متداول نادوگانگی

در اینجا چند سؤال دیگر وجود دارد که به طور مرتب در مورد عدم دوگانگی پرسیده می‌شود و ممکن است برای شما مفید باشد:

آیا عدم دوگانگی همه مشکلات من را حل می‌کند؟

اسکات کیلوبی (Scott Kiloby) چنین پاسخ می‌دهد:

بله، درک غیر دوگانگی یک اتفاق عمیق و تغییردهنده زندگی است. نه، این پاسخی برای همه رنج‌ها نیست. غیر دوگانگی یک مسیر متعالی است، اما در عین حال از دام‌هایی مانند میانبر معنوی و منیت معنوی در امان نیست.

چگونه غیر دوگانگی را در زندگی خود اعمال کنم؟

معلم نادوگانگی به نام روپرت اسپیرا (Rupert Spira) چنین پاسخ می‌دهد:

در مسیر معنوی سه مرحله اساسی وجود دارد: اولین مرحله این است که توجه کنیم که شخص، جسم یا ذهن نیست، بلکه آگاهی است که اینها (جسم و ذهن) در آن ظاهر می‌شوند و با آن شناخته می‌شوند. دوم این است که ماهیت آگاهی را کشف کنیم و دریابیم که آگاهی در سرنوشت یا محدودیت‌های جسم و ذهن شریک نیست؛ یعنی کشف ماهیت ابدی و نامتناهی آن؛ و سوم این است که زندگی‌ای داشته باشید که با این درک سازگار باشد.

این سه مرحله اساسی می‌تواند به شما کمک کند تا عملاً غیر دوگانگی را در زندگی خود اعمال کنید.

آیا می‌توانم به نحوی به غیر دوگانگی دست یابم (مثلاً با تمرین معنوی کافی)؟

غیر دوگانگی مانند مدرسه، دانشگاه یا محل کار شما کار نمی‌کند. شما نمی‌توانید آن را بدست آورید یا کسب کنید، اگرچه می‌توانید در مورد آن یاد بگیرید.
تغییرات غیر دوگانگی در هوشیاری (که اغلب خودسازی، اشراق و یگانگی نامیده می‌شود) زمانی اتفاق می‌افتد که به صورت ارگانیک و بدون انجام شما اتفاق بیفتد. “شما” که در وهله اول سعی در کسب، دستیابی یا به دست آوردن آن دارید، مانع اصلی این راه است.

تلاش برای خلاص شدن از شر خود نیز فایده‌ای ندارد؛ این فقط احساس شما را از خود تقویت می‌کند. فقط نفس می‌خواهد نفس را بکشد.

بنابراین تنها تمرین این است که رها کنید، تسلیم شوید و در مورد غیر دوگانگی بیشتر بدانید. به همین دلیل است که به آن «مسیر بدون مسیر» می‌گویند.

***

برای پایان مقاله، شما را به یک نقل قول زیبا از شاعر و معلم معنوی جف فاستر که از اقیانوس به عنوان استعاره‌ای برای نادوگانگی استفاده می‌کند می‌سپاریم:

فکر نمی‌کنم غیر دوگانگی چیزی باشد که واقعاً بتوانید با ذهن خود آن را درک کنید. اما شما آن را با قلب خود می‌دانید. در واقع، شما همیشه آن را می‌دانستید. مثل این است که وقتی به اقیانوس نگاه می‌کنید، صدها و هزاران موج، در هر شکل و اندازه‌ای را می‌بینید که به نظر می‌رسد از یکدیگر جدا هستند. ما مثل امواج هستیم؛ هر انسان، هر حیوان، هر درخت، هر قطره باران، هر سیاره. ما موجوداتی مجزا به نظر می‌رسیم، اما در واقع، همه ما مظهر زندگی واحد، اقیانوس آگاهی هستیم. هیچ موجی در حقیقت از اقیانوس جدا نیست.

.

نظر شما در مورد غیر دوگانگی چیست؟ آیا تا به حال تجربه نادوگانگی داشته‌اید؟


  • منبع: lonerwolf.com به همراه اصلاح و تکمیل توسط حیات صلح
  • لطفا با نظرات و سوالاتتان در بخش نظرات، همراه ما باشید.
  • با اشتراک‌گذاری این مطلب در گسترش صلح درون سهیم باشید.
به ندای درون خود گوش دهید...

حیات صلح، واسطه‌ای برای بیدار کردن خدای درون شماست

با عضویت در خبرنامه صلح برای شما مقالات، مدیتیشن‌ها، کتاب‌ها و آموزه‌های معنوی و الهام‌بخش را ارسال می‌کنیم.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *