دنیای دیوانهوار امروز، آرامش ذهن را نه تنها به رویا و نیازی ظاهراً دستنیافتنی، بلکه به الزامی فراموش شده برای شادی و خوشبختی بشر تبدیل کرده است.
هر آرزو، موفقیت و دستاوردی در پشت صحنه شوق رسیدن به آن، نیاز بشر به آرامش را دنبال میکند؛ آرامش رسیدن به خواستهها، به رفع نیازها و … اما همین رسیدنها، عاملی برای حواسپرتی بیشتر خواهند شد. خوشبختانه رسیدن به آرامش ذهنی و درونی را میتوان در قالب تکنیکهایی ساده و با تمرین مستمر به دست آورد. هیچ غیر ممکنی برای بشر وجود ندارد و صلح و آرامش ذهنی، فقط بازگشت به اصل خویش است که از قبل در درون ما وجود دارد و ما فقط تلاش میکنیم در این مقاله از وبسایت حیات صلح، به شما ارائه نماییم.
این مقاله را با دقت بیشتری بخوانید اگر:
- اغلب احساس استرس، اضطراب، نگرانی و … دارید.
- بیش از حد مشغول کار و زندگی هستید و نمیتوانید در آرامش باشید.
- هر اتفاقی شما را بیش از اندازه به هم میریزد.
- از هیچ چیز احساس رضایت نمیکنید و همیشه در تلاش برای کسب بیشتر هستید.
- نمیتوانید در کار خود تمرکز کنید و نشخوار فکری دارید.
وقتی آرامش ذهنی نداریم
اگر آرامش ذهنی ندارید، ممکن است یک یا چند مورد از حالات زیر را به میزان کم تا زیاد تجربه کنید:
- استرس: ممکن است مدام استرس داشته باشید و احساس کنید که نمیتوانید با هر پدیده حاضر در زندگیتان کنار بیایید. ممکن است اغلب از نظر جسمی و عاطفی احساس خستگی کنید. شکستهای جزئی میتواند به شکلی خُردکننده حس شوند.
- ناامنی: ممکن است احساس اعتماد به نفس نداشته باشید و مدام به خود و تواناییهایتان شک کنید. ممکن است به دنبال تایید دیگران باشید و اجازه دهید شادی شما توسط آنها دیکته شود.
- اضطراب: ممکن است دائماً در مورد چیزی نگران یا مضطرب باشید. این امر میتواند باعث ایجاد احساس بیقراری یا تنش در شما شود. همچنین ممکن است علائم فیزیکی مانند ضربان قلب سریع، تهوع، لرزش و تعریق را تجربه کنید.
- افسردگی: ممکن است از زندگی خود احساس ناراحتی کنید و احساس گناه، شرم، درماندگی یا ناامیدی داشته باشید. ممکن است متوجه شوید که از دیگران کنارهگیری میکنید و نمیخواهید کارهایی را انجام دهید که زمانی از آنها لذت میبردید. همچنین ممکن است احساس خستگی کنید، در خوابیدن مشکل داشته باشید و تغییرات وزن را تجربه کنید.
- درگیری: ممکن است در روابط خود در خانه، محل کار، مدرسه یا در میان جمع خود دچار تنش و درگیری شوید.
- عدم تمرکز: فکر شما همیشه مشغول است، نمیتوانید روی موضوعی تمرکز کنید. پرش افکار دارید و حتی قبل از خواب هم فکرها دست از سر شما بر نخواهند داشت.
- تجربه سطحی: شلوغی ذهن اجازه نمیدهد در هر تجربهای عمیقاً وارد شوید. فکر شما فاصلهای بین شما و حالات خوب ایجاد میکند و قدرت شگرف زندگی در اینجا و اکنون را از شما میگیرید.
- چنگ زدن به همهچیز: وقتی با هیچچیز، افکار و درونتان آرام نمیشود، به هر عامل بیرونی مثبت و منفی متوسل میشوید تا آرامتان کند. از دخانیات و الکل و … تا روابط و خرید افراطی و به طور کلی، هر چیزی که شما را از خودتان دور و صدای افکارتان را خاموش کند.
چرا آرامش ذهنی دشوار است؟
پاسخهای زیر، دلایلی هستند که بیان میکنند چرا رسیدن به آرامش ذهنی و درونی امری دشوار و زمانبر است:
- شرایط سلامت روان: در صورت داشتن یک بیماری روانی مانند افسردگی یا اضطراب ممکن است احساس آرامش برای شما دشوارتر باشد و رسیدن به آن بدون کمک دیگران (و درمان پزشکی) بسیار بعید به نظر برسد.
