09128593599
0

خدا را در اولویت قرار دادن: مفهوم، راهکار و نتایج

قرار دادن خدا در اولویت

خدا را در اولویت قرار دادن” واقعاً به چه معنا است؟ حتی در کشورهایی که خود را مهد دموکراسی و آزادی می‌نامند آزادی واقعی و فراگیر در وجود مردمانشان وجود ندارد؛ چرا که مای بشر امروزی در زنجیره‌های مصنوعی از اولویت‌های مادی زندگی می‌کنیم و بسیاری از اعتقادات و باورها توسط خودمان یا جامعه بر ما تحمیل می‌شود و همین امر سبب می‌شود تا روز به روز خود را گرفتارتر در حلقه‌های دنیا ببینیم.

به همین دلیل در این مقاله تصمیم گرفتیم در مورد این مبحث صحبت کنیم، یعنی در اولویت قرار دادن خدا به چه معناست و چه نتایجی در پی خواهد داشت.

  • تاریخ انتشار مقاله: ۱۳ شهریور ۱۳۹۹
  • تاریخ اولین ویرایش: ۱۰ تیر ۱۴۰۲

کاوشی در معنای خدا را در اولویت قرار دادن

همه ما خواستار دستیابی به حس استقلال و آزادی هستیم و به همین دلیل هر چیزی را که آزادی ما را محدود کند یا به خطر بیاندازد کنار می‌گذاریم. ذهن حسابگر ما هر تصمیمی را سبک سنگین می‌کند، آنچه می‌دهیم را با آنچه به دست می‌آوریم مقایسه می‌کند و سپس قضاوتش می‌کند. در آموزش‌های سنتی دینی، در اولویت قرار دادن خدا در نگاه عام، محدودیت‌های زیادی برای ما ایجاد می‌کند؛ مجموعه‌ای از باید و نبایدها که حتی با وجود عمل به آنها نیز تا مدتها آرامش، شادی، خوشبختی و سعادت را تجربه نمی‌کنیم.

این چنین اولویت دادن معامله‌گرانه به ما آزادی و استقلال نمی­‌بخشد. بلکه چنین باور و عقیده قدیمی سبب بازداری ما از شناخت و تجربه حضور خدا در همه جا و در همه حال می­ شود. حتی ممکن است چنین باور و عقیده‌ای درد و رنج و ناراحتی را برای ما و سایرین به دنبال داشته باشد.

خدا را در اولویت قرار دادن به معنی نادیده گرفتن خود و اهمیت ندادن به خود نسبت به دیگران هم نیست. هر انسانی و هر مخلوقی ارزشمند است و ما باید با همه آنها – از جمله خودمان – با عشق و مهربانی رفتار کنیم و آنها را نشانی از خداوند روی زمین بدانیم.

نباید تصویر کنیم که قرار دادن افکار، احساسات و خواسته‌هایمان در آخرین اولویت به معنی قرار دادن خدا در اولین اولویت است. برای ما انسانهای معمولی، نادیده گرفتن و انکار خود، یعنی دور شدن از حقیقت و ذات درونی خود و این امر، نتیجه‌ای جز دوری از خدا در پی نخواهد داشت.

خداوند ما را آفرید تا خودمان باشیم. هنگامی که خودمان را انکار می‌کنیم، مثل آن است که بگوییم، “خدایا، اشتباه کردی که مرا آفریدی”.

هنگامی که خدا ما را خلق کرد، مرتکب هیچ اشتباهی در علت یا نحوه خلقت ما رخ نداد؛ اما هر بار که خود و احساساتمان را بی‌­اهمیت پنداشتیم، آنگاه باید بدانیم که اشتباه از سوی ما رخ داده. همانطور که در ویدئوهای انگیزشی و الهام بخش پذیرش خود و قدرت خویش اشاره شده، گام اول نزدیکی به خدا، نزدیکی به خود است. این نزدیکی بدون اهمیت دادن به خود و عشق‌ورزی به خویش میسر نخواهد شد.

