در طول زندگی به ما یاد دادهاند که چگونه بخوانیم و بنویسیم، چگونه در جامعه رفتار کنیم، چطور اهدافمان را تعریف و دنبال کنیم و حتی چطور فکر کنیم. یاد گرفتهایم همسو با هنجارهای اجتماع رفتار کنیم، با دیگران با محبت و احترام صحبت کنیم و فردی ارزشمند برای جامعه باشیم و در بهترین حالت، به دیگران کمک کنیم.
اما آنچه که کسی به ما یاد نداده و فقدان آن مهارت به یک مصیبت برای بشر امروزی تبدیل شده، نحوه رفتار سالم و سازنده با خود است؛ رفتاری که در نسخه مطلوب با عباراتی نظیر خوددوستی، شفقت خود و یا عشق به خود (Self-love) تعریف میشود.
عدم تاکید بر احترام و پذیرش خود علاوهبر تشدید تنشهای درونی و روانی، بر رفتار فرد در جامعه نیز تاثیر مخربی میگذارد که گاهاً در زیر پوست واقعیت فردی حضور خواهد داشت. متاسفانه هیچ مرجعی از کودکی تا بزرگسالی، نحوه ارزش قائل شدن برای خود، دوست داشتن خود و خودعشقی را آموزش نداده است. این یعنی تعیین مرزهای سالم، استفاده درست و به جا از “نه” و “بله” و بهطور کلی مراقبت روحی و جسمی از خود، فدای جنبه ظاهری ما در چشم دیگران شده است.
مقدم شمردن دیگران بر خود (اگر آگاهانه، ارادی و با نیت قلبی باشد) گرچه از نظر معنوی و عرفانی بسیار ارزشمند و متعالی است، اما این به معنی طرد خود نیست. انکار خود برای ایثار به دیگران نه تنها ارزشی ندارد بلکه خروجی تلاشهایمان را به جایگاه مطلوبی نخواهد رساند. مثلاً کسی که خودش را دوست نداشته باشد و اصطلاحاً عشق را درونی حس نکند، نمیتواند عمیق و خالص به دیگران عشق بورزد.
وقتی یاد نگیریم چگونه خودمان را دوست داشته باشیم، افسردگی، تلخی، اضطراب، رنجش، انزوا و ناراحتی، نتیجه رفتار ما در قبال خودمان خواهد بود. پس برای داشتن یک زندگی شاد (شادی بدون وابستگی به عوامل بیرونی)، برای پیمودن مسیر زندگی با قلب، باید عشق به خود را بیاموزیم. ما باید زخمهای خود را التیام دهیم و پزشک روح خود شویم تا بتوانیم دردی از بقیه را درمان کنیم.
در این مقاله از وبسایت حیات صلح، شما را با این مفهوم بسیار ارزشمند، غنی، عمیق و متعالی آشنا خواهیم کرد.
کاوشی در معنای Self-Love
موضوع این مقاله در مورد کلمه self-love است که معادل روان و کاملی در فارسی ندارد. در بخش بعدی در مورد مفهوم این کلمه بیشتر صحبت میشود اما مفهوم self-love موارد زیر را شامل میشود:
- خوددوستی: توجه و محبت به خود به عنوان یک فرد ارزشمند.
- خودمراقبتی: مراقبت از خود از نظر جسمی، روانی و احساسی.
- خودپذیری: پذیرش خود با تمام نقاط قوت و ضعف.
- احترام به خود: ارزش قائل شدن برای خود و نیازهای شخصی.
- خودشناسی: درک عمیق از خود و نیازهای درونی.
- خودارزشمندی: باور به ارزشمندی خود به عنوان یک فرد، فارغ از شرایط بیرونی.
- شفقت خود: مدارا کردن با خود و تسلی دادن درونی.
این مفاهیم همگی به نوعی به اهمیت توجه به خود و رشد شخصی اشاره دارند. اما در این مقاله و با توجه به دیدگاه نویسنده به عمق مفهوم Self-Love، از معادل دقیقتر خودعشقی استفاده خواهد شد.
ریشه کلمه خودعشقی یا عشق به خود
Self-love از کلمه Philautia (تلفظ: فیلائوتیا) از زبان یونانی (ἡ φιλαυτία) گرفته شده است. این کلمه ترکیبی از دو بخش است:
- Philo/ φιλο به معنای “عشق” یا “دوستی”.
- Autia/ αυτία به معنای “خود”.
Philautia به معنای خودعشقی یا دوست داشتن خود است. در فلسفه یونان باستان، این مفهوم به دو شکل دیده میشود:
- Philautia مثبت: عشق سالم به خود که منجر به رشد شخصی، عزت نفس و مراقبت از خود میشود.
- Philautia منفی: خودخواهی یا خودشیفتگی که میتواند به دیگران آسیب برساند.
این مفهوم در فلسفه و ادبیات یونان باستان به ویژه در آثار ارسطو و افلاطون مورد بحث قرار گرفته است.
معادل فارسی واژه Self-love و بررسی واژه «خودعشقی»
واژهی انگلیسی self-love در معنای عمیق خود، صرفاً به مفهوم «عشق به خویشتن» محدود نمیشود، بلکه ناظر بر حالتی درونی است که در آن فرد، سرچشمهی عشق، آرامش و پذیرش را در درون خود مییابد، بدون نیاز به تأیید یا محبت بیرونی. این معنا بیشتر به مهرورزی درونی، آشتی با خود، شفقت به خویشتن و اتصال به منبع درونی عشق اشاره دارد.
واژه «خودعشقی» علاوهبر سادگی و زیبایی، دربردارندهی معنایی لطیف و ژرف است که با مفهوم فلسفی و روانشناختی self-love هماهنگی بیشتری دارد. این واژه میتواند بیانگر عشقی باشد که از درون میجوشد و به پذیرش، شفقت و آرامش درونی منتهی میشود.
در نتیجه، «خودعشقی» میتواند این مفاهیم را القا کند:
- عشق و مهربانیای که از درون فرد میجوشد.
- حالتی که فرد، منبع مهرورزی را در خود مییابد، نه در بیرون.
- نوعی شفقت درونی، آشتی با خود و خودپذیری عمیق دارد.
در واقع عشق به خود، زیرمجموعه خودعشقی و از نتایج قطعی آن خواهد بود. عشق به خود به طور نامحسوس، عشق را پدیدهای مجزا از خود دانسته که آن را به خود معطوف میکنیم؛ اما خودعشقی مرز بین خود و عشق را از میان برداشته و ما و منبع درونی عشق را یکی میداند.
خودعشقی (عشق به خود) چیست؟
خودعشقی، تمرینی برای درک، پذیرش، در آغوش گرفتن و همدردی با خود است. به عبارت دیگر، نوعی پرورش کل وجودی خود است.
با تقویت خودعشقی، عیب و نقصهای خود را راحتتر به عنوان بخشی از خود میپذیریم، خود را سادهتر میبخشیم و با صدای منفی درونی که علیه ما حرف میزند ایستادگی میکنیم.
در خودعشقی، خصوصیات منفی نظیر خودشیفتگی، تحسین کورکورانه خود و مواردی از این دست وجود ندارد (چون در ذات عشق وجود ندارند)، بلکه در آغوش گرفتن نقاط ضعف و قوت خود و حتی نیمههای تاریک درونمان میباشد.
بهطور خلاصه، خودعشقی تمرین شفقت بیقید و شرط، بخشش، پذیرش و احترام به خودمان است؛ همان خودِ شامل تمام قسمتهای زیبا و زخمی.
وقتی خودمان را دوست داریم از خودمان مراقبت میکنیم، به محدودیتها و مرزهای خود احترام میگذاریم، به نیازهایمان گوش میدهیم و به رویاهایمان به اندازه کافی توجه میکنیم تا به عمل و واقعیت تبدیل شوند. در واقع خودعشقی به نیروی محرک درونی ما برای حرکت به سمت رویاهای اصیل ما تبدیل خواهد شد.
وقتی خودمان را دوست داریم، شادی، سلامتی و رضایت ما از اهمیت بالایی برای خود و اطرافیانمان برخوردار خواهد شد؛ زیرا متوجه این موضوع هستیم با دوست داشتن خود، میتوانیم دیگران را نیز دوست داشته باشیم.
نشانههای کمبود عشق به خود
وقتی عشق و محبت به خود میتواند تاثیرات مثبتی در ما به جا بگذارد، پس فقدان آن نیز تاثیرات مخربی بر روان و احساسات ما خواهد داشت. موارد زیر، حاکی از کمبود عشق و شفقت خود است:
- کمالگرایی و ترس از شکست
- پرهیز از خودمراقبتی و بیتوجهی به نیازهای شخصی
- تحمل روابط سمی یا توهینآمیز
- عدم توانایی «نه» گفتن و قبول تعهد بیش از حد
- مقایسه نامطلوب خود با دیگران
- خودگویی منفی و انتقاد مداوم از خود
- مشکل در تعیین و حفظ مرزهای سالم
- تمنای تایید بیش از حد توسط دیگران
- درگیر شدن در رفتارهای خودخرابکارانه
- احساس مزمن بیکفایتی یا عزت نفس پایین
- اضطراب، دلسردی و حال بد درونی نسبت به خود و زندگی خود
- وابستگی به عوامل بیرونی برای حال خوب (دوستان، روابط، دخانیات، خرید کردن، شبکههای اجتماعی و …)
آثار ارزشمند خودعشقی
عشق به خود، هر جنبهای از زندگی را بهطور کاملا واضحی بهبود میبخشد و عمیقتر میکند. وقتی در درون و با خود به تعادل مثبت و سازنده رسیده باشیم، زندگی هم روی لطیفتر خود را به ما نشان خواهد داشت. حتی چالشهای زندگی هم با درد و رنج کمتری پشت سر گذاشته میشوند.
در اینجا به تعدادی از نتایج درونی و بیرونی خودعشقی اشاره میکنیم:
- سازش بیشتر و راحتتر کاستیها و ضعفهای خود
- افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس
- افزایش بخشش خود
- طرز فکر سالمتر (و افکار خودخرابکننده کمتر)
- توانایی بهبودیافته برای کشف و تحقق سرنوشت شخصی
- افزایش عشق، پذیرش و شفقت نسبت به خود
- عشق، پذیرش و شفقت بیشتر نسبت به دیگران
- روابط بهبودیافته و معتبرتر
- دوستیهای بهتر و عمیقتر
- زندگی کاری رضایتبخشتر
- افزایش شادی درونی و قدردانی از زندگی
- افزایش بازیگوشی، خلاقیت و خودانگیختگی
- انتخابهای سالمتر و عاقلانهتر
- افزایش دسترسی به فرصتهای جدید
- بهبود سلامت روان (+ کاهش/رفع اضطراب و افسردگی)
- پذیرش تمام و کمال خود
- بینیاز شدن به تایید و تصدیق توسط دیگران
- عدم مقایسه خود با دیگران و رقابت مخرب با آنها
- عدم قضاوت، سرزنش و تحقیر دیگران
- هماهنگی خصوصیات درونی با رفتارهای بیرونی
- دسترسی عمیقتر به روح خویش و مسیر معنوی
- آمادگی برای ورود به وادی معنوی صلح درون
موارد بالا، خلاصهای از آثار عشق درونی نسبت به خود است. به محض ورود به فضای روحی خودعشقی، آثار آن را در خود حس خواهیم کرد و این آثار به تدریج بیشتر و عمیقتر خواهد شد.
یادگیری دوست داشتن خود سبب گشودگی بیشتر قلب و احساساتمان میشود، این یعنی روابطی عمیقتر و واقعیتر را با روح خود، شخصیت خود و اطرافیان خود تجربه خواهیم کرد.