- شرایط دشوار: اگر شرایط سختی مانند از دست دادن شغل یا از دست دادن یک عزیز را تجربه میکنید، طبیعی است که با تکنیکهای این مقاله یا سایر روشها بتوانید در مسیر کسب آرامش ذهنی گام بردارید.
- استرس یا اضطراب: اگر چیزی شما را تحت فشار زیاد قرار میدهد، ممکن است در کسب آرامش درونی مشکل داشته باشید. شناسایی آن عامل و سپس گام برداشتن در جهت رفع آن و یا حتی پذیرش اینکه نمیتوانید آن را تغییر دهید، میتواند مفید باشد.
اثرات آرامش ذهنی در زندگی
رسیدن به آرامش ذهنی و روحی، یک مقصد مشخص نیست، بلکه به تدریج تمامیت ما را در برمیگیرد و عمیقتر تجربهاش میکنیم. برخی نشانههای آرامش ذهنی و روحی را میتوان در موارد زیر دانست:
- در وجود خود احساس راحتی کنید و حالتان با خودتان خوب است.
- توانایی مقابله با استرسهای جزئی روزانه را به راحتی خواهید داشت
- از زندگی خود با هر کم و کاست آن راضی خواهید بود و شرایط را همانطور که هستند میپذیرید.
- احساس اطمینان میکنید که میتوانید هر چیزی را که برایتان پیش میآید مدیریت کنید.
- همدلی با دیگران و توانایی ایجاد روابط سالم را بیشتر تجربه خواهید کرد.
- برای خوشبختی خود به نظر و تایید دیگران وابسته نخواهید بود.
- بسیاری از دغدغههای کاذب قبلی که صرفاً برای فرار از خود بودند، برای شما بیمعنی میشوند.
- نگرش آرام و مثبت به زندگی خواهید داشت.
رسیدن به آرامش ذهن و روان
آرامش ذهن که به عنوان آرامش درونی نیز توصیف میشود، به حالت آرامش درونی بینیاز به عوامل بیرونی اشاره دارد. وقتی آرامش روانی دارید، ممکن است احساس کنید:
- در درون خودت راحت هستید.
- احساس شفقت به خود دارید.
- نگران مسائل و دغدغههای روزمره نیستید (نگرانی منفی و مخرب).
- برای استقبال از هر اتفاق زندگی که شما را از مسیرتان منحرف میکند خواهید بود.
ممکن است تصور کنید فقط زمانی میتوانید آرامش را در درون خود پیدا کنید که در نهایت از مشکلات زندگیتان خلاص شوید اما اینطور نیست. در واقع اغلب برعکس عمل میکند. چراکه با پشت سر گذاشتن یک مشکل، مشکل دیگری پدید میآید و هر بار آرامش خود را به تعویق میاندازید تا شرایط بیرونی مهیا شود.
احساس آرامش درونی میتواند رضایت کلی و احساس خوشبختی را بدون توجه به چالشهایی که با آن روبرو هستید، افزایش دهد. وقتی چشماندازی آرام و صلحآمیز از خود و زندگی داشته باشید، در متلاطمترین آبها هم راحت و آسوده خواهید بود. رسیدن به چنین مقامی، به سالها ریاضت یا درجات بالای معنوی نیاز ندارد و هر انسان معمولی در بطن زندگی روزمره خود میتواند به سمت آن حرکت کند.
برای رسیدن به این مهم، میتوانید از عناوین زیر کمک بگیرید:
- پذیرش مسائلی که قابل کنترل شما نیستند.
- بخشیدن خود و دیگران
- تمرکز بر اینجا و اکنون
- نگاه به درون در پی هر مسئله
- یادداشت کردن افکار و احساسات خود
- اتصال به مادر زمین (یا کائنات، خدا و هر نیروی برتری که به آن اعتقاد دارید در طبیعت وصل شوید)
نکات بالا را که در ادامه بیشتر توضیح میدهیم، در هر زمان و هر مکان دنبال کنید. حتی از همین لحظه هم سعی کنید چنین باورها و دیدگاههایی را برای زندگی خود پذیرفته و تمرین کنید:
آنچه را که نمیتوانید تغییر داده یا کنترل کنید بپذیرید
در حقیقت نمیتوان بh گفتن جملهای نظیر “آرام باش” به خود، آرامش را پیدا کنید. ذهن انسان به راحتی قابل کنترل نیست، همانطور که نمیتوانید زندگی و اتفاقاتش را کنترل کنید.