بدین ترتیب می‌توان چنین گفت که آشتی با خود و صلح درون گام نخست نزدیکی با خداست؛ چرا که وقتی به قدرت وجودی خود پی ببریم، خدا را بیش از پیش حس می‌کنیم و این امر سبب ارادت بیشتر ما به خالق خواهد شد. آنگاه می‌توانیم با آغوش باز، خدا را در اولویت زندگی خود قرار دهیم.

به عبارت دیگر، در ایتدا، میانه و انتهای هر فکر و تصمیم و عملی خدا را در نظر می‌گیریم. وقتی با آگاهی معنوی برای رضایت خدا تلاش می‌کنیم سختی‌هایی را به جان می‌خریم که برایمان شیرین است، این سختی‌ها خودآزاری یا نادیده گرفتن خود نیست بلکه می‌دانیم هیچ سختی‌ای بزرگتر از قدرت الهی ما نیست و هیچ مشکلی بدون اجازه خدا رخ نمی‌دهد (در این باره مقاله ۱۳ دلیل برای آزمایش‌های الهی: چرا خدا به ما درد و رنج می‌بخشد؟ را مطالعه کنید).

وقتی خدا مبنای زندگی ما باشد، ایمانمان به خدا کمکمان می‌کند تا به سمت وسوسه‌های درونی پیش نرویم چرا که می‌دانیم این وسوسه‌ها، بخشی از ذات الهی ما نیست و انتخاب ارضای آنها به معنی کنار گذاشتن خدا خواهد بود.

خدا را در اولویت قرار دادن از زبان دنیزل واشنگتن

ما برای زندگی به درآمد نیاز داریم تا هم هزینه‌های جاری زندگی را تامین کرده و هم در صورت توان، به امور خیریه بپردازیم. تلاش برای درآمد بیشتر می‌تواند بنا به وسوسه‌های درونی برای زندگی مرفه‌تر باشد یا برای توان بیشتر جهت کمک به نیازمندان.

بدیهی‌ست وقتی خدا را در اولویت قرار دهیم ارضای امیال شخصی را انتخاب نخواهیم کرد. ما می‌دانیم در حد رفع نیاز روزانه و زندگی معقول، درآمد داریم و درآمد بیشتر، تنها ما را به حرص بیشتر برای پول و رفاه بیشتر سوق می‌دهد اگر، هدفمان ارضای امیال درونی باشد. وقتی هم که هدفی جز خدا انتخاب کنیم، به تدریج خدا از روحمان فاصله می‌گیرد و این، نقضِ در اولویت قرار دادن خدا خواهد بود.

دوری از خدا و نزدیکی به او

به چه طریقی می‌­توان با اطمینان گفت که ما از خدا دور شده‌ایم؟ همان زمانی که حس می‌­کنیم دچار سردرگمی احساسی و عاطفی شده‌­ایم. هرگاه که خشم و عصبانیت، غم، ناراحتی، بی‌ارزشی و افسردگی را حس می‌کنیم، بدین معناست که با خودمان در صلح نیستیم و خدا را در اولویت اول قرار نداده‌ایم.

سردرگمی عاطفی و احساسی، عشق به خود محسوب نمی‌شود و این حاکی از “خدا را در اولویت قرار دادن” نیست؛ چرا که خدا از ما می‌خواهد زندگی شاد، پر انرژی و سالمی (سلامت جسمی و معنوی) داشته باشیم و اگر خواست خدا در اولویت باشد برای این مهم تلاش می‌کنیم.

باید هر عامل درونی و بیرونی را که چنین حس منفی در ما ایجاد می‌کند در حد ممکن کنار بگذاریم و مبنای این تصمیم را ذات الهی درون خود ببینیم. شاید مشکلات مالی ناخواسته‌ای سبب پریشانی ما شده و در حال حاضر توان پرداخت بدهی‌ها را نداریم. پس می‌توانیم از خدا کمک بخواهیم، به او توکل کنیم و صبور باشیم تا زمانی که با تلاش خود و کمک خدا گره مالی‌مان گشوده شود.