تأثیر خودعشقی در رفع خصوصیات منفی
با خودعشقی و پذیرش آنچه هستیم، بسیاری از خصوصیات منفی که در روابط و زندگی شخصیمان مزاحمت ایجاد میکند به تدریج کنار رفته یا اثرشان به شدت کاهش پیدا میکند. این تغییرات به دلیل افزایش خودآگاهی، اعتماد به نفس و مرزهای سالمی است که با خودعشقی ایجاد میکنیم.
در ادامه به برخی از این خصوصیات منفی که کنار میروند اشاره میکنیم:
- رفع نیاز به تأیید دیگران
وقتی خود واقعی و کاملمان را دوست داشته باشیم، دیگر برای احساس ارزشمندی به تأیید دیگران وابسته نخواهیم بود. ما از درون احساس رضایت میکنیم و نیازی به جلب توجه یا تأیید بیرونی نداریم.
- رفع ترس از طرد شدن
با خودعشقی میآموزیم که حتی اگر کسی ما را طرد کند، ارزش ما کم نمیشود. این ترس درونی و بسیار مخرب کاهش مییابد، زیرا ما خود را به اندازه کافی دوست داریم و میدانیم که شایسته عشق و احترام هستیم و این ارزشمندی، به دستاوردها و روابط بیرونی وابسته نیست.
- عدم مقایسه خود با دیگران
وقتی خود را بپذیریم و دوست داشته باشیم، دیگر نیازی به مقایسه خود با دیگران احساس نمیکنیم. ما ارزش منحصربهفرد خود را درک میکنیم و به جای رقابت، بر رشد شخصی خود مطابق با ایدهآلهایمان تمرکز میکنیم.
- رفع وابستگی عاطفی
خودعشقی به ما کمک میکند تا روابط سالمتری داشته باشیم. ما دیگر برای احساس خوشبختی به دیگران وابسته نخواهیم بود، زیرا منبع شادی و رضایت را در درون خود پیدا کردهایم.
- رفع خودانتقادی و سرزنش خود
با خودعشقی یاد میگیریم که با خود مهربان باشیم و اشتباهاتمان را بپذیریم، بدون اینکه خود را سرزنش کنیم (چون میپذیریم مثل هر آدم دیگری کامل نیستیم و ممکن است خطا کنیم) این امر باعث کاهش اضطراب و نیز افزایش آرامش درونی جهت اصلاح، جبران یا درس گرفتن میشود.
- رفع ترس از شکست
وقتی خود را دوست داشته باشیم، شکست را به عنوان بخشی از فرآیند یادگیری میبینیم، نه به عنوان چیزی که ارزش ما را کم میکند. این نگرش باعث میشود از ریسک کردن و تجربه چیزهای جدید نترسیم.
- عدم حسادت به دیگران
خودعشقی به ما کمک میکند به جای حسادت، برای موفقیت دیگران خوشحال باشیم. ما میدانیم که ارزش ما به دستاوردهای دیگران بستگی ندارد و رقابتی در کار نیست.
- عدم نیاز به کنترل دیگران
وقتی خود را دوست داشته باشیم، یاد میگیریم که دیگران را همانطور که هستند بپذیریم و نیازی به کنترل آنها نداشته باشیم. ما به جای تغییر دیگران، بر رشد و بهبود خود تمرکز میکنیم.
- رفع ترس از تنها بودن
با خودعشقی، تنها بودن دیگر ترسناک نیست. ما از زمان تنهایی با خود لذت خواهیم برد و آن را فرصتی برای رشد و خودشناسی میبینیم؛ صرف زمان با کسی که دوستش داریم!
- عدم عذاب وجدان بیجا
خودعشقی به ما کمک میکند تا مرزهای سالمی تعیین کنیم و بدون احساس گناه از خود مراقبت کنیم. ما میدانیم که مراقبت از خود یک ضرورت است، نه خودخواهی.
- عدم جلب توجه به هر قیمتی
وقتی خود را دوست داشته باشیم، دیگر نیازی به جلب توجه دیگران از طریق رفتارهای افراطی یا ناسالم نداریم. ما از درون احساس ارزشمندی میکنیم.
- عدم تحمل رفتارهای سمی
خودعشقی به ما کمک میکند تا مرزهای سالمی در روابط تعیین کنیم و از روابط سمی دوری کنیم؛ چون میدانیم که شایسته احترام و رفتار خوب هستیم.
- عدم فشار آوردن به خود
دیگر برای تغییر شرایط زندگیمان به خود فشار نمیآوریم. تلاشمان ادامه خواهد داشت اما از آنجایی که تغییرات و دستاوردها عامل اصلی شادی و رضایت نخواهند بود، از دیر رسیدن یا نرسیدن ترسی نخواهیم داشت (سخت گرفتن به خود، برخلاف انضباط و نظم کاری بوده و مخرب است).
نکته آخر…
خودعشقی مانند یک لنگر درونی عمل میکند که به ما کمک میکند در مواجهه با چالشها و روابط، ثبات و آرامش داشته باشیم. با تقویت این عشق درونی، بسیاری از خصوصیات منفی که ممکن است مانع رشد و شادی ما شوند، به تدریج از بین میروند و جای خود را به احساسات مثبت، اعتماد به نفس و روابط سالم میدهند.
به یاد داشته باشیم که خودعشقی یک فرآیند است و نیاز به زمان و تمرین دارد؛ مثل رابطهای عاطفی که به تازگی شروع شده باشد و به زمان نیاز دارد.
چرا دوست داشتن خود سخت است؟
چرا برای ما اینقدر سخت است که خودمان را دوست داشته باشیم؟ پاسخ کوتاه این است که بیشتر ما در جامعهای (و احتمالاً خانوادهای) بزرگ شدهایم که نتوانسته است خودعشقی را به ما بیاموزد (چون آنها هم خودشان بلد نبودند و چنین حسی به خود نداشتند).
با مرور کردن مسیر کودکی خود، دوران مدرسه، جامعه و … به خوبی میفهمیم که همهچیز دست به دست هم داده بودند تا علیه خود رفتار و زندگی کنیم (حتی با نیت خوب، برعلیه ما کار کردند):
- یاد گرفتیم برای حس خوب باید اطرافیان (پدر و مادر، معلمها، مدیران و …) را راضی نگه داریم.
- یاد گرفتیم برای آنکه در جامعه پذیرفته و مورد احترام باشیم، باید بیشتر درس بخوانیم، بیشتر پول در بیاوریم، بیشتر شناخته شویم و بیشتر در مسیر عرف جامعه حرکت کنیم.
- یاد گرفتیم خودمان را با معیارهای جامعه و قضاوت آنها تعریف و قضاوت کنیم.
- یاد گرفتیم ریشه همه مشکلات و موانع را مانند دلیل همه شادیها در بیرون از خود پیدا کنیم.
تثبیت نگاه به بیرون و مقدم شمردن دیدگاه دیگران نسبت به خودمان در چند دهه زندگی باعث شده تا تغییر آن بسیار سخت شود. خود-انکاری چیزی جز درد عمیق عاطفی و روانی برای ما در پی ندارد. ناخواسته نقش قربانی و بَردهی اطرافیان و جامعه شدن، از ما مُردهای متحرک میسازد که خویش حقیقی خود را نمیشناسد.
گرچه خودعشقی همواره در دسترس و ممکن است اما پیش از ورود به این وادی، میتوان نگرانیها و سوتفاهمهای علیه آن را در خود برطرف کنیم تا با شناختی کامل و خالصتر، جذابیت آن را پیش از تجربهاش بچشیم.
آیا خودعشقی خودخواهی است؟
در نگاه عام، دوست داشتن خود با تعابیری همچون خودشیفتگی یا خودخواهی در نظر گرفته میشود. این امر گاهی فراتر رفته و خودعشقی مورد تمسخر قرار میگیرد یا بدبینانه دیده میشود.
در خودعشقی، مقایسه و رقابتی با دیگران وجود ندارد. در واقع بدون آنکه دیگران کنار گذاشته شوند، خود، در محوریت قرار میگیرد؛ چراکه بدون مراقبت از خود، قادر به مراقبت واقعی از دیگران نخواهیم بود.
خودعشقی مقدمتر از عشق و توجه به دیگران است. پذیرش خود میتواند فرد را در حالتی متعادل و سازگار با وجود خود قرار دهد و این صلح، مبنای پذیرش دیگران و محبت به آنها قرار میگیرد.
کسی که منبع عشق و محبت باشد، باید بتواند ابتدا به خود – که نزدیکترین فرد به خود است- محبت کند؛ مانند جام پر آبی که ابتدا باید خودمان را سیراب کند تا بتواند عطش دیگران را فروکش کند. چطور میشود وقتی چیزی در وجود ما نباشد، آن را به دیگران بدهیم؟
یک واقعیت روانشناختی شناخته وجود دارد که بیان میکند بدرفتاری با خود منجر به بدرفتاری با دیگران میشود (حتی بدرفتاری ناخودآگاه). استاد روانشناسی تربیتی و مولف چندین کتاب در حوزه شفقت خود به نام کریستین نف مینویسد:
شفقت خود شامل رفتار با خود با همان مهربانی، نگرانی و حمایتی است که به یک دوست خوب نشان میدهید. وقتی با مشکلات زندگی دشوار روبرو میشوید، یا با اشتباهات، شکستها و نارساییهای شخصی مواجه میشوید، شفقت خود با مهربانی به جای قضاوت شدید خود پاسخ میدهد و تشخیص میدهد که نقص، بخشی از تجربه مشترک انسان است.
خوددوستی، خود را برتر از دیگران یا در اولویت بالاتر نسبت به بقیه قرار نمیدهد، بلکه همان رفتار محبتآمیزی که از ما نسبت به عزیزانمان ابراز میشود، به شکلی کامل، خالص و عمیق به خودمان ابراز خواهد شد.
نکته اینجاست: برای حضور مثبت در این دنیا و مراقبت از دیگران به روشی واقعاً عاشقانه، ابتدا باید آن روش را روی خودمان اجرا کنیم! ابتدا باید زمان زیادی را به خود اختصاص دهیم و به شفا، شادی و خودشکوفاییمان توجه کنیم.
اگر نمیتوانیم خودمان را در یک سطح عمیق – جایی که عشق در وهله اول از آنجا سرچشمه میگیرد – دوست داشته باشیم، چگونه قادر خواهیم بود نوعدوستی واقعی داشته باشیم یا واقعاً شخص دیگری را خالصانه دوست داشته باشیم؟
ما نمیتوانیم چیزی را که نداریم، به کسی بدهیم…
آنچه علم در مورد خودعشقی میگوید
مطالعات متعدد علمی نشان داده است که یاد گرفتن دوست داشتن خود و شفقت خود بسیار مفید است. در زیر چند نمونه از نتایج تحقیقات این امر ارائه شده است:
- پذیرش خود کلید داشتن یک زندگی شادتر است (منبع)
- شفقت خود منجر به تصمیمگیری بهتر برای سلامتی میشود (منبع)
- خودمهربانی منجر به کاهش اضطراب و افسردگی میشود (منبع)
- شفقت خود استرسی را که منجر به اهمال کاری میشود کاهش میدهد (منبع)
- خودمراقبتی میتواند به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کند (منبع)
- خودعشقی میتواند شما را در سختیها حمایت کند (منبع)
در کتابهای ارزشمند کریستین نف با موضوع شفقت خود، بسیاری از نتایج علمی و پژوهشی این حوزه با مستندات بیان شده است. تحقیقات زیادی توسط دانشمندان انجام شده که نتایج عملی و تثبیت شده خودعشقی در جنبههای مختلف درونی و زندگی بیرونی را اثبات میکند.
سمت تاریک عشق به خود
با آنکه دوست داشتن خود حال گرم و مسرتبخشی در درون ایجاد میکند، اما ممکن است این حس به مشکلاتی منجر شود. عموماً این مشکلات نه در قبال خود یا دیگران، بله توسط دیگران رخ میدهد. اجازه دهید سادهتر توضیح دهیم.