زندگی قابل پیشبینی نیست. هر از گاهی چالشها و اتفاقات مختلفی ظاهر میشوند که روال آرام و روزانهتان را به هم ریخته، پیچیده کرده و شما را به فردی مضطرب، خسته یا ترسیده تبدیل میکند.
مثلاً کاملاً طبیعی است که بابت بیماری عزیزانتان ناراحت یا خشمگین باشید. زیان مالی، از دست دادن شغل، جدایی از رابطه و … هر آدمی را به هم میریزد. اما وقتی خودتان را در بطن چنین احساسات گاهاً ویرانگری رها میکنید، آنها بر شما تسلط پیدا میکنند، آرامش شما را به هم میزنند و به تدریج، توان کنار آمدن با آنها یا غلبه بر آنها برای شما دشوارتر خواهد شد.
از سوی دیگر، هیچ مکتب روانشناسی یا معنوی، نادیده گرفتن احساساتی که دوستشان نداریم را درست یا موثر نمیداند. انکار غم حاصل از اتفاقی ناگوار، تاثیری در ماهیت و حقیقت آن رخداد و تاثیر آزاردهنده آن بر ما نخواهد داشت؛ بلکه نوعی فرار ناکام خواهد بود که در نهایت، ما را به همان نقطه شروع درد برمیگرداند. احساسات سرکوب شده میتواند با انکار، تشدید شوند و کنترل شما بر خودتان را ضعیفتر از قبل کنند.
از سوی دیگر اما پذیرش آنچه رخ داده و آنچه شما در نتیجه رخداد حس میکنید، میتواند تفاوتی فاحش اما گاهاً غیر ملموس در ابتدا ایجاد کند. حتی تحفیفات روانشناسی هم نشان میدهد پذیرش افکار و احساسات، یک استراتژی موثر برای کنار آمدن با رویدادها و احساسات آدمی است.
حتماً بخوانید: صلح جهانی از طریق صلح درون
افکار منفی خود را مجدداً تنظیم کنید
اغلب، بزرگترین منتقد ما صدای آزاردهندهای است که در ذهنمان با ما از چیزهای منفی حرف میزد و اتفاقات ناگوار را مرتباً جلوی چشممان میآورد. افکار منفی میتوانند آرامش ذهنی شما را بدزدند و احساس آرامش و رضایت را برای شما سخت کنند.
به چالش کشیدن افکار منفی و تمرین بازسازی آنها میتواند بسیار مفید باشد. به عنوان مثال میتوانید با یادآوری مکرر به خود، چارچوببندی مجدد شناختی از مسائل زندگی را تمرین کنید:
- این وضعیت سخت و چالشی تا ابد ادامه نخواهد داشت. در ضمن، من تمام تلاشم را برای عبور از این بحران میکنم.
- وضعیت سختی است، اما میتوانم از آن عبور کنم.
- من کامل نیستم، اما به پیشرفتی که داشتهام افتخار میکنم.
- در حال حاضر احساس بدبختی میکنم، اما همیشه این احساس را نخواهم داشت.
- اشتباهات اتفاق میافتد و من از آنها یاد میگیرم تا در آینده پیشرفت کنم.
طبیعیست شما هم مثل همه انسانها بخواهید از هر درد و غمی دور باشید، اما چون پذیرش به معنی تایید وجود غم و درد است، پس در ابتدای تمرین ممکن است نتایج آن را حس نکنید. تمرین پذیرش زمانبر خواهد بود تا باورهای قدیمی ما را کنار بزند و نور آرامبخش خود را به ما نشان دهد.
پذیرش فقط به مشکلات و دردها محدود نیست و حتی اتفاقاتی را که خیر و شر بودنشان را درک نمیکنیم یا اتفاقات شیرینی که دست و دلمان را میلرزاند هم باید به همین شکل پذیرفته شود؛ بیتوجه به آنچه در نهایت برای ما خواهند داشت: هر چه از دوست رسد، نیکوست!