یادمان باشد وقتی از اولویت قرار دادن خدا صحبت می‌کنیم، منظور خدای در آسمان نیست؛ بلکه خداییست که در بطن ما و آفرینش قرار دارد. ما می‌توانیم با عشق ورزیدن به خود و پذیرش خود، در این راه گام برداریم چرا که ما از روح خدا هستیم و عشق به خود یعنی بهترین‌ها را برای خویش نورانی خود بخواهیم (بد نیست مقاله عشق بی‌‌قید و شرط چیست و چگونه این چنین عاشق شویم و عشق بورزیم؟ را بخوانید).

ما باید خود را از محدودیت‌های ضمیر خودآگاهمان رها سازیم، خود را از باورهای تحمیلی، رفتارهای تظاهری برای نگاه دیگران، وابستگی‌های محدودکننده مادی و … رها سازیم و خود حقیقی خویش را شکوفا کرده و ابراز نماییم.

هنگامی که بدین طریق خودمان را دوست بداریم، همچون نشانه‌ای از خدا خواهیم بود.

جمله بالا به این معناست که ما شادتر، سرزنده‌تر، آرامتر، صلح‌طلب‌تر و غنی‌تر خواهیم شد. ما با وجود چنین عشقی، احساس ارزشمندی می‌­کنیم و مبادرت به انجام کارهای خارق‌­العاده و معجزه‌وار خواهیم کرد.

ما می‌دانیم که جزئی از یک کل هستیم و در نتیجه، برای همگان بهترین‌ها را طلب می‌کنیم و عشقمان به خود را به دیگران بخشیده و تلاش می‌کنیم آنان نیز چنین عشق و نزدیکی به خدا را احساس و تجربه کنند.

خدا خالق ما، تمامی انسانها، تمامی حیوانات و گیاهان و حتی اتفاقات است و وقتی خدا در اولویت عشق و روح و فکر ما باشد هر چیزی که نشانی از خدا داشته باشد برای ما ارزشمند و عزیز خواهد بود.

ما در خواهیم یافت که عشق نباید محدود در قفس باشد و باید چون نور به اشتراک گذاشته شود. مادامی که ما به خود عشق بورزیم، مادامی که خدا را در خود حس کنیم، در هر کاری که انجام می‌دهیم عشق و علاقه‌مان به خدا نمایان خواهد شد.

همه ما خواهان آزادی هستیم تا بتوانیم آن کسی باشیم که واقعاً هستیم. این آزادی، زمانی محقق خواهد شد که ما زنجیرهای دنیا را از خود باز کنیم، زنجیرهایی از افکار و آرزوها و تمایلاتی که نمی‌توانند ما را به خویش حقیقی برسانند و از قضا مانعی برای حرکت ما به سمت عشق الهی خواهند شد. تنها با گسستن این زنجیرها به خدا نزدیک خواهیم شد…

در اولویت قرار دادن خدا و نتایج آن

نتایج در اولویت قرار دادن خدا

  • زمانی که هدایت و راهنمایی خداوند را در زندگی‌مان در اولویت نخست قرار دهیم، آن هنگام است که حقیقتاً هدایتش را پذیرفته‌ایم.

خدا دارای برنامه­‌ای برای زندگی‌مان است و آن برنامه‌ای عالی‌ست (انجیل). وقتی که اولویت نخستمان خدا باشد، آنگاه خدا ما را به همان راه راستی هدایت خواهد نمود که باید طی کنیم.

در صورتی که از واگذاری مسئولیتها به خدا خودداری کنیم، آنگاه در معرض خطر گم کردن مسیرمان خواهد بود و خود را در معرض دردسرهای غیر ضروری و نابجا قرار می‌‌دهیم.

در صورتی که هدایت خداوند را بپذیریم، آنگاه خودمان را در حال حرکت در مسیر صحیحی در زندگی حرفه‌ای، زندگی خانوادگی و به طور کلی زندگی خواهیم یافت.

  • وقتی در زندگی‌مان، خدا را در اولویت نخست قرار دهیم، آنگاه شادی و خوشبختی و سعادت را تجربه خواهیم کرد.