دوست داشتن خود، مهربانی با خود و پذیرش خود متاسفانه به حرکت در خلاف جهت جامعه تبدیل شده است. به عنوان مثال، از کودکی توسط خانواده و جامعه یاد گرفتهایم که باید:
- کاری کنیم که دیگران ما را دوست داشته باشند و بپذیرند.
- باید به نظرات بقیه اهمیت داده و مطابق و همسو با جامعه زندگی کنیم.
- باید نیازهای دیگران را در اولویت قرار دهیم.
- باید خودمان را با شرایط بیرونی تطبیق دهیم.
- برای زندگی خوب و خوش، به دیگران و دستاوردها نیاز داریم.
از سوی دیگر، هنگام مواجه با عموم جامعه و اطرافیان، به چنین واکنشهایی برخورد میکنیم: ما باید مثل آنها ناراضی، شاکی و بد احوال باشیم.
واقعیت این است که بیشتر مردم دوست ندارند واقعاً شاد باشند: در عوض راحتی، ثبات، امنیت و کنترل را ترجیح میدهند. زیرا ایمنی و پیشبینیپذیری راحتترین راه برای زندگی براساس استانداردهای اجتماعی-فرهنگی غالب جامعه است.
متأسفانه طرز فکر کودکانهی نیاز به جستجوی امنیت (در بیرون از خود) دقیقاً همان چیزی است که بیشتر مردم را برای حمایت از سفر خودعشقی مردد کرده و سبب میشود آشکارا (یا بهطور ناخودآگاه) نسبت به آن مقاومت میکند.
با خودعشقی، شما تبدیل به یک تهدید برای دیگران میشوید؛ وقتی مسیری را که تابهحال وارد آن نشدهاید طی میکنید، مستقیماً با چیزی که دیگران در طول عمر خود برای آن سرمایهگذاری کردهاند، تناقض خواهید داشت: راحتی با خود، عادی بودن، خود واقعی را زندگی کردن و …
این یعنی به ناچار سبب به چالش کشیده شدن اطرافیان خواهید شد. چالشی برای تجدیدنظر در افکار، دیدگاهها، اعمال و رفتار خود. هیچکس از چنین مبارزهای استقبال نمیکند، چرا که تعداد کمی از مردم آنقدر شجاع هستند که صادقانه به خود نگاه کنند و به دنبال تغییر باشند.
در مقطعی باید با این حقیقت (که به ندرت ذکر میشود) روبرو شویم که وقتی شروع به تمرین خودعشقی میکنید، تبدیل به یک بدعتگذار اجتماعی میشوید. مثلاً در جمع، کسی را سرزنش، تحقیر، قضاوت نمیکنید، از خودتان گله نمیکنید، به دنبال ترحم از سمت دیگران نیستید و …
این شرایط، شما را در موقعیت ناخوشایندی قرار میدهد، موقعیتی که در آن باید بین انتخاب مسیر باریک یا مسیر وسیع و آسان یکی را انتخاب کنید.
برخی از ما تسلیم فشار بیرونی میشویم و برخی دیگر با پافشاری به مسیر خودعشقی ادامه میدهیم. اما نمیتوان منکر آزاردهندگی فشار بیرونی شد، چراکه هزینههایی نظیر طردشدگی، کنار گذاشتن روابط و … خواهد داشت.
برای آن دسته از ما که موفق میشویم در اثر فشارها دوباره بلند شویم و به مسیر پر پیچ و خم خودعشقی ادامه دهیم، اجتنابناپذیر است که خود را در مقابل چیزی که به نظر میرسد یک هجوم بیپایان است مشاهده کنیم: «تو به اندازه کافی خوب نیستی»، «باید مثل ما باشی»، «تو ارزشش رو نداری»، «تو خیلی خودخواه هستی»، «که چی مثلا؟»، «میخوای به چی برسی؟» و…
خوشبختانه تنها کمی تحمل و ادامه کافیست تا روی خوش تصمیم، خودش را به ما نشان دهد. دوست داشتن خود، در این دوران واقعاً و عمیقاً یک دستاورد چشمگیر است و از پسِ کنار گذاشتن روابط و دیدگاههای آسیبزا، روابط و دیدگاههای سازنده به سراغمان خواهند آمد.
آنچه که خودعشقی نیست
همانطور که گفته شد، Self-love را نمیتوان بهطور دقیق به فارسی ترجمه کرد. از طرفی سنگین و جدید بودن مفاهیمی مثل عشق به خود و خودعشقی سبب میشود تا با عبارات منفی نظیر خودشیفتگی اشتباه گرفته شود (معمولاً نسبت به آنچه درکی از آن نداریم و با پیشفرضهای قبلی ما همخوانی ندارد، موضع میگیریم).
کسی که خودش را دوست دارد میخواهد به بهترین نسخه خودش تبدیل شود، خود واقعیاش را کشف کند، به کار درونی بپردازد، برای ارتباط با ذات روحانی خود تلاش میکند، روی ضعفهای خود کار کند، آسیبهای خود را التیام دهد و هر کاری را که برای رسیدن به آرامش درونی خویش لازم است برای خود انجام دهد.
میل به خودکاوی صادقانه مستلزم احترام و عشق غیر مشروط به خودتان است. اما خودگرایی حول محور نفس میچرخد و منیت به احترام دیگران بستگی دارد، نه خود شما.
فردی که جویای خودعشقی است میداند که وقتی به دیگران آسیب میزند به خودش آسیب میزند. زیرا درک میکند که ایجاد رنج برای دیگران، نوعی آسیب زدن غیر مستقیم به افراد پیرامون خود است که چه امروز و چه فردا، در مسیر زندگیمان قرار میگیرد. به عبارت دیگر، عشق به خودی که به قیمت آسیب و آزار دیگران محقق شود، نه تنها رگههایی از منیت و خودخواهی را دارد، بلکه نمیتواند به درستی کام فرد را شیرین کرده و او را به هدفش برساند (اصطلاحاً خوشی را برای او تلخ میکند).
ختم کلام آنکه، خودعشقی با خصوصیات زیر که از منیت آدمی سرچشمه میگیرند در تضاد است:
- خودخواهی
- خودشیفتگی
- خودبرتربینی
- قضاوت کردن خود و دیگران
- تحقیر/سرزنش کردن خود و دیگران
- مقایسه کردن
- و …
خودعشقی و بیداری معنوی
خودعشقی در مسیر بیداری معنوی و هممسیر آن است. مسیر رسیدن به خدا و کمال معنوی بیشک از درون آدم میگذرد. این مسیر تحول معنوی اگر به درستی طی شود، به بخشهای عمیق روح ورود پیدا میکند که در آن چیزی جز عشق نیست.
خودعشقی اگر تقویت و خالص شود، از عشق به هویت فردی فراتر میرود (منظور از عشق به شخصی که هستیم با جنسیت، خصوصیات و توانمندیهای مشخصی که داریم) و به عشق به بُعد روحانی ما میرسد (که فارغ از هویت فردی است) و در انتها هم عشق به ذات الهیِ درون خود و جاری در تمام هستی منجر خواهد شد.
از نظر معنوی، خودعشقی تأثیر عمیق و مثبتی بر روح و ایمان فرد دارد. این مفهوم نه تنها به بهبود سلامت روانی و عاطفی کمک میکند، بلکه میتواند مسیر معنوی فرد را نیز غنیتر، عمیقتر و سادهتر کند.
این عشق درونی به ما کمک میکند تا با خود، دیگران و خدا یا منبع روحانی برتر ارتباطی عمیقتر و معنادارتر برقرار کنیم. به یاد داشته باشید که خودعشقی یک سفر است و نیاز به تمرین و صبر دارد، اما نتایج آن میتواند زندگی شما را از همان اوایل مسیر بهطور کامل دگرگون کند.
در ادامه به برخی از تاثیرات معنوی عشق به خود اشاره میکنیم:
- ارتباط عمیقتر با خدا یا منبع روحانی
وقتی خود را دوست داشته باشید، بهتر میتوانید این عشق را به عنوان هدیهای از سوی خدا یا منبع الهی ببینید. این نگرش باعث میشود احساس نزدیکی بیشتری به خود حقیقی و در نتیجه خدا داشته باشید و بدانید که او شما را بیقید و شرط دوست دارد.
- افزایش شکرگزاری و قدردانی
خودعشقی به شما کمک میکند تا برای موهبتهای زندگی از جمله خودِ خودتان شکرگزار باشید. این شکرگزاری میتواند ارتباط شما با خدا یا جهان هستی را تقویت کند.
- بهبود رابطه با دیگران
از نظر معنوی، خودعشقی پایه و اساس عشق به دیگران است. وقتی خود را دوست داشته باشید، بهتر میتوانید دیگران را نیز دوست داشته باشید و این به معنای عمل به آموزههای ادیان و فلسفههای معنوی است که بر محبت و مهربانی تأکید میکنند.
- رهایی از احساس گناه و شرم
بسیاری از افراد به دلیل احساس گناه یا شرم، از نظر معنوی دچار مشکل میشوند. خودعشقی به شما کمک میکند تا خود را ببخشید و بدانید که خدا یا منبع الهی نیز شما را میبخشد. این رهایی باعث میشود احساس سبکی و آرامش بیشتری در مسیر معنوی خود داشته باشید.
- افزایش آرامش درونی
خودعشقی به شما کمک میکند تا با خود و جهان اطراف خود در صلح باشید. این آرامش درونی میتواند به شما کمک کند تا در مراقبه، دعا یا سایر تمرینات معنوی عمیقتر شوید.
- تقویت ایمان و اعتماد به خدا
وقتی خود را دوست داشته باشید، بهتر میتوانید پس از اعتماد به خود به خدا یا منبع الهی اعتماد کنید و بدانید که او بهترینها را برای شما میخواهد. این اعتماد باعث تقویت ایمان و تسلیم شدن در برابر اراده الهی میشود.
- رشد معنوی و خودشناسی
خودعشقی به شما کمک میکند تا خود را بهتر بشناسید و به سمت رشد معنوی حرکت کنید. این خودشناسی میتواند شامل کشف هدف زندگی، معنای وجودی و ارتباط عمیقتر با جهان هستی باشد.
- کاهش ترس و اضطراب
ترس و اضطراب اغلب مانع از تجربه معنوی عمیق میشوند. خودعشقی به شما کمک میکند تا این ترسها را کنار بگذارید و با اعتماد بیشتری به سفر معنوی خود ادامه دهید.
- عمل به آموزههای معنوی
بسیاری از ادیان و فلسفههای معنوی بر اهمیت خودعشقی و دیگران تأکید میکنند. وقتی خود را دوست داشته باشید، بهتر میتوانید این آموزهها را در زندگی خود عملی کنید.
- احساس وحدت با جهان هستی
خودعشقی به شما کمک میکند تا احساس وحدت و ارتباط با جهان هستی را تجربه کنید. این احساس میتواند شامل درک این موضوع باشد که شما بخشی از یک کل بزرگتر هستید و همهچیز به هم مرتبط است.
آیا ممکن است خود را بیقید و شرط دوست بداریم؟
دوست داشتن بیقید و شرط، نوع خالص عشق است که به سطح بالایی از بلوغ احساسی و معنوی نیاز خواهد داشت. چنین احساسی، عاشق و معشوق را از حالت دوگانگی به یگانگی سوق میدهد و مرز بین عشق، عاشق و معشوق را از میان برمیدارد.