اگر دردها را نپذیریم
پذیرش اتفاقات زندگی یعنی تایید وجود و اثرگذاری آنها در کنار تایید وجود و اثرگذاری خودتان. این یعنی درد و غم را مسلط بر خود نمیدانید و تسلیم آنها نمیشوید، بلکه به حضورشان بنا به دلیلی بیرونی اما با درسی درونی احترام میگذارید. کلنجار رفتن با دردها به سادگی میتواند از کاه، کوه بسازد و استرس و سایر آشفتگیهای عاطفی را برای شما ایجاد کند.
از آنجایی که نمیتوان از دردهای زندگی مثل مرگ عضو خانواده فرار کرد، پس آرامش شما به دلیل آن حقیقت به هم خواهد ریخت و انواع اختلالات زیر را تجربه خواهی کرد:
- اختلالات خواب
- درد و غم
- خستگی و انرژی کم
- ناراحتی معده
- عصبانیت یا تحریکپذیری
- مشکل در تمرکز
- تنش یا تعارض رابطه
نکته مهم آنکه پذیرش دردها یا حتی آرامش فکری و درونی داشتن، از ماهیت شدید غم کم نمیکند بلکه علائم آن را چنان کاهش میدهد که به راحتی میتوانید ضمن غمگین بودن (واکنش طبیعی بشری)، بر خودتان مسلط باشید و از آن مرحله سخت زندگی عبور کنید.
بخشش را تمرین کنید
وقتی کسی به شما ظلم میکند یا با شما ناعادلانه رفتار میکند، احساس آسیب و عصبانیت، پاسخی قابل درک (و کاملاً طبیعی) است. با این حال، نگه داشتن کینه و خشم، جز نابودی تدریجی خودتان هیچ نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت.
خشم از خود یا دیگران، به قول معروف چشم آدم را کور میکند و اجازه نمیدهد آثار مخرب آن را بر خود مشاهده کنیم؛ آثاری نظیر موارد زیر:
- آسیب به قلب
- مشکلات خواب
- ناراحتی معده
- افسردگی
- اضطراب
بخشش دیگران، لطف به آنها نیست بلکه بهترین کاری است که در حق خود میکنید. جبران یک ضرر، بیاحترامی، بیعدالتی و … سر جای خود اما این جبران، با بخشش هم میتواند انجام شود. پس تا زمانی که بخواهید به هر دلیل و هر شکلی، ناراحتی خود را از دیگران را ابراز کنید میتوانید او را ببخشید و آرام بگیرید.
از سوی دیگر، بخشیدن فقط مربوط به دیگران نیست. خودبخشی یا بخشیدن خود میتوانید تاثیری بسیار قویتر از بخشیدن دیگران داشته باشد. ناراحتی از خود به دلیل آنکه ریشه در درون دارد، بسیار مخربتر از ناراحت شدن از دیگران است؛ به همین ترتیب بخشیدن خود، تاثیری بسیار بیشتر و قویتر در رسیدن به آرامش روحی و ذهنی خواهد داشت.
مطالعات علمی زیادی در این زمینه انجام شده و همهشان به اتفاق بیان میکنند بخشش خود و دیگران میتواند به طور چشمگیری، علائم استرس را کاهش داده و سلامت روان را افزایش دهد (مثلاً تحقیق انجام شده در سال ۲۰۱۶).
بخشش هم مانند پذیرش، با گفتن چند جمله به خود محقق نخواهد شد. یاد گرفتن بخشش هم با تمرین مستمر به دست خواهد آمد و تسلط بر احساسات و خشم خود را نمیتوان با صرف گفتن “تو/خودم را میبخشم” حاصل شود. بحشش مستلزم شفقت و همدلی است، یعنی هم پذیرش را در دل خود دارد و هم چند پله بالاتر، احساس همدلی و دلسوزی با فرد خطاکار (خودمان یا دیگران) را هم شامل میشود.
هر انسانی (از جمله خودمان) احتمال خطا کردن (سهوی یا عمدی) را دارد، مرور هزارباره این اتفاقات و سرزش خود و دیگران، فایدهای برای هیچکس نخواهد داشت. حتی حسرت و پشیمانی هم نمیتواند آرامشی به شما هدیه دهد. بلکه با تغییر دیدگاه خود میتوانید درک کنید که در گذشته، با تجربه و درک کمتری که داشتید فلان خطا را در حق خود یا دیگری انجام دادید و امروز از آن درس گرفتهاید. شما باید سعی کنید رفتار بعد از خطا توسط فرد خطاکار را ببینید. مثلاً وقتی موارد زیر را در دیگران (یا خود) مشاهده کردید، پس قطعاً در حال دریافت نشانههایی برای بخشش هستید:
- از کار خود عذرخواهی کرد.