طبق اظهارات کشیش مشهور مسیحیان، جویس میر، در مطلبی که در وبسایتش در قسمت “پاسخ‌های روزمره با جویس میر”، با عنوان “در اولویت نخست قرار دادن خدا”، اظهار داشت: “هنگامی شادی و سرور و سرزندگی‌تان دو چندان می‌شود که خدا را در اولویت نخست زندگی‌تان قرار دهید“.

بسیاری از افراد در آرزوی دستیابی به شادی و سعادت هستند و به دنبال هدایت و راهنمایی از سوی خداوند بودن می­‌تواند شروع خوبی باشد. شما در صورتی لذت و شادی را تجربه می‌کنید که بدانید تحت هر شرایطی هیچ مشکلی بر شما غلبه نخواهد کرد و همه چیز به نفع شما رقم خواهد خورد (انجیل).

  • یک هدف برای زندگی هر یک از ما و یک دلیل برای بودن ما وجود دارد.

فقط یک خالق می‌تواند از کامل‌ترین پتانسیل‌های خلقتش آگاه باشد. خدا از پتانسیل‌های ما و چیزهایی آگاه است که می‌توانیم با برآورده‌سازی این پتانسیل‌ها بدان دست یابیم.

در اولویت قرار دادن خدا در زندگی‌مان، به ما کمک می‌کند تا از این پتانسیل‌ها نهایت استفاده را ببریم و بنابراین موفق به تحقق بخشیدن هدف خدا در زندگی‌مان شویم. تحقق هدف ما شادی و سرور بی­‌نظیری در زندگیمان به ارمغان می‌آورد.

  • “در اولویت نخست قرار دادن خداوند” ما را به کسب تجربه آرامش و صلح در زندگی‌مان نائل می‌کند.

با آگاهی از اینکه زندگی ما توسط خداوند هدایت می‌شود، به ما آرامش و راحتی می‌­بخشد و ما را از نگرانی­‌های غیر ضروری و بی‌ربط نجات می­‌دهد. خداوند، خدای مهربانی است و نمی‌­خواهد ما نگران هر چیزی باشیم.

بسیاری از افراد همواره خود را در ورطه نگرانی دائمی می‌­بینند. آنها همواره نگران آینده، پول، شغل، خانواده و سایر موارد مربوطه‌شان هستند. در اولویت نخست قرار دادن خداوند، ما را از زیر بار نگرانی­های مداوم رها می­‌سازد، چنانچه ما می‌دانیم که او مسئول همه امور در زندگیمان است و به جای فکر کردن به نگرانی‌های آینده و اولویت دادن به آنها در فکر و روان خود، وجود و حکمت و قدرت خدا را اولویت قرار می‌دهیم.

  • در اولویت نخست قرار دادن چیزهایی که متعلق به خدا هستند، تحقق فرمان او در گام برداشتن در مسیر عشق است.

آنگاه که وقت خود را صرف مصاحبت و هم‌نشینی با خدا می‌کنیم، از طریق کلام و عبادتش، خواسته­‌هایش را در خودمان پرورش می­‌دهیم و تحقق می­‌بخشیم. خدا از ما می‌خواهد تا بدون توجه به شرایط، عاشقانه در این مسیر در دنیا گام برداریم.

در این مسیر، هر آنچه ببینیم و بر سر راهمان قرار گیرد نشانی از خداوند دارد و باید مورد ستایش ما قرار گیرد.

  • در اولویت نخست قرار دادن خداوند، پایه و اساس محكمی برای ایجاد زندگی معنوی مستحکم‌تر و پایدارتری خواهد بود.

خداوند می‌خواهد تا ما از لحاظ روحی مصمم و آماده شویم. ما تنها موجوداتی زنده نیستیم، بلکه موجوداتی معنوی درست همانند خدا می‌­باشیم. برخورداری از یک زندگی معنوی پابرجا و مستحکم بدان معنا است که ما دیگر برده گناه و امیال نباشیم و خودمان را درگیر خواسته‌های بُعد مادی نکنیم.

