در سری نوشتههای آموزههای معنوی که در قالب مجموعه پادکست معنوی وبسایت حیات صلح منتشر میشود،، درک خود را از مفاهیم معنوی و عرفانی که حاصل اندیشه، مطالعه و لطف الهی است را با زبانی ساده و بیانی متفاوت منتشر میکنیم. در اپیزود چهارم درباره میل کمالگرای انسان صحبت کردیم و میتوانید در کنار مطالعه مقاله، فایل صوتی آن را گوش کرده و یا دانلود نمایید.
متن آموزه معنوی چهارم با موضوع میل کمالگرای انسان
امروز میخوام در مورد میل کمالگرای انسان صحبت کنم. ما انسانها ذاتاْ کمالگرا هستیم. به کم قانع نیستیم و این میل و شوق کمالگرایانه ما در اکثر مواقع از کنترلمون خارج و به حرص و طمع تبدیل میشه. در مرحله بعد هم حرص و طمع ما رو به آدمی حریص و با وسوسههای سیریناپذیر تبدیل میکنه که این سیریناپذیری هم ریشه در همون کمالگرایی ما آدمها داره اما فقط، به مسیری اشتباه هدایت شده، کنترل ما رو به دست گرفته و به جای عطش سیریناپذیر برای آرمانهای پاک و همسو با سرشت الهی خود، وجود خودمون رو در رسیدن به چیزهایی معنی میکنیم که هیچگاه هدف غایی انسان نبوده و نیستن؛ ثروت، محبوبیت، زیبایی، کسب و کاری بزرگ، سفر به دور دنیا و هزاران خواسته و آرزویی که در ذات، هیچ عیب و نقصی ندارن و حتی سالها تلاش کردن برای رسیدن به اونها هم در چارچوب خودش عاری از ایراده، اما مشکل از جایی شروع میشه که در دنبالهروی این خواستهها خویشتن خویش رو فراموش میکنیم و زندگی رو جز در تحقق این رویاها معنی نخواهیم کرد.
انسان به هدف نیاز داره. به آرزویی که به زندگی ما جهت بده و تلاشها و گامهای ما رو معنی کنه. بدون رویا و هدف احساس پوچی میکنیم و معنای زندگی هم برای ما از دست میره. به همین خاطره که همه ما در ابتدا دم دستترین آرزوها رو کعبه آمال خودمون قرار میدیم؛ ثروتمند شدن، مهاجرت، شغل پردرآمد، جایگاه اجتماعی بالا و دهها خواسته دیگه که تمام جامعه بشری رو سالهاست که به دنبال خودش کشیده و این چنینه که ما نسل امروزی هم جوهره عشق وجودمون رو در رسیدن به خواستههایی محدود به همین دنیا زنده نگه میداریم.
اگر بپذیریم جوهره وجودی ما الهیست و خدا هم چیزی جز عشق نیست پس هر آرمانی رو که برای خودمون انتخاب میکنیم نمیتونه محدود به همین دنیا باشه چون نه پروردگار محدود به این دنیاست و نه سرشت آدمی.
ما ز بالاییم و بالا میرویم ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم ما ز بیجاییم و بیجا میرویم
خدا غایت هر زیباییست. هر پاکی و نوری که وجود داره خدای ما در بینهایتترین حالت ممکن اونه و میل کمالگرای ما آدمها هم از همین ریشه میگیره. عرفای زیادی رسیدن به خدا رو جز از راه عشق نمیدونن. عشقی که خداست و خدایی که عشق است، این نور رو در سینه ما آدمها قرار داده و همیشه امیدواره که ما به وجود و ماهیت این عشق پی ببریم و برای بیدار کردنش تلاش کنیم. خدایی که از روح خودش در ما دمید و ما رو اشرف مخلوقاتش قرار داد به ما این قدرت رو هم داده که به بینهایت ِ انسانی ِ عشق به عنوان غایت میل و شوق ذات آدمی دست پیدا کنیم و در این راه از عطش سیریناپذیر خودمون هم کمک بگیریم. همون خدایی که باید یگانه انتخاب دل ما باشه و سهراب سپهری هم به زیبایی عشق الهی درون ما رو بهمون یادآور میشه:
گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم میگویم:
در دیاری که پر از دیوار است
به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم میگوید:
بشکن دیواری که درونت داری!