به عنوان موجودات معنوی که تجربه انسانی دارند، زندگی ما با اوج، پستی و بلندی تعریف میشود. در برخی از دورههای زندگیمان، کسی که هستیم را جشن میگیریم و به تواناییهای خود اطمینان داریم. در دورههای دیگر، احساس ناامنی، زشتی، چاقی، دوست داشتنینبودن و بیلیاقت بودن خواهیم کرد. این نوسانات حسی در انسان عادی است. نکته مهم در اینجا این است که فارغ از این مسائل، باید خودعشقی را عمیقاً در کار درونی روزانه یا تمرینات معنوی خود بگنجانید. سپس زمانی که زمانش فرا رسید و با چالش مواجه شدید، میتوانید ذهنآگاهی را تمرین کنید. به جای اینکه در خودبیزاری حس بدتان غرق شوید، شما قادر خواهید بود که شفقت خود را تمرین کنید. به جای نادیده گرفتن جسم و روح خود، میدانید چه زمانی باید مراقبت از خود را تمرین کنید. دقیقاً در زمانهای تاریک، سخت و پریشانکننده باید خودعشقی را تمرین کرد؛ چراکه در آن شرایط بیشتر در معرض جذب افکار منفی هستیم و از سوی دیگر، پذیرای محبت و عشق.
ممکن است گهگاه لحظات عرفانی خودعشقی و پذیرش کامل را تجربه کنید؛ اما این لحظات گذرا هستند و دوام ندارند. برای بیشتر دوست داشتن خود و پذیرش خود، باید روزانه به تمرین آن بپردازید، آن هم در حین کارهای روزانه که محک بخورید!
اگر بهطور متناوب بین خودعشقی و نفرت از خود قرار میگیرید ناراحت نشوید. برای داشتن “عشق بیقید و شرط به خود” باید از فراز و نشیب عبور کنید. هرچه بیشتر تمرین کنید که هر روز خودتان را در آغوش بگیرید، بیشتر قادر خواهید بود با آنچه زندگی به شما میزند کنار بیایید.
فراموش نکنید که از تلاش برای خودعشقی به عنوان اهرمی برای سرکوب و سرزنش خود استفاده نکنید (به خود نگویید نتونستم خودمو دوست داشته باشم و آروم کنم، در تمرینای خودعشقی شکست خوردم و …). شاید در لحظه چیزی احساس نکنید اما همین که در لحظات سخت، آگاهانه به دوست داشتن خود فکر میکنید و آن را برای خود میخواهید، یعنی چند قدم به جلو رفتهاید. به آهستگی و پیوستگی به تلاش خود ادامه دهید و هر آنچه را که در این مسیر رخ داد بپذیرید، خود را قضاوت نکنید و ببخشید.
چرا تمرین خودعشقی گاهی باعث استرس میشود؟
شاید در مورد خودعشقی و دوست داشتن خود مطالب زیادی خوانده باشید؛ یا ویدیوهایی از اساتید مختلف را تماشا کرده باشید که در آن توضیح میدهند چطور حالمان با خودمان خوب باشد، خودمان را بپذیریم و به آغوش بکشیم. حتی شاید از منظر معنوی به این درک رسیده باشید که باید عشق را در درون خود و نسبت به خود پیدا کنید.
میل شدید به دوست داشتن خود در بسیاری از اوقات با رنج و اضطراب آغاز میشود. مثلاً هر چقدر تلاش میکنید رابطهتان با خود را بهتر کنید، حس میکنید بیشتر از خود ناراضی شده و احساس اضطراب میکنید.
ممکن است وقتی که میخواهید با خودتان دوست شوید، یاد مشکلات و اشتباهی قدیمی بیافتید و خودتان را سرزنش کنید، یا مشکلات جدیدی رخ دهد که با تلاش خودعشقی شما در تناقض باشد. در این حالت علاوهبر رنج آن مشکل، تعارض درونی بین بخشش و شفقت خود و کنار آمدن با مشکل در درون شما رخ میدهد. معمولاً این تعارضات، منشاء اضطراب و تنش درونی خواهد شد.
در شروع، عدم موفقیت در صلح با موقعیت بیرونی و حال درونی، احساساتی نظیر کافی نبودن، خوب نبودن، عدم اعتماد به خود و … را ایجاد میکند که به نظر میرسد شما را چند پله به عقبتر از شروع فرآیند خودعشقی میبرد. بدتر آنکه ممکن است طبق عادت، خودتان را با دیگران مقایسه کنید یا فاصله فعلیتان با آموزههای کتابها و اساتید را پررنگ جلوه دهید.
آیا تا به حال به چیزی شبیه به این فکر کردهاید که “من باید عشق به خود بیشتری داشته باشم! من نباید اینقدر احساس گناه کنم!»؟ این گفتارهای درونی نمونهای عالی از افتادن در دام این است که خودعشقی را به یک وظیفه، بار و سلول زندان تبدیل کنیم که توانایی ما را برای رشد واقعی محدود میکند.
وقتی از کلمه “باید” صحبت میشود، مرز بسیار باریکی بین ایجاد انگیزه در خود و خراب کردن شادی وجود دارد. از یک طرف، ما با تعیین اهداف و انجام آنها به خودمان انگیزه میدهیم (مثلاً «باید این برنامه تمرینی را برای هفته بعد ادامه دهم تا ببینم چه احساسی پیدا میکنم»)، و از سوی دیگر، میتوانیم با تحمیل ایدهآلها، انتظارات و مقایسههای غیر ضروری بر آنچه انجام میدهیم، شادی خود را تضعیف کنیم. این تهدیدی از تبدیل خودعشقی به «باید» است که در واقع ما را علیه خودمان میگرداند.
پس اگر خودعشقی در حال تبدیل شدن به یک بار روانی برای ما باشد، چه کنیم؟ پاسخ این است که حتی با ناتوانی در تمرین خودعشقی، یک قدم به عقب برداریم و با خود ملایم باشیم. بخشی از فرآیند صلح درونی با خود، پذیرش خود (با تمام ضعفها، شکستها و …) و سپس مهرورزی به خود، رها شدن از قیدهای فکری و تلاش مجدد است تا بتوانیم از بایدها، حتماًها، رسیدن در موعد مقرر، مقایسه با دیگران، سرزنش خود، فشار آوردن به خود و … رها شویم.
خودتان را همزمان مربی و هنرجو بدانید. هنرجو ممکن است با یک بار تمرین یاد نگیرد اما قصد یادگیری دارد. پس مربی به جای تنبیه و سرزنش و اجبار، بار دیگر درسها را مرور کرده و به او فرصت میدهد. هر بار شاید نتواند کل درس را به درستی انجام دهد، اما قطعاً نسبت به دفعات قبلی، مهارت بیشتری پیدا میکند، زیرا قبلاً در آن وضعیت بوده، موقعیتهایی را تمرین کرده (هرچند ناموفق) و حداقل آنکه ترسش از شروع و تلاش را از دست داده است.
کدام یک از ما، مهارتی را یکشبه و با اولین تمرین یاد گرفتیم؟! حتی برای خواندن همین جملات هم سالها به مدرسه رفتیم، امتحان دادیم و تمرین کردیم!
خودعشقی = نرمی و بخشش
در شروع سفر معنوی عشق به خود، بسیار آسان است که در دام مقایسههای بیرونی که بین خودمان و دیگرانی که شاید در مسیر معنوی و درونی پیشرفت بیشتری کردهاند (یا فکر میکنیم پیشرفت کردهاند)، گرفتار شویم.
باید به خود بقبولانید که اصل خودعشقی، ملایم بودن و بخشنده بودن با خود است، نه مقایسه خود با دیگران یا جلو زدن از آنها. در واقع خودعشقی، تلاش هر فرد با خود، در خود و برای خود است.
بهتر است از همین ابتدا یاد بگیرید که وقت گذاشتن، آهسته رفتن و یادگیری تدریجی، بسیار موثرتر و ماندگارتر است و اساس تحولات درونی هم کاملاً تدریجی رخ میدهد.
به این فکر کنید که عادات و احوال درونی شما یک شبه شکل نگرفتهاند و از بدو تولد تا امروز در شما ریشه پیدا کرده است، پس نمیتوان ریشهای چند ده ساله را در چند روز و چند هفته از بین برد.
یاد بگیرید که اشتباه کردن و به هدف نرسیدن هم بخشی از مسیر خودعشقی است که در تمام افراد رخ میدهد و باید هم رخ بدهد تا تغییر در شما تثبیت شود؛ و یاد بگیرید در شرایط مختلف مثل شکست، سرخوردگی و … هم خودتان را پذیرا باشید.
بنابراین اگر هنوز به اوج حالتی که دوست دارید نسبت به خود داشته باشید نرسیدهاید نگران نباشید. لزومی ندارد که به خودتان فشار بیاورید و لازم نیست به خودتان سخت بگیرید (زیرا این برخلاف خودعشقی است) در عوض بدانید که در هسته خودعشقی، توانایی در آغوش کشیدن اشتباهات و عیوب خود وجود دارد. دوست داشتن انسان کامل و بینقص که به تلاش نیاز ندارد، مهم آن است که باور کنید شما ذاتاً شایسته تمام عشقی هستید که زندگی ارائه میدهد، حتی اگر هنوز آن عشق و شایستگی را به وضوح درک نمیکنید.
شکلهای سمی عشق به خود
اکنون به «سمت تاریک» عشق به خود خواهیم رفت؛ موضوعی عجیب که افراد زیادی هنگام بحث درباره Self-love به آن توجه نمیکنند اما میتوان از شیوههای به اصطلاح خودعشقی به عنوان راهی برای آسیب بیشتر به زخمهای عمیقترمان استفاده کرد. بله ممکن است ناخواسته خود را به عنوان یک مکانیزم محافظت از خود فریب دهیم.
در اینجا نکاتی وجود دارد که باید به آن توجه داشته باشید:
پرورش عادات افراطی مثبتاندیشی
جایگزینی چرخههای منفی گفتگوی درونی با گفتگوی مثبت و سازنده در درون خود بسیار مفید است. با این حال، نه تنها خوشبینی کاذب و افراطی، اغلب واکنشی قطبی به بدبینی است، بلکه میتواند به عنوان نوعی اجتناب با نادیده گرفتن واقعیت درد خود و دیگران نیز مورد استفاده قرار گیرد.
متاسفانه رایج شده که از تفکر مثبت به عنوان راهی برای دور زدن مسائل عمیقتر خودمان استفاده کنیم که به نوعی فرار کردن، انکار کردن و عدم پذیرش آنچه در خود عیب میپنداریم میباشد.
هنگام نزدیک شدن به جوامع مثبتاندیش و آموزههای این حوزه مراقب باشید. تفکر مثبت زمانی سمی میشود که برای پنهان کردن درد، شرم و ترسی که در درون خود داریم از آن استفاده شود. اغلب، آنچه بیشتر از همه به آن نیاز داریم این نیست که مشکلات خود را با دیدگاه مثبت بپوشانیم، بلکه این است که فضایی آرام، سالم و سازنده را برای آسیبپذیرترین و حساسترین بخش خودمان ایجاد و حفظ کنیم. مثبتاندیشی میتواند با تغییر تدریجی دیدگاه و زاویهدید، به ساخت این فضا کمک کند.
اشکالی ندارد که احساسات خود را ابراز کنید. عیبی ندارد آسیبدیده باشید. اینها فرصتهای عمیقی برای تمرین خودعشقی هستند؛ برای دوست داشتن حتی ناقصترین و ناخوشایندترین خود.
فکر کردن به این که شما آنطور که هستید کامل هستید
بله، برای ما مفید است که بهطور کامل فردیتی را که هستیم در آغوش بگیریم و نقاط قوت و ضعف خود را دوست داشته باشیم. با این حال، تاکید “من همانطور که هستم کامل هستم” میتواند منجر به برخی مشکلات شود.
حقیقت این است که چیزی مطلق به نام کمال برای انسان وجود ندارد. فکر کردن به اینکه “من همانطور که هستم کامل هستم” میتواند به عنوان بهانهای برای جلوگیری از رشد و تغییر استفاده شود. برخی از افراد از این دیدگاه به عنوان راهی برای انکار مسئولیتپذیری خود یا احساس آسیبپذیری در برابر انتقادات دیگران استفاده میکنند.