  • در جستجوی قدرت خدا بودن، خداوند را قادر می­‌سازد تا تنها روزی‌رسان ما باشد.

ما دیگر به منابع و توانایی‌هایمان محدود نیستیم. ما دیگر نیازی به تعقیب و تصاحب چیزی در این دنیا نداریم. آن زمانی که خدا را در اولویت نخست قرار می‌­دهیم، متوجه می‌شویم که خواهان تأمین رزق و روزی ما است.

همچنین، ما درمی‌یابیم که هر زمان که به قدرت و توانایی‌های او نیازمند باشیم، قدرت و توانایی‌­اش در دسترس ما خواهد بود. آنگاه ما دیگر برای دستیابی به اهدافمان به توانایی یا منابعمان اعتماد و تکیه نمی‌­کنیم و همه چیز را به او واگذار خواهیم کرد.

  • اولویت اول بخشیدن به خالقمان در زندگی، ما را قادر می‌سازد تا با بندگی خداوند و گام برداشتن در مسیر او، وجودمان به نعمت و موهبتی برای دیگران تبدیل شود.

ما نمی‌توانیم چیزی را به دیگران ببخشیم که نداریم. هنگامی می‌توانیم دیگران را شاد و مسرور سازیم که بندگی خدا ما را شاد و مسرور کند. در صورتی که به ما صلح و آرامش ببخشد، آنگاه ما هم می‌­توانیم به زندگی دیگران صلح و آرامش ببخشیم. وقتی خداوند به ما نعمت و موهبتی اعطاء نمود، ما نیز می‌­توانیم برای دیگران نعمت و موهبت باشیم.

7 راه برای قرار دادن خدا در اولویت اول خود

۷ راه برای قرار دادن خدا در اولویت اول خود

ما در دنیای مدرن امروزی، بیش از هر زمان دیگری در زندگی پرمشغله‌مان وامانده ­و غرق شده‌ایم. ما به ندرت حس می‌کنیم که دارای فرصت کافی برای دستیابی به چیزهایی هستیم که می­‌خواهیم به دست آوریم. از این رو، همه چیز را کنار می‌گذاریم…

هنگامی که ما به نحو صحیحی زندگی‌مان را اولویت‌بندی نکنیم، گاهی مواقع شاهد دور افتادن و فاصله گرفتن از مهم‌ترین بُعد زندگی‌مان یعنی ایمان و باورمان خواهیم بود.

در انجیل چنین بیان شده: “هر کس پدر یا مادرش را بیش از من دوست بدارد، پس لیاقت مرا ندارد؛ هر کسی که پسر یا دخترش را بیش از من دوست بدارد، پس لیاقت مرا ندارد. هر کس صلیبش را برندارد و بالا نبرد و از من پیروی نکند، لیاقت مرا ندارد. هر کس که زندگی‌اش را بیابد، آن را از دست خواهد کرد و هر کس زندگی‌­اش را برای من از دست بدهد، آن را پیدا خواهد کرد.

برای حفظ خداوند در اولویت نخست زندگی‌مان باید خود را از هر چیزی که برای نفس خود در پیش گرفتیم دور کنیم. خدا زندگیمان را به گونه‌ای و در مسیرهایی پیش خواهد برد که فکرش را هم نمی‌کردیم امکان داشته باشد. چنین کاری ساده‌تر از چیزی انجام می‌­شود که تصور می‌شود اما با توجه به نکات مذکور در صورتی قادر به برقراری رابطه قوی­تری با او خواهیم بود که او را در اولویت نخست حفظ کنیم.

برای برقراری رابطه صمیمی با خدا تلاش کنیم.

چگونه می­ خواهیم خدا را در اولویت نخست حفظ کنیم، در صورتی که حتی شناختی از او نداریم؟ هدفمان برقراری رابطه ­ای عمیق و صمیمی با خدا باشد و بگذاریم او در هر حوزه زندگی‌مان حضور داشته باشد.