چه سوالی داری؟
تو خدا را داری
و خدا. . .
اول و آخر با توست.
و خداوند، عشق است. . .
حرص زدن برای عشق الهی یعنی شنا در جهت رودخانهی زندگی. یعنی تلاشی همسو با سرشت آدمی و حرکتی همراه با تمام انرژیهای الهی کائنات. ذات آدمی حریص و وسوسهپذیره. وقتی جرعهای آب میخوریم و رفع موقت عطشی عمیق رو تجربه میکنیم به چیزی جز نوشیدنهای دوباره فکر نخواهیم کرد تا زمانی که منبع آب حیات رو پیدا کنیم. به قول گاندی: خدا رو تنها با توسل به عشق – نه عشق زمینی، که عشق آسمانی –میتوان یافت. این عشق آسمانی که پرده از رخ یار میکشه همون منبع آب حیاتیست که روح تشنه آدمی به دنبالش هست و باید باشه.
عمر که بیعشق رفت هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر
تمام خواستههای محدود به این دنیا هم تلاش ناخودآگاه ما برای پیدا کردن عشق درون ماست و فقط به جای درون، بیرون از خودمون دنبالش میگردیم. رسیدن به نهایت و کمال ثروت، محبوبیت، قدرت و تمام اهداف دنیویی نمیتونه و نتونسته دل آدمی رو آروم کنه چون میل و شوق کمالگرای ما همواره چیزی بیشتر از اونی که داریم رو میطلبه. وقتی به ثروت میرسیم همچنان ثروت بیشتری میخوایم و وقتی قدرتی رو به دست میاریم به عشق قدرت بیشتر تلاش میکنیم و اینچنین در دام کمالگرایی خودمون غرق میشیم. در حالی شوق رسیدن به علم، قدرت، زیبایی، غنا، رأفت، رحمت، کرم و هر خواسته دیگه، شوق و عشق بیحد و وصف و کمالگرای ما به علیم، قادر، جمیل، غنی، رئوف، رحیم، کریم و تمام اسما مقدس خداست که تمام موهبتهای دنیا تنها بازتابی بسیار کوچک و محدود از این مشخصههای پروردگار هستن. همین بازتابهاست که ما رو از اصل نور گمراه میکنه در حالی که باید به یاد بیاریم «هستی و کمال مطلق» وجود داره و باید عشقش در «من» تجلی پیدا کنه.
در وجود ما نوری هست و منبع نوری هم در انتظار ماست تا به نور دل ما جلا بده در حالیکه علم و ثروت و قدرت تنها سایههایی موقت از اون منبع نور همیشگی هستن.
انسانی که به کم قانع نیست و طالب حداکثری آرمانهای خودشه تنها میتونه غایت و نهایت تمام آرزوها رو در پیکر یک آرزوی حقیقی برای خودش انتخاب کنه تا این شوق کمالگرا به مقصود برسه و در پناه نور گرم الهی آروم بگیره.
پراماهانسا قدیس هندی در این باره این چنین گفته: باشکوهترین داستان عشقی، عشق به ابدیت است. اصلا نمیدانید وقتی به ناگهان خدا را در همه جا و همه چیز پیدا میکنید زندگی چقدر زیبا میشود. داستان عشق الهی زمانی شروع میشود که خداوند با شما صحبت کرده و هدایتتان میکند.
تجربه عشق الهی به دست اوردن یک هدف نیست. هدف آفرینش ماست. هدفی که زمانی دست یافتنی میشه که با جان و دل بپذیریم برای این عشق آفریده شدیم و سرشت ما چیزی جز این عشق بیکران نیست. تنها در این هنگام دست از سایر خواستههای محدود به این دنیا میکشیم و خدای درونمون رو زنده میکنیم. خدایی که در سه کلمه خلاصه شده: عشق، رهایی و آرامش.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
دانلود پادکست این مقاله
- نگارش متن و ضبط پادکست توسط حیات صلح
- لطفا با نظرات و سوالاتتان در بخش نظرات، همراه ما باشید.
- با اشتراک گذاری این مطلب در گسترش صلح درون سهیم باشید.