خودعشقی به معنای دور زدن تجربیات ناخوشایندی که رشد را تسریع میکنند تحت این نقاب که «ما همانطور که هستیم کامل هستیم» نیست. زندگی در مورد تغییر است اما حالت کمال، راکد، تغییرناپذیر و مرده است. انسان تا ثانیه آخری که نفس میکشد میتواند رشد کرده و به نسخه بهتری از خود تبدیل شود.
زیادهروی در زیادهروی!
اینکه گاهی به خودمان پاداش دهیم، یک عادت سالم و خودپرورانه است. مثل رفتن به سینما، خرید و هر کار دیگری که حالمان را خوب میکند.
با این حال، این عادت را میتوان تا حد افراطی پیش برد و برای توجیه حرص و طمع و زیادهخواهی، به شکلی مخرب از آن استفاده کرد تا مسائل عمیقتری مانند ترس از تنهایی، بیارزشی و بیاهمیتی را بپوشاند و بیش از حد جبران کند.
مثلاً چون خرید کردن برای ما خوشایند است، این کار را بخشی از محبت به خود بدانیم و در انجام آن زیادهروی کنیم تا از رویارویی با عمق درد خود طفره رویم. همانطور که ویتامین بیش از حد برای بدن ما مسمومیت ایجاد میکند، لذت بیش از حد هم ما را از سوی دیگری آسیب میزند.
در همه جنبههای زندگی باید به نقطه تعادل برسیم. اگر خرید کردن برای خود را دوست دارید، انجامش دهید، اما نه آنکه باعث شود به مشکل مالی بخورید یا مثلاً از هزینههای آموزشی خود برای خرید استفاده کنید. نقطه تعادل سبب میشود هم از خرید کردن لذت ببرید و هم به جنبههای دیگر مالی خود رسیدگی کنید. یعنی از دو سمت، مراقب خود باشید.
تمرینهای بهبود دوست داشتن خود
بهتر است بدانید هیچ نسخه قطعی برای خودعشقی وجود ندارد که همه افراد بتوانند از آن استفاده کنند و در کوتاهترین زمان، به راحتترین شکل و به طور قطعی به آن دست پیدا کنند! بلکه رویکردها و تلاشهای موثری وجود دارد که به عنوان نقطه شروع مسیر عشق به خود استفاده میشود. هر کس باید بتواند به تدریج، مسیر خاص خود را برای عشق به خود پیدا کرده و از آن استفاده کند.
آموزههای زیر کمک میکند خودتان را بهتر و بیشتر داشته باشید.
خودت را بشناس
چطور میشود کسی را بدون شناخت او دوست داشت؟! بیشک، مهمترین اتفاق و پیشنیاز رسیدن به خودعشقی اصیل، شناخت خود حقیقی است. این شناخت، بسیار فراتر از چیزی است که در این لحظه از خود تحت خصوصیات اکتسابی نظیر اسم، جنسیت، علاقهمندیها، تواناییها و … میشناسیم.
خودعشقی قرار است از عمیقترین لایههای وجود شما آغاز شده و تا سطح وجودتان را در بر بگیرد. پس باید برای این هدف، مسیر سطح تا عمق را طی کنید. این یعنی باید روی شناخت خود اصیلتان سرمایهگذاری کنید.
مثلاً اگر از شما بپرسیم در این لحظه چه چیزی حالتان را خوب میکند، معمولاً در ابتدا گزینههای دم دست همه را میگوییم: درآمد بیشتر، مکان بهتر، شغل دیگر، دوستان دیگر و … اما آنچه میتواند و قرار است حال شخص شما را خوب کند و سبب حس بهتر به خودتان شود، باید نسخه خاص خودتان باشد، نه چیزی که برای همه افراد مشترک است.
شناخت خود اصیل سبب میشود برای هر سوالی، پاسخ اختصاصی خودتان را پیدا کنید. حتی اگر پاسخ شما به سوال قبلی، شغل بهتر باشد، باید بتوانید معیارهای خاص خودتان را از این شغل تعریف کنید و این معیارها، شاید از درآمد و امنیت شغلی و … شروع شود، اما به مسائل جزئیتر و پنهانتری میرسد که با فرد دیگری متفاوت خواهد بود.
مانند شروع یک رابطه جدید به شناخت خود فکر کنید. چه در حال دوستیابی، قرار ملاقات یا حتی مراقبت از یک گیاه آپارتمانی جدید باشید، منحنی یادگیری برای آن وجود دارد. ممکن است سؤالاتی بپرسید، یادداشتبرداری کنید که چه چیزی برای او/آن مؤثر است و چه چیزی مفید نیست و حتی چیزهای جدیدی را امتحان کنید. شما کنجکاو شده و درگیر یادگیری پرورش این رابطه جدید خواهید بود.
این حس تعامل کنجکاوگونه، پایه بسیار خوبی برای یادگیری دوست داشتن خود است. خاطرهنویسی یا یک سرگرمی جدید را شروع کنید. وقتی شروع به صرف زمان برای یادگیری در مورد خود میکنید و کاری که دوست دارید انجام دهید، خودتان را بسیار دوستداشتنیتر از چیزی که در این لحظه تصور دارید خواهید یافت.
در این زمینه، آموزههای روانشناسی و معنوی هم میتواند به شما کمک کند. همچنین میتوانید مقاله کامل مراقبه خودکاوی و مدیتیشن من کیستم؟ برای سفر به عمق درون را نیز مطالعه کنید.
شفقت خود را در اولویت قرار دهید
پرورش خودعشقی مستلزم ایجاد یک رابطه دلسوزانه و با خود و درک خود است. شفقت خود را بپذیرید و به آن عمل کنید زیرا کمک میکند همانطور که با مهربانی و همدلی با دوستی عزیز که با چالش روبرو است رفتار میکنید با خودتان هم رفتار کنید. این تمرین به ویژه در لحظات شک به خود، شکست یا ناملایمات حیاتی است.
با اذعان به اینکه همه مرتکب اشتباه میشوند و یا شکست میخورند شروع کنید؛ این بخشی طبیعی از انسان بودن است. هنگامی که با مشکلاتی روبرو میشوید، در مقابل میل به انتقاد یا سرزنش خود مقاومت کنید. در عوض، با درک اینکه شایسته حمایت و درک هستید، کلمات دلگرمکننده به خود بیان کنید (همانطور که دوستتان را در این لحظات آرام میکنید). با به چالش کشیدن افکار منفی و جایگزینی آنها با جملات تاییدی و پرورشدهنده، خودگویی دلسوزانه با خود را تمرین کنید.
به یاد داشته باشید، شفقت خود نشانه ضعف نیست بلکه ابزاری بسیار قدرتمند برای ایجاد انعطافپذیری و تقویت رفاه عاطفی شماست. با رفتار مهربانانه و درک خود، ریشههای خودعشقی را عمیقتر میکنید و پایهای استوار برای پذیرش خود میسازید.
از آنجایی که شفقت خود از مهارتهای کلیدی خودعشقی است، پیشنهاد میکنم کتابهای زیر را مطالعه کنید تا درک بهتری به این مفهوم و چگونگی تمرین آن پیدا کنید:
- کتاب شفقت خود اثر کریستین نف
- کتاب شفقت خود مقتدرانه اثر کریستین نف (مخصوص خانمها)
- کتاب شفقت خود از مسیر بهشیاری اثر کریستوفر گرمر
خودگفتاری و تاکیدات مثبت را پرورش دهید
نحوه صحبت با خود بهطور قابل توجهی بر ادراک خود و آرامش کلی شما تأثیر میگذارد. گنجاندن خودگویی مثبت در برنامه روزانه، یک استراتژی قدرتمند برای افزایش خودعشقی است. با انتخاب آگاهانه زبان نشاطبخش و توانمند، میتوانید گفتگوی درونی خود را تغییر دهید و تصویر مثبتتری از خود برای خود (و سپس برای دیگران) ایجاد کنید.
با شناسایی زمینههای انتقاد از خود یا خودگویی منفی شروع کنید. به زمانی که بیش از حد خشن یا انتقادی نسبت به خود هستید توجه کنید و فعالانه این افکار را به چالش بکشید. جملات منفی را با جملات تاکیدی مثبت جایگزین کنید که بر نقاط قوت، قابلیتها و ارزش ذاتی شما تاکید دارد. به عنوان مثال، اگر فکر میکنید “من نمیتوانم این کار را انجام دهم” با آن مقابله کنید: “من میتوانم از طریق این تجربه یاد بگیرم و دفعه بعدی موفق شوم.”
یک لیست جملات تاکیدی شخصی که بر شما اثرگذار است و با اهداف شما همسو میشود تهیه کنید. این جملات تاکیدی را بهطور منظم تکرار کنید، آنها را در برنامه صبحگاهی خود یا لحظاتی از تفکر در طول روز بگنجانید. تمرین مداوم به مغز شما کمک میکند تا ذهنیت مثبتتر و تاییدکنندهتری را در خود بپذیرد.
علاوهبر این، خود را با تأثیرات مثبت احاطه کنید، چه از طریق دوستان حمایتکننده، کتابهای انگیزشی یا پادکستهای معنوی. ایجاد یک محیط خارجی مثبت، کار درونی پرورش گفتار مثبت با خود را تکمیل میکند و فرهنگ خودعشقی را هم در افکار و هم در محیط اطراف شما تقویت میکند.
منحصر به فرد بودن خود را در آغوش بگیرید
بزرگداشت فردیت خود یک راه قدرتمند برای تمرین عشق به خود است. در دنیایی که اغلب بر همنوایی تأکید میکند (همرنگ جماعت شدن)، پذیرفتن خصوصیاتی که شما را منحصربهفرد میکند، میتواند یک اقدام جدی و موثر برای تأیید خود واقعی و دلخواه باشد.
برای شناسایی و قدردانی از نقاط قوت، خصلتها و ویژگیهای خاص خود وقت بگذارید. با تهیه فهرستی از ویژگیهایی که شما را از دیگران متمایز میکند شروع کنید. این موارد میتوانند استعدادها، علایق یا حتی دیدگاههای غیر متعارف شما باشند. به جای مقایسه خود با دیگران، بدانید که منحصر به فرد بودن شما به تجربه انسانیتان عمق و غنا میبخشد. فردیت خود را توسط بیان واقعی خود، چه از طریق استایل ظاهری، فعالیتهای خلاقانه یا نحوه برقراری ارتباط خود بپذیرید (اگر قرار بود شما هم مثل بقیه و همرنگ آنها باشید، چه دلیلی برای حضور شما در این دنیا وجود داشت، وقتی از قبل، نسخههای دیگر و حتی بهتری وجود داشته است؟!)
درگیر شدن در فعالیتهایی که با علایق و ارزشهای شما همسو هستند، راه دیگری برای تجلیل از منحصر به فرد بودن خود است. اگر عاشق هنر هستید، زمانی را به مشاهده یا خلق هنر اختصاص دهید. اگر به یک هدف خاص علاقه دارید، در فعالیتهای مربوطه شرکت کنید. با واقعی زندگی کردن، نه تنها به خود احترام میگذارید، بلکه به جهانی متنوعتر و زندهتر کمک میکنید.
یاد بگیرید که فهیم باشید و بگویید “نه، درست نیست”
در مسیر خودعشقی پیامهای آشکار و پنهان زیادی خواهید شنید.
به شما گفته میشود که بدن شما به اندازه کافی لاغر نیست، صورت شما به اندازه کافی زیبا نیست، شخصیت شما به اندازه کافی جذاب نیست، اشتباه کردن غیر قابل قبول است، مراقبت از نیازهایتان خودخواهانه است و…
همه این تصورات نادرست و ناسالم بلافاصله آشکار نمیشوند. برخی از آنها در ذهن و سیستم اعتقادی شما نفوذ میکنند و تصور شما را از خود آلوده میکنند. در واقع، بسیاری از این تصورات سمی احتمالاً از قبل در درون شما وجود داشته است (مخصوصاً با تصویرسازیهای کاذب شخصیتهای اینستاگرامی).