در صورتی که دائماً به دنبال پاسخ‌ها و تأیید دیگران باشیم، آنگاه متوجه می­ شویم که دچار حس پوچی و بیهودگی شده‌ایم. وقتی بجای گشتن به دنبال دیگران، به دنبال خدا و هدایتش باشیم، آنگاه مجدداً طراوت و شادابی را خواهیم یافت. در صورتی که ما برای خشنودی خدا زندگی کنیم، او هم به قولش عمل می‌کند و به زندگی‌مان برکت می­‌دهد و ما را به سعادت و خوشبختی می‌­رساند.

از طرز تفکر “اگر … بود چه می‌کرد؟” استفاده کنیم.

می‌توانیم جای خالی را با هر فردی که برای ما الگوی دینی و عرفانی است پر کنیم. مثلا اگر مسیح، پیامبر، گاندی، بودا، زرتشت و … بود چه می‌کرد.

هر کسی که در کلیسا بزرگ شده باشد، با عبارات معروف “اگر عیسی مسیح بود چه می­ کرد؟” آشناست. این نه تنها یک اصطلاح کلیشه‌ای معمولی مسیحی نمی‌باشد، بلکه طرز فکر بسیار قدرتمندی برای حفظ و ماندن در جایگاهی معنوی است. وقتی که تصمیم بگیریم که همان طوری بیندیشیم که عیسی اندیشید، همانگونه زندگی کنیم که پیامبر زندگی کرد، همانگونه به نیازمندان کمک کنیم که گاندی کمک کرد، آنگاه تصمیماتی اتخاذ می­‌کنیم که خداوند را محترم بشماریم و عزیز بدانیم.

استعدادهایمان را برای او به کار گیریم.

هر چیزی که داریم، از سوی خدا دریافت کرده‌ایم. آن‌ها عبارتند از استعدادها، توانایی­ها و نعمت و موهبت­هایی که به ما اعطاء شده است. خداوند تفکر هدفمندی را برای طراحی هر یک از ما برای رسیدن به هدفی خاص و منحصر به فرد به کار گرفته است.

هدفمان چیست؟ به چه دلیل و برای انجام چه کاری و رسیدن به چه هدفی آفریده شده­‌ایم؟ شخصیت، توانایی­‌ها و موهبت­‌های معنوی‌مان به چه نحوی مکمل یکدیگر هستند؟

اندکی وقتمان را صرف اندیشیدن به راه­های اتصال و نزدیکیمان به خدا کنیم و به نحوه بکارگیری آن برای حصول به منافع معنوی بیشتر بیندیشیم. ممکن است از فوت و فن و مهارت خوبی برای کار با کودکان خردسال برخوردار باشیم و این می‌تواند یک سرمایه عالی برای پرورش معنوی کودکان تلقی گردد. از استعدادهایتان به نحوی بهره‌ گیریم که به جای تمرکز روی خودمان، بر مقام و قدرت خدا تأثیر مثبت بگذاریم.

هر روز دعا و عبادت کنیم.

قرآن و انجیل به طور واضح بیان می­ کنند که نماز و عبادت ضرورت دارد. هر روزمان را با دعا و مناجات به درگاه خدا آغاز کنیم و از او برای یک روز دیگر زندگی سپاسگزاری کنیم و از او برای رویارویی با سختی‌ها و آزمایش‌های الهی که برایمان رخ می‌دهد کمک بخواهیم.

از آنجایی که خداوند از آغاز در ذهن ما جای خواهد داشت، شروع روز با خدا می‌­تواند بهترین راه برای ساختن روزمان تلقی گردد. در انجیل پروردگار به یادمان می‌­آورد که همواره به ما توجه دارد و صدایمان را می‌­شنود. در این باره آمده است: “پس مرا فراخوانید، به سویم بیایید و مرا عبادت و پرستش کنید و من به شما گوش خواهم داد.

در قرآن هم چنین آمده: “پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا (دعای) شما را اجابت کنم.”

کتابهای مذهبی-عرفانی بخوانید.

کتاب‌های آسمانی و یا برخی کتب عرفانی و معنوی ابزاری عالی برای برقراری ارتباط ما با خداوند می‌باشد.