- فهمید اشتباه کرده است.
- تلاش کرد تا اشتباه خود را جبران کند.
- تلاش میکند رفتار خود را تغییر دهد.
به این ترتیب میتوانید با ذهن و روحی آرامتر، مسیر زندگی خود را ادامه دهید؛ با بخشش و همدلی که سبب میشود از حس مخرب گناه و شرمندگی هم خلاص شوید.
مراقبه ذهنآگاهی را تمرین کنید
پذیرش و بخشش دشوارتر از چیزی است که تصور میکردید؟ گاهی اوقات یک ابزار کمکی میتواند رها کردن افکار ناراحتکننده را آسانتر کند.
هر انسانی در آغاز مسیر خودیابی و خودسازی به کمک نیاز دارد. گاهی کمکها از سوی شخص، کتاب، گاهاً دارو و حتی روشها و تمرینهای عملی به دست میآید. مدیتیشن یکی از بهترین تمرینات موثر برای رسیدن به آرامش و صلح درون است که میتواند به شکلی باورناپذیر، فرد را از هر مشکل و چالشی عبور داده و ذهن و روانش را پایدار و آرام نگه دارد.
انواع روشهای مراقبه و مدیتیشن وجود دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید. اما برخی تکنیکهای مدیتیشن به طور خاص برای کاهش استرس و ایجاد تغییرات مثبت در ذهن و روح طراحی شدهاند.
با آنکه مدیتیشن عملاً یک تمرین و عمل معنوی محسوب میشود، اما توسط بسیاری از روانشناسان هم توصیه میشود. آزمایشات عملی هم ثابت کرده که مرقبه ذهنآگاهی میتواند بر افزایش آگاهی عمیق درونی از لحظه حال (نه حسرت گذشته یا ترس از آینده) موثر باشد. این مراقبهها به طور کلی به شما کمک خواهد کرد با هر نوع و شدت ناراحتی عاطفی به راحتی کنار بیایید و آنها را بپذیرید.
ذهنآگاهی بخش مهمی از مراقبه بودایی را تشکیل میدهد. بودیسم آرامش درونی را به عنوان یک جنبه اساسی رفاه غایی بشر میداند.
اگر با مفهوم نیروانا آشنا باشید، ممکن است بدانید که اغلب برای توصیف حالت سرخوشی یا سعادت یگانگی با هستی از آن استفاده میشود. اما در بودیسم، این هدف نهایی نوعی آرامش درونی را منعکس میکند؛ آرامشی که در غیاب رنج و میل به وجود میآید (غیاب نه به معنی انکار وجود آنها، بلکه نبود تاثیرات آنها در وجود).
با مدیتیشن میتوانید علاوه بر تمرکز و آرامش ذهنی، پریشانیهای جسمی و عاطفی را هم پشت سر بگذارید، تحریکپذیریتان را از محرکهای بیرونی کاهش داده و در هر حالتی (خوشی یا غم) به خودتان، ذهن و روحتان مسلط باشید.
مدیتیشن را به عنوان یک ورزش در نظر بگیرید. هیچ کس با یک یا چند جلسه بدنسازی، بدنی ورزیده نخواهد داشت. پس این تمرین را به برنامه مستمر روزانه یا چند روز در هفته خود تبدیل کنید تا به تدریج، نتایج آن را به طور واضح لمس کنید.
برای خود وقت بگذارید
وقت گذاشتن برای خود به تنهایی، به معنی کنار گذاشتن و حذف آدمهای زندگیمان نیست؛ بلکه به این معناست که شما خودتان را به محور اصلی زندگیتان تبدیل کنید، برای آسایش، رشد و خواستههای خودتان وقت بگذارید و اصطلاحاً برای خودتان زندگی کنید.
زندگی به ما یاد میدهد که برای دیگران زندگی کنیم، رضایت دیگران را جلب کنیم، طوری زندگی کنیم که تحسین دیگران را برانگیزد و …؛ در حالی که این سبک زندگی مخرب مدرن باعث میشود خودمان را فراموش کنیم، آرامش و نشاط خود را در نظر و نگاه بقیه دنبال کنیم و در نتیجه، آرامش فکری و روحی خود را به دست دیگران بسپاریم.