این یعنی شما باید به این درک برسید که زمان یادگیری خودعشقی با شناخت حقیقت از دروغ فرا رسیده است. برای اینکه یاد بگیرید چگونه فهیم باشید باید همهچیز را زیر سوال ببرید. بله، این میتواند خستهکننده باشد اما ارزش هر ذره تلاش شما را دارد. چون فهیم بودن به شما کمک میکند تا بسیاری از زبالههای ذهنی، باورهای قدیمی و ایدهآلهای مضر خود دور بریزید یا بازیافت کنید.
یاد گرفتن گفتن «نه، این درست نیست» یا پرسیدن «آیا واقعا اینطوره؟» به شما کمک میکند تا بفهمید حقیقت چیست. هرچه قدرت تشخیص و در نتیجه وضوح فکری بیشتری داشته باشید، بیشتر میتوانید از خود حمایت و مراقبت کنید.
بهترین دوست خود باشید
اگر ما همانطور که با خود صحبت میکنیم با دیگران صحبت میکردیم، در سراسر جهان مورد نفرت قرار میگرفتیم!
شما 24 ساعت شبانهروز و 365 روز در سال همراه خودتان هستید و تا آخر عمر هم با خودتان خواهید بود. آیا این منطقی نیست که بهترین دوست خودتان باشید؟ آیا این دوستی، زندگی شما را بسیار آسانتر نمیکند؟
برای تمرین عشق به خود، مهم است که آگاهانه روابطمان را با خود تغییر دهیم و با خودمان با شفقت و ملاحظه رفتار کنیم، همانطور که با بهترین دوست خود رفتار میکنیم.
بنابراین سوال من از شما این است: چقدر به خودتان نزدیک هستید؟ آیا شما به عنوان بهترین دوست با خودتان حرف میزنید و وقت میگذرانید؟ آیا از خودتان با فعالیتهای سرگرمکننده و هیجانانگیزی که دوست دارید پذیرایی میکنید؟ آیا وقتی اوضاع به هم ریخته میشود دست خود را میگیرید؟
اگر پاسخ شما “نه” یا “به ندرت” یا حتی “گاهی” است، وقت آن رسیده است که کارها را متفاوت انجام دهید. کاوش کنید که بهترین دوست خود بودن چه حسی دارد. اگر دوستان شما از وقت گذراندن با شما لذت میببرند، پس چرا این لذت را از خودتان دریغ میکنید؟ آن خصوصیاتی که شما را در روابط دوستانهتان خاص و جذاب میکند در قبال خودتان انجام دهید.
نحوه درک عیبهای خود را تغییر دهید
معلم معنوی جف فاستر چنین توضیح میدهد:
ناراحتی، افسردگی، احساس بیلیاقتی خود را اینقدر سریع قضاوت نکنید؛ و غم و اندوه فرد دیگری را قضاوت نکنید، زیرا واقعاً نمیدانید چه چیزی برای هر کسی بهتر است، زیرا واقعاً بیش از خود زندگی نمیدانید. چیزی که شما (در دیگری یا در خودتان) رد میکنید، ممکن است در واقع داروی بسیار مورد نیازی باشد یا معلمی که فهمیده نشده باشد، که شما را به عشق به خودی عمیقتر از آنچه فکر میکردید دعوت میکند. ممکن است نگهبان آستانه باشد، دروازهبان یک پادشاهی فراموش شده!
به جای اینکه احساس گناه، حسادت، خشم، ترس و غم خود را به عنوان یک نفرین وحشتناک ببینیم، آنها را فرصتی برای رشد بدانیم. این را درک کنید همه افراد با این احساسات همگانی و انسانی مبارزه میکنند. همه ما گاهی اوقات احساس ناامنی میکنیم و این اشکالی ندارد.
به یاد بیاورید کدام خصوصیت شما از کودکی مورد نقد و بدگویی قرار میگرفت. مثلاً خجالتی و کمحرف بودن که گاه تمسخر میشد یا گاه سرزنش که در نهایت، افسردگی، عصبانیت از خود و حس بد بودن را در کودک ایجاد کرده و آن را به بزرگسالی او منتقل میکند.
با آنکه گاه برخی از خصوصیات ما مانند خجالتی بودن به خاطر پرورش و تربیت نادرست خانواده و حتی مدرسه در ما شکل میگیرد (که یعنی مقصر آن نبوده و نیستیم و نیز قابل رفع شدن است)، اما گاهی این خصوصیات صرفاً جلوهای نامناسب از ویژگی مناسب ما به عنوان فردی آرام، درونگرا و کمحرف است (اگر قرار بود تمام آدمها برونگرا و پرحرف باشند، چه جهان شلوغی شکل میگرفت!).
وقتی به ویژگیهای درونی خود به عنوان بخشی محترم و هدفمند در خود نگاه کنیم، فرصت پرورش و رشد دادن آنها را خواهیم دید. این یعنی پذیرش و به آغوش کشیدن ویژگیهای خاص خود و استفاده از آنها برای رشد بیشتر.
مثلاً در مثال درونگرایی، میتوان با شناخت بیشتر خصوصیات افراد درونگرا، مسیر شغلی مربوط به خود را پیدا کرد، از توانمندیهای فکری و روحی این افراد استفاده کرد، از جمعها و صحبتهایی که ممکن است این خصوصیتمان را نپذیرد فاصله گرفت و بهطور کلی، از خصوصیتی که روزی آزارمان میداد، به عنوان نیروی سازنده استفاده کرد.
عشق ورزیدن به تمامیت خود با قضاوت سالم را تمرین کنید
خود-داوری انتقادی، نقطه مقابل خودعشقی است. دلیل اصلی اینکه چرا ما در وهله اول تا این حد با خودعشقی مبارزه میکنیم این است که به قضاوت خود و پس زدن خود عادت کردهایم.
البته که قضاوت خود همیشه هم بد نیست و میتواند به عنوان محکی سالم و سازنده برای سنجش توانایی بالقوه و عمل بالفعل از آن بهره برد، اما از آنجایی که از کودکی این ویژگی را یاد نگرفتهایم، قضاوت خود را با نیت محکوم کردن خود انجام میدهیم.
هرگونه قضاوتی که منجر به راه حل سازنده و پیشبرنده نشود و دیدی سرزنشگر داشته باشد، معیار مناسبی برای سنجش ارزشمندی نخواهد بود. خودقضاوتی زمانی سمی میشود که برای به حداقل رساندن منفی، به بددهنی علیه خود، شرمندگی یا حتی آسیب رساندن به خود منجر شود. همانطور که جامعه و قوانین آن به ما آموخته که شخص خطاکار باید تنبیه، محکوم و تحقیر شود، ما نیز نسبت به خود چنین میکنیم.
یکی از تمرینهای قدرتمند – اما نه لزوماً آسان – این است که یاد بگیرید تمام آنچه را که در درون شما ایجاد میشود دوست داشته باشید. وقتی مینویسم “عشق” منظور در آغوش گرفتن و پذیرش همزمان ویژگیهای خوب و ناراحتکننده درون شماست نه فقط پذیرش آن قسمتهایی که دوست دارید یا آزاری به شما نمیرساند.
مت کان (نویسنده و معلم) در این باره توضیح میدهد:
به جای اینکه سعی کنید احساسات خود را تغییر دهید، فقط کسی را دوست داشته باشید که نمیتواند احساسات خود را متوقف کند. به جای تلاش برای حل هر ترس، به سادگی عاشق کسی باشید که همیشه میترسد.
به جای اینکه سعی کنید چیزها را شخصی نگیرید، فقط کسی را دوست داشته باشید که به اینجا آمده تا خودش را بسازد. به جای تلاش برای اثبات ارزش خود، به سادگی عاشق کسی باشید که احساس بیارزشی، از دست دادن، شرمساری و تنهایی میکند.
به جای تلاش برای جهش رو به جلو در تکامل، فقط کسی را دوست داشته باشید که احساس میکند عقب مانده است. به جای داشتن چیزی برای اثبات، به سادگی عاشق کسی باشید که برای بازی به اینجا آمده است.
بهجای اینکه به خودتان اهمیت بدهید و پیشرفتتان را از طریق اطاعت معنوی بسنجید، فقط کسی را دوست بدارید که از گوش دادن خودداری میکند. به جای تلاش برای باور کردن، به سادگی عاشق کسی باشید که شک دارد. به جای اینکه هر کاری را که میخواهید امتحان کنید، فقط کسی را دوست داشته باشید که برای بودن به اجازه نیاز دارد.
هر چه پیش میآید، آن را دوست داشته باشید.
این تمرین پذیرش به ظاهر ساده در واقع تلاش زیادی میطلبد و میتواند از طریق تمرینهای روزانه مانند تفکر، تمرکز حواس و مراقبه تقویت شود. شما میتوانید این فلسفه را برای هر چیزی در زندگی به کار ببرید؛ حتی این ناتوانی دوست داشتن هر آنچه پیش میآید فرصتی است برای بخشیدن و پذیرش خود!
هنر مراقبت از خود را بیاموزید
بسیاری از ما به طرز وحشتناکی از ارتباط با بدن، ذهن، قلب و روح خود قطع شدهایم. در دنیایی زندگی میکنیم که ما را تشویق میکند بر بیرون از خود متمرکز شده و به بیرون از خود نیز هدایت شویم.
از سوی دیگر، یادگیری اینکه چگونه خود را دوست داشته باشید، به معنای وارد شدن به مسیری در خلاف جهت دنیای بیرونی است که انرژی شما را کاهش میدهد.
راههای بیپایانی برای تمرین مراقبت از خود وجود دارد که میتوان آنها را در چهار درسته مراقبت از بدن، مراقبت از فکر، مراقبت از روان و مراقبت از احساسات خود تقسیم کرد.
شروع مراقبت از بدن سادهتر است. پس هر روز زمانی را صرف ارتباط با جسم خود کنید و آنچه را که نیاز دارید کشف کنید. شاید خسته هستید و به خواب بیشتری نیاز دارید، شاید عضلات شما درد میکند و نیاز به انجام حرکات کششی دارید، یا حتی ممکن است به یک وعده غذایی مغذی خوب نیاز داشته باشید.
این تمرینها ممکن است ساده به نظر برسند، اما پیامی بسیار مستقیم و قدرتمند به ذهن خودآگاه و ناخودآگاه شما میفرستند که شما شایسته مراقبت هستید!
مدافع خود باشید و از خود دفاع کنید
وکیل خود بودن به معنای کشف نیازهای خود و احترام گذاشتن به آنهاست که نوعی خودعشقی محسوب میشود.
چه چیزی در زندگی شما غیر قابل مذاکره است (خط قرمزها)؟ ارزشهای عمیقاً مهم شما چیست؟ مرزهای شما چیست؟ ایستادگی برای چیزی که به آن اعتقاد دارید نوعی از احترام به خود است.
فراموش نکنید که همیشه نمیتوان شرایط بیرونی و دیگران را کنترل کرد و گاهی امکان تحقق ایدهآل ما در دفاع از خود وجود ندارد، اما مهم است که از قبل، خطوط قرمز را برای خودمان ترسیم کرده و تلاش کنیم خود و دیگران به آن پایبند باشند.