در دنیای مدرن امروزی، ما به تلفن‌های هوشمند، اینترنت و … عادت کرده‌ایم. اکثر مواقع، این ابزار با آلودگی محتوایی خود موجبات حواس‌پرتی و “پرکننده”‌های وقتمان هستند. آنها خدا را بر روی رادار روان ما قرار نمی‌دهند. در عوض، یک کتاب معنوی مطالعه کرده و یا نسخه صوتی آن را گوش کنیم و یا حتی برنامه‌های معنوی را مشاهده نماییم.

این مطالعات هم ذهن و روان ما را مشغول نام و یاد خدا نگه می‌دارد و هم به دانش ما اضافه می‌کند و می‌توان سرگرمی مناسب و مثبتی نیز قلمداد شود.

ایمان و باورمان را به یکی از مسائل خانوادگی‌مان تبدیل کنیم.

نزدیک شدن به خدا می‌تواند دقیقاً از خانه‌مان آغاز شود. هنگامی که خدا را در اولویت نخست قرار می‌دهیم، آنگاه این به عنوان الگویی برای باقی اعضای خانواده در می‌آید که از آن الگو بگیرند و همراهی کنند در زمینه ایمان به خدا، مقاله چگونه به خدا ایمان بیاوریم؟ کاوشی در مسیر ایمان به خدا در زندگی را بخوانید).

چه نیک اگر خدا همواره در مرکز توجه و اهمیت خانواده‌ قرار گیرد، می‌توان در مورد مطالعات معنوی با اعضای خانواده صحبت و هم‌اندیشی کرد.

هنگامی که به دنبال راه­هایی برای بهره‌گیری مشترک از قدرت و حضور خدا با یکدیگر باشیم، به روابط قوی­تری با یکدیگر هم دست خواهیم یافت. برخی از راه‌­هایی که می‌توانیم از قدرت و حضور پروردگار به عنوان یک واحد خانوادگی بهره‌ گیریم و به اشتراک بگذاریم، آن است که با هم به دعا و عبادت بپردازیم و یا شکر نعمتها را به جا آوریم.

ایمان به خدا و در اولویت قرار دادن خدا

شکی نیست که نباید هیچ تحمیلی در باور و ایمان به خدا به اعضای خانواده انجام گیرد و فقط باید تلاش کنیم ذهنیت یکدیگر را به سمت خدا و نزدیکی به او سوق دهیم تا هر کدام از اعضای خانواده مطابق با تفکرات، تجارب و برداشتهای خود بتواند خدا را در قلب خود بپذیرد.

خدا را به اشتراک بگذاریم.

در سراسر دنیا افرادی وجود دارند که هرگز به سراغ کتب یا اندیشه‌های معنوی نمی‌­روند، اما ما همیشه باید طوری زندگی کنیم که در انجام تمامی کارهایمان از دانش الهی الهام بگیریم.

ضرورتی ندارد که شناخت و ارتباط با خدا را بر آنها تحمیل کنیم، بلکه به جای این کار، موهبت دانش و شناخت خدا را به آنها اعطاء کنیم، البته اگر آن­ها پذیرای گوش دادن هستند.

اگر تمایلی به چنین صجبتهایی ندارند باید خواسته‌شان محترم شمرده شود و با سبک زندگی خودمان، آنان را به خدا علاقه‌مند سازیم. وقتی آرامش روحی، پایبندی و استواری در اصول معنوی و سبک زندگی سالم ما مشاهده شود، به این بقین می‌رسند که حرفهای ما نه شعار و حفظیات، بلکه باورهای ماست که به ثمر نشسته است.

گاندی در یکی از کتابهاش بیان کرده که ما تنها باید مواردی را به دیگران توصیه و نصیحت کنیم که خود به آن عمل می‌کنیم. اگر نماز نمی‌خوانیم نباید دیگران را به نماز خواندن ترغیب کنیم؛ اگر در قلبمان هنوز به رحمت خدا شک داریم نباید دیگران را به رحمت خدا امیدوار کنیم، چرا که هم نتیجه‌ای عکس در پی خواهد داشت و هم نوعی ریاکاری ناخواسته در ما شکل می‌گیرد.