انسان برای مواجه شدن با دیگران، ابتدا باید با خود مواجه شود. یعنی ابتدا باید بتوانیم خودمان حال خود را خوب کنیم تا بتوانیم چنین تاثیری بر دیگران داشته باشیم و نیز اجازه ندهیم دیگران، تاثیری منفی و برعکس بر ما داشته باشند.
کنار گذاشتن فضایی برای تنهایی با خود میتواند حس رضایت عمیقتری از خود در طول زمان داشته باشد که در پی آن، خودشناسی حقیقی و اتصال به خویش حقیقی را هم به دنبال خواهد داشت.
تنهایی، فرصتهای زیر را در اختیار ما قرار میدهد:
- یاد میگیرید نگاه به درون داشته باشید
- خودتان را با معیارهای خودتان ارزیابی میکنید
- به ارزشهای شخصی خود فکر میکنید
- هویت خود را کشف میکنید
- دوباره با نیازهای خود ارتباط برقرار میکنید
- خود و مرزهای خود را دوباره ارزیابی میکنید
- جنبه خلاق خود را در آغوش میگیرید
- از سرگرمیهای مورد علاقه خود لذت میبرید
- تمرین مدیتیشن را شروع میکنید
هر یک از این فعالیتها میتواند با کمک به شارژ مجدد ذهنی و روحی همسو با نیازهای روحی و روانی خودتان، آرامش ذهن را در زندگی روزمره افزایش دهد.
یک دفتر خاطرات داشته باشید
خاطرن ویسی فقط به ثبت اتفاقات روزمره محدود نمیشود؛ بلکه نوشتن احساسات مثبت و منفی میتواند به درک بهتر آن احساسات و سپس پذیرش آنها کمک زیادی کند. کتابهای روانشناسی زیادی تاکید میکنند نوشتن احساسات غم، خشم، دلتنگی، حسرت و … میتواند اثرات منفی آنها را کاهش دهد؛ پس هر چه با اشتیاق و تعهد بیشتر احساسات عمیق و شخصی خود را روی کاغذ تخلیه کنید، دیدگاه متفاوتی نسبت به خود، احساسات خود و اتفاقات زندگی پیدا خواهید کرد.
در واقع با نوشتن احساسات و افکار خود، امکان پردازش آن احساسات را به واسطه ابراز شدن ممکن خواهیدکرد. کاغذ، شما را قضاوت یا سرزنش نمیکند. نوشتههای شما توسط هیچکسی جز خودتان خوانده نمیشود، پس این روش ابراز احساس بدون هیچگونه عوارض احتمالی است که نتیجهای بسیار مطلوب و در لحظه در پی خواهد داشت.
البته که نوشتن، شما را از شر مشکلاتتان خلاص نخواهد کرد اما میتواند بار سنگین حوادث را تا حد زیادی از روی دوش شما برداشته و به کاغذ بسپارد. سپس شما قادر خواهید بود احساسات خود را از نگاه بیرون و به عنوان یک قاضی بیطرف مشاهده و ارزیابی کنید. وقتی حسی از شما خارج شود، قدرت منفی آن به طور چشمگیری کاهش پیدا خواهد کرد (مثل وقتی که با کسی درد دل میکنیم).
به طبیعت برگردید
این قدرت الهی طبیعت است که میتواند انسان را آرام کند. طبیعت (جنگل، چمن، دریا، کوه، بیابان، حیوانات و …) به طور مستقیم با ذات هستی و خلقت یگانه است و انسان آشفته و رها شده را به هستی و سپس به خود متصل میکند (به تفاوت نشاطی که از غذا خوردن کنار رود و درخت نسبت به یک رستوران مجلل تجربه میکنید فکر کنید!).
طبیعت، تنها نبودن بشر را به یاد میآورد. همراهی هستی و خدا را در دلمان طنین میاندازد و سبب میشود به اصطلاح، به مادر زمین وصل شویم، آرامش ذاتی آن را حس کنیم و نشاط و آرامشی دلنشین را تجربه کنیم.
سپری کردن زمان در طبیعت، ما را از هیاهو و مشغلههای زندگی مدرن دور خواهد کرد و سبب تجربه احساسات زیر خواهد شد:
- آرام شدن نگرانی، خشم یا ترس
- کاهش استرس و تقویت آرامش درونی
- بهبود افسردگی و سلامت روان
- تقویت احساس مهربانی و ارتباط اجتماعی
- بهبود تمرکز
اگر به مناطق جنگلی و طبیعی مثل دریا و رودخانهها دسترسی ندارید میتوانید با حداقلها شروع کنید:
- در یک پارک سرسبز قدم بزنید.
- در خارج از شهر پیادهروی کنید (حتی بیابان هم موثر است!).
- از سطوح ناهموار مثل تپهها و کوهها برای قدم زدن استفاده کنید.
- در حیاط خانه یا در داخل آپارتمان، گل و گیاه داشته باشید و دست به خاک بزنید، خاکشان را عوض کنید و …
- در گلخانههای فروش گل و گیاه قدم بزنید.
مهم نیست به چه طبیعی میروید، باید سعی کنید در طبیعت، ارتباط خود را با دنیای بیرون حذف کرده یا به حداقل برسانید. مثلاً گوشی خود را خاموش کنید، موزیک گوش ندهید و …
گرچه ساده نیست اما سعی کنید در طبیعت، به مشکلاتتان هم فکر نکنید. مشکلات شما همچنان پابرجا هستند و با فکر کردن به آنها، هیچچیز تغییر نخواهد کرد. پس سعی کنید همان دقایق کوتاه در طبیعت را به دیدن، لمس کردن، بوییدن و ارتباط با طبیعت سپری کنید.
در زمان حال زندگی کنید
هر چند وقت یکبار متوجه میشوید که در گذشته گیر کردهاید یا در مورد آینده نگران هستید. زندگی در اکنون و اینجا، بزرگترین هدیهایست که میتوانید به خود بدهید. بسیاری از عارفان و معلمان معنوی، زندگی در لحظه اکنون و اینجا را به نوعی جمعبندی تمام آموزشهای معنوی و حتی مذهبی میدانند (مثلاً یک انسان مذهبی که به خدا و مشیت او توکل میکند، نگران آینده خود نخواهد بود).
خارج کردن ذهن و احساساتمان از بند گذشته و آینده، میتواند بسیار فراتر از تصورتان شما را از بند غم و دردها رها کند و آرامش واقعی حاصل از پذیرش را به شما هدیه کند.
باور ذهنی و عملی به “هر چه پیش آید خوش آید”، جوهره دین و معنویت است؛ این یعنی خالقی یا نیرویی برتر و متعالی، هدایت زندگی ما را به دست گرفته و اگر امروز، ما را به بطن مشکلی فرستاده، قطعاً فردایی هم خواهد بود که مسیر زندگیمان را آرامتر و جذابتر خواهد کرد. پس بیتوجه به آن آیندهای که میدانیم خواهد آمد، در همین تصمیم خالق زندگی خواهیم کرد؛ بدون انکار مشکلات و بیآنکه دست از تلاش و تمرین برداریم.
زمان حال و این مکانی که در این لحظه در آن قرار داریم، تنها واقعیت زندگی ما را تشکیل میدهد. گذشته دیگر وجود ندارد و آینده هم نیامده است. نه میتوانیم چیزی را در گذشته تغییر دهیم و نه میتوانیم از رخدادهای آینده مطمئن باشیم. پس در همین لحظه زندگی میکنیم و خودمان را به آنچه حقیقتاً وجود دارد میسپاریم.
زندگی در لحظه حال با کارهای سادهای مثل غذا خوردن، پیادهروی و حتی وظایف شغلی ما محقق میشود. مثلاً وقتی غذا میخورید، دیگر به کارهایی که کردهاید یا باید بکنید فکر نکنید و فقط خودتان را به غذا میسپارید (انگار در دنیا فقط شمای پشت میز، غذا و فعل غذا خوردن وجود دارد!). یا وقتی قدم میزنید، فقط شما هستید و خیابان، صداها، بوها، آدمها و احساساتی که با نظاره کردن آنها تجربه میکنید.
به تدریج که یاد میگیرید به راحتی احساسات گذشته و نگرانیهای آینده را کنار بزنید تا در لحظه زندگی کنید، دیگر کمتر اتفاقی میتواند آرامش در لحظه شما را بهم بریزد.
پیشنهاد مطالعه: چگونه یک زندگی ساده، آرام و صلح آمیز داشته باشیم؟
شادی خود را به شرایط بیرونی وابسته نکنید
تقریباً اکثر اوقات به دنبال آرامش درونی از منابع بیرونی هستیم. به عنوان مثال، ممکن است به خود بگویید وقتی فلان شغل را به دست بیاورم خوشحال میشوم. یا اگر با فلان شخص وارد رابطه شوم، حالم خوب خواهد شد.
قطعاً عوامل بیرونی تاثیری مستقیم بر شادی یا غم ما خواهد داشت اما وقتی تجربه شادی یا غم را به بیرون از خود بسپاریم، در هر لحظه در معرض انواع حسها خواهیم بود و بشر هم نسبت به دردها، ضعیفتر است.
مثلاً در مثال رسیدن به شادی با شغلی بهتر، به این فکر کنید پس از آن شغل، باز هم شغلهای بهتر و جذابتری پیش روی شما قرار میگیرد و سبب میشود بار دیگر حال خوب خود را به شغل، شخص یا اتفاقی دیگر وابسته کنید و بدین ترتیب، هیچوقت به نقطه آرامش خود نخواهید رسید. از طرفی اگر حال خوب شما وابسته به یک شغل یا شخص باشد، با از دست دادن آن شغل یا شخص، حال بسیار بدتری پیدا خواهید کرد.
عوامل بیرونی، در کنترل ما نیستند اما به طور کامل میتوانیم بر عوامل درونی خود تسلط داشته باشیم. به جای اینکه منتظر بمانید تا همهچیز برای بهبود حال و وضعیت زندگی شما تغییر کنید، طرز فکرتان را نسبت به خود و بیرون از خود تغییر دهید. هیچ مقصد نهایی بیرون از خود برای لمس نهایی شادی همیشگی وجود ندارد. ذات زندگی، پر چالش و پر از دستانداز است و تنها راه رسیدن به شادی و آرامش پایدار حقیقی، تغییر نگاه خود به تاثیرپذیری از دیگران و تمرکز بر خویش درون است.
خودمراقبتی بسته به نیاز شما میتواند اشکال مختلفی داشته باشد:
- فیزیکی: خودمراقبتی فیزیکی شامل مراقبت از بدن با اطمینان از استراحت، تغذیه و ورزش کافی است.
- احساسی: از نظر عاطفی، مراقبت از خود میتواند مانند تعیین مرزهایی با افراد زندگی خود برای محافظت از خود باشد. همچنین میتواند خاموش کردن خودگویی منفی هم معنی داشته باشد.
- اجتماعی: گذراندن وقت با عزیزان بخش مهمی از مراقبت از خود است. خودمراقبتی اجتماعی همچنین میتواند شامل حذف افراد یا فعالیتهای اجتماعی باشد که شما را ارضا نمیکند.
- فکری: خودمراقبتی فکری میتواند شامل خواندن کتابهای بیشتری باشد که از آن لذت میبرید، حل جدول باشد که هر روز انجام دهید یا زمانی را که برای سرگرمی جدید اختصاص دهید.
- معنوی: خودمراقبتی معنوی میتواند شامل دعا، مراقبه یا هرگونه عمل مذهبی مورد قبول شما باشد. حتی صرف دیدن یا شنیدن معنویات هم میتواند مفید باشد.
- شخصی: این شکل از خودمراقبتی شامل انجام کارهایی است که از آن لذت میبرید، مانند پیادهروی در طبیعت، پختن غذایی که دوست دارید و …
حرف آخر…
تلاش برای یافتن آرامش ذهنی میتواند به شما کمک کند با انعطافپذیری و استحکام عاطفی بیشتری از دریاهای مواج زندگی عبور کنید.
در حالی که رسیدن به آرامش روحی و روانی بیشتر برای هر کسی ممکن است اما معمولاً یک شبه اتفاق نمیافتد. شما مجموعهای از باورها، احساسات و تجربیات مخربی هستید که از کودکی در شما شکل گرفتهاند. به همین دلیل باید برای تغییر آنچه به اشتباه در درون شما تثبیت شده صبور باشید و وقت کافی برای بازسازی خود کنار بگذارید.
میتوانید این رویای شیرین آرامش ابدی درون بدون توجه به هر عامل مثبت یا منفی بیرونی را در قلب خود بسپارید تا هر زمان از تلاشهایتان خسته یا ناامید شدید، دوباره انرژی و انگیزه بگیرید و به تلاشتان ادامه دهید…
- منبع: verywellmind.com و psychcentral.com به همراه اصلاح و تکمیل توسط حیات صلح
- لطفا با نظرات و سوالاتتان در بخش نظرات، همراه ما باشید.
- با اشتراکگذاری این مطلب در گسترش صلح درون سهیم باشید.