برای اینکه بهترین وکیل خود باشید، یک نقطه خوب برای شروع این است که ببینید چه چیزی باعث میشود در زندگیتان احساس ناراحتی، افسردگی یا غرق شدن کنید. چه مرزهایی در حال عبور است؟ در چه زمینههایی احساس میکنید مورد سو استفاده قرار میگیرید یا بدیهی است؟ چه چیزی باعث میشود احساس ناامنی کنید؟
اگر در محل کار ارزش شما دیده نمیشود و این موضوع با صحبت هم حل نشده، به خود احترام بگذارید و در صورت ممکن کارتان را عوض کنید. اگر شخصی با شما به شیوهای محترمانه رفتار نمیکند، آن رابطه را کنار بزنید.
برای اینکه طرفدار خود باشید نیازی نیست که با صدای بلند، با عصبانیت یا از نظر احساسی واکنش نشان دهید؛ این رویکرد خیلی سریع نتیجه معکوس خواهد داشت. در عوض، قاطعیت سالم به معنای احترام به خود و در عین حال احترام به دیگران است. برخی از مانتراها یا جملات تاکیدی که ممکن است بخواهید برای تمرین قاطعیت سالم با خود تکرار کنید عبارتند از:
- من با آرامش و قاطعیت به نیازهایم احترام میگذارم.
- من به نیازهایم به شیوهای ملایم و قاطعانه احترام میگذارم.
- من به خودم اجازه میدهم واضح و محترمانه نه بگویم.
- من همیشه به نیازها، ارزشها و احساساتم احترام میگذارم.
- من مرزهای واضح و ثابتی ایجاد میکنم که از انرژی من محافظت میکند.
- من حق دارم از نیازها و خواستههایم دفاع کنم.
- من در مورد مرزهای شخصی خود با دیگران واضح اما مهربان هستم.
شما همچنین میتوانید این مانتراها یا جملات تاکیدی را بگیرید و برخی از خود را ایجاد کنید!
باورهایی که شما را کوچک نگه میدارد بررسی کنید
کاوش در باورهای اصلیتان کار عمیقی خواهد بود. اگرچه ممکن است در ابتدا اینطور به نظر نرسد اما فرو رفتن در مناطق تاریک و ناشناخته ذهن یک عمل از روی عشق به خود است.
کاوش در باورهای اصلی خود (یعنی ایدههای اصلی که درباره خود دارید) میتواند زندگی شما را متحول کند اگر آن را به درستی انجام دهید. برای بررسی عمیقتر، مقاله کار درونی را مطالعه کنید.
برای درک بهتر از چند مثال استفاده میکنیم. باورهایی ریشهدار و رایج مثل “من بد هستم”، “یک مشکل ذاتی در من وجود دارد”، “من ارزشش را ندارم”، “من دوست داشتنی نیستم،” و “من شکسته شدم.” که در طول زمان در ما تثبیت شده، تمام جهانبینی ما نسبت به خود و دیگران را تحت شعاع قرار میدهد.
راههای زیادی برای کشف و تغییر باورهای اصلی شما وجود دارد که هم به تنهایی و هم با کمک مشاور و روانشناس قابل انجام است. یکی از راههای خانگی آن، استفاده از آینه است.
در خانه جلوی آینه بایستید و حداقل ده دقیقه وقت بگذارید، تنها و بدون مزاحمت. سپس، به سادگی به خودتان نگاه کنید. به چشمان خود خیره شوید. چه احساسات و افکاری پدیدار میشوند؟
تکنیک آینه، یکی از مستقیمترین و پویاترین راهها برای کشف خودگویی درونی و باورهای اصلی شماست. به دیالوگ درونی که مانند “من خیلی زشت به نظر میرسم”، “مشکلی در من وجود دارد.” و… توجه کنید که چه نوع افکار و احساساتی نسبت به خود و آن عبارات دارید. سپس بدن خود را به آغوش بکشید و در حین نگاه کردن به خود بگویید: “اشکالی ندارد، من برای تو اینجا هستم، تو را میپذیرم”، “تو جذابیتهای خودت را داری” و … (یا هر عباراتی که برای شما دوست داشتنیتر و موثرتر است. مثلاً میتوانید تصور کنید اگر دوست یا شریک عاطفیتان چنین حرفهایی به خود بگوید، شما با چه کلماتی دلداریاش میدهید).
جملات تاکیدی عشق به خود
جملات تاکیدی خودعشقی، جملات مثبتی هستند که بر ترویج عشق به خود و تثبت آن در وجود تمرکز دارند. با تمرین روزانه این جملات تاکیدی میتوانید به تدریج مغزتان را طوری برنامهریزی کنید که در مورد خودتان مثبتتر فکر کنید. این امر به شما امکان میدهد عزت نفس خود را افزایش داده و از گفتگوی منفی با خود اجتناب کنید.
در اینجا بیش از صد جمله تاکیدی روزانه برای عشق به خود آورده شده است که میتوانید تعدادی از آنها را که بیشترین تاثیرگذاری را دارند تمرین کنید.
در صورت تمایل میتوانید محصول صوتی مدیتیشن جملات الهامبخش عشق و رابطه عاشقانه را نیز تهیه کنید.
مثبتاندیشی و پذیرش بدن
مثبتاندیشی به بدن به ما این امکان را میدهد که خودمان را از دریچه پذیرش خود ببینیم. همچنین باعث تشویق به تجلیل از تفاوتها میشود که میتواند شما را به دوست داشتن خود و دیگران ترغیب کند. در اینجا چند جمله تاکیدی عشق به خود برای مثبتاندیشی و پذیرش بدن آورده شده است.
- من دقیقاً به همین شکلی که هستم، کامل و بینقصم.
- من با بدنم مهربان و خونگرم هستم.
- من بدنم را همانطور که امروز هست دوست دارم.
- من به بدنم احترامی را که شایسته آن است میدهم.
- من از بدنم قدردانی میکنم، زیرا به من زندگی میبخشد.
- من با پوست خودم راحت هستم.
- من بدنم را با غذاهای مغذی برکت میدهم.
- من به نیازهای بدنم گوش میدهم.
- بدنم یک اثر هنری است.
- من با بدنم به خوبی رفتار میکنم.
- من انرژی، نشاط و تندرستی فراوانی دارم.
- کارهای باورنکردنی زیادی وجود دارد که بدنم میتواند انجام دهد.
سلامت عاطفی
حفاظت و پرورش سلامت عاطفی ما برای یافتن شادی و موفقیت ضروری است. میتوانید این جملات تاکیدی عشق به خود و حتی جملات تاکیدی مثبت برای خشم را تمرین کنید تا سلامت کلی خود را بهبود بخشید.
- من به خودم اجازه میدهم بدون قضاوت احساس …. (احساس خود را نام ببرید)…. را داشته باشم.
- هر زمان که نفسم را بیرون میدهم، تنش را رها میکنم.
- من خودم را از استرس و خشم رها میکنم.
- رها کردن نگرانی برایم آسان میشود.
- من فراتر از افکارم هستم.
- من متعادل هستم.
- حالم بهتر است.
- در درون احساس آرامش و آسودگی میکنم.
- من خودم را از استرس رها میکنم.
- من قوی و آماده تغییر هستم.
شفقت خود
شفقت خود، تماماً در مورد معطوف کردن حس شفقت ما به سمت خود است. همهچیز در مورد مهربان بودن و درک خودمان است، نه انتقاد بیش از حد هنگام اشتباه یا احساس ناکافی بودن. شفقت به خود، عملی از عشق به خود است. در اینجا چند جمله تاکیدی وجود دارد که میتوانید روزانه بگویید:
- من خودم را به خاطر اشتباهاتم میبخشم.
- من خودم را به خاطر آنچه هستم میپذیرم.
- من آمادهام تا از آنچه دیگر به من خدمت نمیکند، رها شوم و به سفر خودپذیریام ادامه دهم.
- من خودم را همانطور که هستم در آغوش میگیرم.
- برای پرورش شفقت به خود، نیازی به تغییر چیزی در مورد خودم ندارم.
- من مجبور نیستم ارزش خود را به دست آورم؛ این ارزش صرفاً به این دلیل وجود دارد که من وجود دارم.
- من روح، روان و جسمم را به خوبی تغذیه میکنم، زیرا شایسته مراقبت از خودم هستم.
- من با خودم درست مانند عزیزانم رفتار میکنم.
- من به خودم اجازه رشد و پیشرفت میدهم.
- در طول سفر شگفتانگیز زندگی، با خودم صبور هستم.
رشد شخصی و اعتماد به نفس
رشد شخصی میتواند اعتماد به نفس و عزت نفس را افزایش دهد و ظرفیت ما را برای رسیدن به اهداف و خواستههایمان بالا ببرد. در اینجا چند جمله تاکیدی وجود دارد که میتوانید برای ایجاد اعتماد به نفس و تشویق رشد خود بگویید:
- من میتوانم قلههای رسالتم را فتح کنم.
- من عاشق کسی هستم که هستم و کسی که در حال تبدیل شدن به آن هستم.
- من قدرت و مهارتهای انجام کارهایی باورنکردنی را دارم.
- من همانطور که در وجودم هستم، شایسته، کامل و بینقص هستم.
- جهان به نور من نیاز دارد و من اجازه میدهم نور من بدرخشد.
- من به تواناییهایم ایمان دارم.
- من برای دانستن اینکه چقدر خوب هستم، به تایید دیگران نیازی ندارم.
- وقتی ذهن خود را روی چیزی متمرکز میکنم، تا زمانی که به آن نرسم، متوقف نمیشوم.
- هر روز به نسخه بهتری از خودم تبدیل میشوم.
- من قویتر از آن چیزی هستم که فکر میکنم.
- من از هر تجربهای چیزی یاد میگیرم.
تعیین مرزها
مرزها اساساً «خطوط نامرئی» هستند که مشخص میکنند کدام رفتارها و اعمال برای شما قابل قبول و مهم هستند. تعیین مرزها به شما این امکان را میدهد که به خودتان وفادار بمانید و به افراد یا فعالیتهایی که با ارزشهای شما همسو نیستند، نه بگویید. میتوانید این جملات تاکیدی را برای کمک به اجرای این مرزها بگویید:
- اشکالی ندارد که نه بگویم.
- وقت و انرژی من ارزشمند است.
- لازم نیست همه از من خوششان بیاید.
- وقتی مردم به مرزهای من احترام میگذارند، نشان میدهند که به من احترام میگذارند.
- میتوانم نیازهایم را بیان کنم.
- انتظارات من منطقی و عقلانی است.
- میتوانم حرف دلم را بزنم و همچنان فردی مهربان باشم.
- با تعیین مرزها، روابط من بهتر خواهد شد.
- من سزاوار احساس ارزشمندی و احترام هستم.
- اشکالی ندارد که نیازهایم را در اولویت قرار دهم.
ارزش خود
ارزش خود ما با نحوه نگاه ما به درونمان جدا از ظاهر، اعمال گذشته، وضعیت اجتماعی یا حتی نظرات دیگران تعیین میشود. اگر متوجه شدید که با خودتان بیش از حد سختگیر هستید، سعی کنید این جملات تاکیدی مثبت برای افزایش عزت نفس را تکرار کنید تا خودعشقی در درون شما تمرین شود.
- من به اندازه هر کس دیگری ارزشمند هستم.
- من توسط افرادی که دوستشان دارم احاطه شدهام و آنها نیز مرا دوست دارند.
- من آدم خوبی هستم و نیازی به اثبات آن به کسی ندارم.
- من کافی هستم و نیازی به تغییر ندارم.
- من باهوش و سرگرمکننده هستم و مردم دوست دارند با من صحبت کنند.
- من چیزهای زیبایی را به این دنیا هدیه میدهم، حتی اگر کوچک باشند.
- من هر روز تلاش میکنم بهترین کارم را انجام دهم و همین کافی است.
- نظر من مهم است و مردم واقعاً به آن اهمیت میدهند.
- من بینظیر هستم و هیچکس نمیتواند جایگزین من شود.
- من از ویژگیهای منحصر به فردم شرمنده نیستم.
آرامش درونی
آرامش درونی به ما اجازه میدهد ذهن خود را پاک کرده و روی مسیر خود تمرکز کنیم. این آرامش ما را در مواقع سخت، پایدار و آرام نگه میدارد. در اینجا جملات تاکیدی وجود دارد که میتوانید برای حفظ آرامش درونی خود بگویید.
- ذهن و بدن من آرام هستند.
- من برای رسیدن به آرامش درونی تلاش میکنم.
- من در همین لحظه ۱۰۰٪ آرام هستم.
- احساس سبکی و آرامش میکنم.
- من با خودم و هر آنچه که مرا احاطه کرده است در صلح هستم.
- من تصمیم میگیرم که در مورد آنچه مرا آزار میدهد مثبت فکر کنم.
- من میتوانم در همه موقعیتها آرام باشم.
- من میتوانم چیزهایی را که نمیتوانم تغییر دهم رها کنم.
- من افراد آرام و خونسرد را به زندگی خود جذب میکنم.
- رها کردن استرس، اضطراب و ترس برای من آسان است.
- انرژی آرام درون من ارضاکننده است.
ابراز وجود
ابراز وجود میتواند شما را تشویق کند تا زندگی، انتخابها، روابط، ایدهها و افکار خود را بررسی کنید و آنها را برای تجربیات رضایتبخش به بیرون بیاورید. ما میتوانیم با کمک این جملات تاکیدی روی ابراز وجود خودمان کار کنیم.
- من سزاوار این هستم که بهطور کامل آنچه را که هستم ابراز کنم.
- من خلاق هستم.
- من موانعی را که مانع از ابراز کامل خودم میشوند، رها میکنم.
- من پرجنب و جوش و سرشار از نور هستم.
- من اجازه دارم منحصر به فرد باشم.
- دنبال کردن کنجکاویام در زندگی برایم امن است.
- من شایسته یک زندگی خودبیانگر هستم.
- من هرگونه ترسی را که در مورد ابراز کامل خود وجود دارد، رها میکنم.
- من اجازه دارم صحبت کنم.
- من عمیقاً عاشق و پذیرای تمام وجودم هستم.
سپاسگزاری و قدردانی از خود
سپاسگزاری بهطور مداوم با سطوح بالاتری از شادی مرتبط است. به افراد اجازه میدهد تا احساسات مثبت بیشتری را تجربه کنند، تجربیات خوبی داشته باشند، در چالشها استقامت کنند و روابط قویتری بسازند. در اینجا چند جمله تاکیدی برای قدردانی و سپاسگزاری از خود آورده شده است.
- من از زندگیای که دارم سپاسگزارم.
- من خودم را دوست دارم؛ من بدنم را دوست دارم؛ من ذهنم را دوست دارم؛ من کسی که هستم را دوست دارم.
- من تحت تأثیر قضاوت دیگران قرار نمیگیرم.
- من از داشتن سرپناه و غذا سپاسگزارم.
- من از چیزهای کوچک زندگی که برایم شادی میآورند سپاسگزارم.
- من لایق چیزهای خوبی مانند شادی و لذت هستم.
- من از اینکه خودم هستم سپاسگزارم.
- من از آزادیام سپاسگزارم.
- من از درون و بیرون زیبا هستم.
- من اعتماد دارم که همه چیز برای من درست خواهد شد.
- من از تمام تجربیاتی که تاکنون در زندگیام داشتهام سپاسگزارم.
درمان
درمان فرآیندی است که به ما امکان میدهد از زخمهای عاطفی، ذهنی یا جسمی بهبود یابیم. وقتی خودمان را درمان میکنیم، میتوانیم به دیگران نیز کمک کنیم. در اینجا چند جمله تاکیدی برای عشق به خود برای درمان آورده شده است:
- من به خودم اجازه میدهم که درمان شوم.
- من به آرامی درمان میشوم.
- من درسی را که درد به من میدهد میپذیرم. من مایلم با خودم و همه در صلح باشم.
- میدانم که این شرایط موهبتی برای کمک به رشد من هستند.
- من با انتخاب بخشش، خودم و دیگران را آزاد میکنم.
- من با انرژی شفابخش احاطه شدهام.
- میتوانم شادی و شفا را آشکار کنم.
- من بخشش را انتخاب میکنم زیرا عشق ورزیدن حس بهتری دارد.
- هر بار که به افکار شفابخش فکر میکنم، بدنم نیز به همان شکل پاسخ میدهد.
- سلامتی و شفای من مهم است.
تجلی
تجلی دادن، تمرینی است که میتواند در بسیاری از زمینههای زندگی شما مفید باشد. این امر به ما قدرت میدهد تا به بهترین خودمان تبدیل شویم و پتانسیلهایمان را آزاد کنیم. در اینجا چند جمله تاکیدی برای تجلی آورده شده است:
- آیندهای که میخواهم همین الان در حال تجلی است.
- من در هر زمینهای از زندگیام موفق هستم.
- من در حال پیشرفت هستم.
- من برکتیافته و در فراوانی هستم.
- من در کاری که انجام میدهم عالی هستم.
- من هر روز در حال رشد و یادگیری هستم.
- من شایسته موفقیت هستم
- اهداف من برای زندگیام مشخص است.
- من به خودم ایمان دارم.
- من پذیرای فرصتهای جدید هستم.
نقل قولهای تقویت عشق به خود
برای پایان دادن به این مقاله، چند دیدگاه در مورد یادگیری نحوه دوست داشتن خود را از نویسندگان، متفکران، شاعران و روانشناسان مختلف در اختیار شما قرار میدهیم.
چند لحظه به آنچه میخوانید فکر کنید و بگذارید در بندبند وجود شما فرو برود.
گاهی اوقات یک کلمه، جمله یا ایده ساده این قدرت را دارد که جرقههای عمیقی را ایجاد کند که میتواند جلوههای موجی ملایم و در عین حال بزرگ را در زندگی شما ایجاد کند
آیا میخواهید عشق زندگی خود را ملاقات کنی؟ در آینه نگاه کن.
– بایرون کیتی
با دلسوزی نسبت به خود، همه موجودات جهان را آشتی میدهید.
– لائوتسه
دوست داشتن خود آغاز یک عاشقانه مادامالعمر است.
-اسکار وایلد
شما سالهاست که از خود انتقاد میکنید، اما نتیجهای نداشت. سعی کنید خودتان را تایید کنید و ببینید چه اتفاقی میافتد.
– لوئیز ال هی
هر چه خودعشقیمان بیشتر باشد، کمتر خودآزاری را تجربه خواهیم کرد. خودآزاری ناشی از طرد شدن از خود است، و رد کردن خود از داشتن تصویری از معنای کامل بودن و هرگز نسنجیدن آن ایدهآل ناشی میشود. تصویر ما از کمال دلیلی است که ما خودمان را رد میکنیم. به همین دلیل است که خودمان را آنگونه که هستیم نمیپذیریم و دیگران را آنطور که هستند نمیپذیریم.
– دون میگل رویز، کتاب چهار میثاق
وقتی به اندازه کافی خودم را دوست داشتم، شروع کردم به ترک هر چیزی که سالم نبود. این به معنای افراد، مشاغل، باورها و عادات خودم بود؛ هر چیزی که مرا کوچک نگه میداشت. قضاوت من آن را بیوفایی نامید. حالا من آن را دوستداشتنی میبینم.
– کیم مک میلن
اگر بتوانید زیبایی اساسی خود را کشف کنید، با وجود تمام مشکلات و نقصهای خود، در مسیر رفاه هستید. یک قدم مقدماتی این است که به سادگی خود را با تمام شکستها و نقصهای خود بپذیرید. شما باید خود را از سر راه خود بردارید؛ این فکر که شما آنقدر عالی هستید که در حالت تصفیه شدهی خود کامل خواهید بود. پذیرش، آغاز عشق واقعی و صادقانه به خود است، لازمه درک زیبایی خود است.
– توماس مور، کتاب شبهای تاریک روح
شما خود، به اندازه هر کس در کل جهان، لایق عشق و محبت خود هستید.
– ناشناس
تو به تنهایی کافی هستی و نیازی نداری که خود را به کسی ثابت کنی.
– مایا آنجلو
دوست داشتن خودت بیهوده نیست، عقل سلیم است.
– کاترینا مایر
وفادار بودن به آنچه هستیم به این معناست که روح خود را مانند شمع در مرکز تاریکی خود حمل کنیم. اگر میخواهیم بدون ساکت کردن یا بیحس کردن بخشهای اساسی خودمان زندگی کنیم، باید به عهدی که در درون خودمان ادا میشود پایبند باشیم. همان تعهداتی را که هنگام شروع ازدواج بیان میکنیم، میتوان از درون همچون فداکاری برای مراقبت از روح درکش کرد: داشتن و نگه داشتن… برای خوب یا بد… در بیماری و سلامت… عشق ورزیدن و گرامی داشتن تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند. این بدان معناست که به مسیر درونی خود متعهد بمانید. این به این معنی است که وقتی شرایط سخت یا گیجکننده میشود از خودتان جدا نشوید. این به معنای پذیرش عیوب و محدودیتهای خود است. یعنی خودت را دوست داشته باشی بدون توجه به اینکه دیگران تو را چگونه میبینند. این به معنای گرامی داشتن درخشندگی تغییرناپذیری است که در درون شما زندگی میکند، بدون توجه به بریدگیها و کبودیهای موجود در مسیر.
– مارک نپو، کتاب بیداری
و به آرامی به بدنم گفتم: “می خواهم دوستت باشم.” نفس بلندی کشید و جواب داد: «تمام عمرم منتظر این بودم».
– نیره وحید
رابطه با خودتان لحن هر رابطه دیگری را که دارید تعیین میکند.
– جین تراویس
اکنون میبینم که چگونه مالکیت داستانمان و دوست داشتن خودمان در این فرآیند، شجاعانهترین کاری است که تا به حال انجام خواهیم داد.
– برن براون
خودعشقی، خوداحترامی، خودارزشمندی. دلیلی وجود دارد که همه آنها با “خود” شروع میکنند. شما نمیتوانید آنها را در هیچکس دیگری پیدا کنید.
– ناشناس
اگر شفقت شما شامل خودتان نباشد، ناقص است.
– جک کورنفیلد
خودعشقی اساس تمرین محبتآمیز ماست. بدون آن، دیگر تلاشهای ما برای عشق شکست میخورد. با دادن خودعشقی، فرصتی را برای درون خود فراهم میکنیم تا عشق بیقید و شرطی را که ممکن است همیشه آرزوی دریافت آن را از شخص دیگری داشته باشیم، داشته باشیم.
– بل هوکس
امتیاز یک عمر این است که به آن چیزی که واقعا هستید تبدیل شوید.
– کارل یونگ
زیبا بودن یعنی خودت بودن. نیازی نیست که دیگران شما را بپذیرند. شما باید خودتان را بپذیرید.
– تیک نات هان
میلیونها راه برای ابراز خوشحالی وجود دارد، اما تنها یک راه برای شاد بودن واقعی وجود دارد و آن عشق ورزیدن است. راه دیگری وجود ندارد. اگر خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید خوشحال باشید. این یک واقعیت است. اگر خودتان را دوست ندارید، هیچ فرصتی برای شاد بودن ندارید. شما نمیتوانید چیزی را که ندارید به اشتراک بگذارید. اگر خودت را دوست نداشته باشی، نمیتوانی دیگری را هم دوست داشته باشی.
– دون میگل رویز، کتاب استادی عشق
- منابع: lonerwolf.com (مقاله یک و مقاله دو) و mentalhealthcenterkids.com به همراه اصلاح و تکمیل توسط حیات صلح
- لطفا با نظرات و سوالاتتان در بخش نظرات، همراه ما باشید.
- با اشتراکگذاری این مطلب در گسترش صلح درون سهیم باشید.