ما ابتدا باید خود را نجات داده و به رشد معنوی برسانیم سپس به دیگران کمک کنیم تا در این مسیر گام بردارند. ما فقط می‌توانیم به آنها کمک کنیم، تصمیم حرکت کردن یا نکردن به سمت خدا و کمال بر عهده آنان است.

زمانی که هر آنچه را واقعا درک کرده‌ایم صادقانه به اشتراک می‌گذاریم خدا هم به ما کمک بیشتری خواهد کرد. مثلا اگر باور داریم با انجام دعا، مراقبه و … می‌توان به صلح درون و یگانگی با خدا رسید نباید نسخه‌ای که شاید فقط برای ما مناسب است را برای دیگران بپیچیم. در خوب بودن و اهمیت دعا و مراقبه و … شکی نیست اما وقتی خودمان هنوز با آن روشها به صلح درون نرسیده‌ایم چطور می‌توانیم راه رسیدن به این هدف را برای دیگران ترسیم کنیم؟

هنگامی که با تمام وجود و قلب و ذهنمان تصمیم به بندگی خداوند می­‌گیریم و او را در اولویت نخست زندگیمان قرار می­ دهیم، آنگاه روحمان شکوفا خواهد شد. همچنین، چشم‌انداز روشن‌تر و شادتری از زندگی‌مان پیش رو خواهیم داشت و سرانجام به آرامش وصف‌ناپذیری دست خواهیم یافت.

به یاد داشته باشیم بیش از هر چیز بر او توکل کنیم و به او بگوییم “خدایا، من می‌خواهم این کار را انجام دهم، اما بدون کمک و یاری تو نمی‌­توانم از عهده انجامش برآیم.” او انتظار ندارد که ما با قدرت یا توانایی محدودمان برای اهداف او زندگی کنیم، بنابراین ابزارهای لازم برای کسب موفقیت را در اختیارمان قرار خواهد داد.

نتیجه‌گیری

در اولویت قرار دادن خدا در زندگیمتان امری ضروری برای زندگی معنوی می‌باشد. به غیر از نجات روحمان، نتایج سازنده بسیاری نیز دارد که همگی ناشی از برقراری رابطه شخصی و نزدیکی با خالقمان می‌­باشند.

اما برای ما به عنوان پیروان لازم است تا در برنامه شلوغمان وقتی را برای گذراندن با خدا اختصاص دهیم. علم به این که خداوند دارای برنامه ­ای عالی برای زندگی ما می‌باشد، بسیار تسلی‌دهنده و آرام بخش است.

با همه این­ها، تنها راه برای پی بردن به برنامه خدا برای زندگی‌مان، صرف وقت با او می‌­باشد. بگذاریم تا خداوند گام‌هایمان را هدایت کند که بهترین راه برای تجربه خوبی‌­های او پیش رویمان قرار گیرد.

خداوند می‌خواهد ما را طی این سفر شگفت‌انگیز و باورنکردنی هدایت کند که این همان زندگی حقیقی ماست.

دانلود فیلم این مقاله (رایگان)
نوع فایل : MP4
حجم : ۶MB
پسورد : ندارد
دریافت

  • منبع: huffpost و beliefnet و thepraywarrior به همراه اصلاح و تکمیل توسط حیات صلح
  • لطفا با نظرات و سوالاتتان در بخش نظرات، همراه ما باشید.
  • با اشتراک گذاری این مطلب در گسترش صلح درون سهیم باشید.
به ندای درون خود گوش دهید...

حیات صلح، واسطه‌ای برای بیدار کردن خدای درون شماست

با عضویت در خبرنامه صلح برای شما مقالات، مدیتیشن‌ها، کتاب‌ها و آموزه‌های معنوی و الهام‌بخش را ارسال می‌کنیم.

دیدگاه کاربران
  • ای شاپ ۹ مهر ۱۴۰۰

    عالی بود خیلی مطالب جالبی داشتی هرروز سایت شما رو بررسی میکنم

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *