سری نوشتههای آموزههای معنوی که در قالب مجموعه پادکست معنوی منتشر میشود، درک ما از مفاهیم عرفانیست که با اندیشه و مطالعه و لطف الهی به آن رسیدیم و تلاش میکنیم با اشتراک گذاری آن به زبانی ساده و بیانی متفاوت، این دانش محدود از عظمت بیپایان الهی را به دیگران منتقل دهیم. در این قسمت درباره نیمه پر و خالی لیوان زندگی صحبت کردیم. میتوانید در کنار مطالعه مقاله، فایل صوتی آن را گوش کرده و دانلود نمایید.
امروز میخوام در مورد دو نیمه پر و خالی لیوان صحبت کنم. بارها و بارها در مورد تاثیر نگاه ما به یک لیوان آب نیمه پر شنیدید. اینکه اگر دید منفی و بدبینانه در ما غالب باشه به نیمه خالی لیوان توجه بیشتری میکنیم و اگر اصطلاحا آدم مثبت نگری باشیم نیمه پر لیوان رو مد نظر قرار میدیم.
این مثال، گرچه ساده و کلیشه ای به نظر میرسه اما به ما یادآوری میکنه که تفکر غالب ما فلسفه و نگرش ما رو به زندگی تعیین میکنه. زندگی مفهومی واحد و ثابته که زاویه دید افراد به این مفهوم معنا و حیات میبخشه. این معنا از مجموعه ای از عوامل بیرونی و درونی ما تاثیر میگیره، کشور، جامعه، خانواده، سطح فرهنگ و دهها عامل بیرونی دیگه که اکثریت اونها در کنترل ما نیستن. اما تمام عوامل درونی مختص خود ما هستن و تحت کنترل، که بیشترین تاثیر رو بر شکلدهی زاویه دید ما به جهان، زندگی و خود ما خواهند داشت.
وقتی با نگاه بدبینانه زندگی رو قضاوت میکنیم نیمه خالی بدیها رو ملاک سنجش آفرینش خدا قرار میدیم. تمرکز ما بر ظلم، بی عدالتی، کشتار و تمام اعمال سیاه بشر معطوف خواهد شد و به هر طرف که نگاه کنیم چیزی جز این پلیدیها نمی بینیم و در نهایت، همه رو به پای خدا و حکمتش در آفرینش و اداره جهان مینویسیم. پس نتیجه میگیریم که خدای این جهان ِ سیاه نمیتونه حس خوبی به ما بده و نمی تونه مرجع آرامش و عشق باشه.
اما چشم ما به روی نیمه پر زندگی بسته است و ما هم غافلیم که نمی بینیم. برای یک بار هم که شده میتونیم به خودمون فرصت بدیم و از زاویه جدیدی به زندگی نگاه کنیم.نیازی به انکار روی سیاه سکه زندگی نیست فقط باید سعی کنیم روی دیگه سکه رو هم ببینیم. باید از خودمون بپرسیم آیا زندگی فقط همینه؟ مثل سهراب که روزی گفت:
شب آرامی بود
میروم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
باید بتونیم مصداقهای زیبای الهی زندگی در این دنیا رو ببنیم. تمام معجزات کوچک و بزرگی که هر روز تکرار میشن. تمام خدا گفتنهایی که جواب میگیرن و چرخههای منظمی که انسان رو به خالق خودش وصل میکنه.
سهراب در شعر «زندگی» از خودش سوالی پرسید و به دنبال کشف جواب به زندگی جاری اطرافش نگاه کرد و در نهایت هم به این جواب رسید که «زندگی، راز بزرگیست که در ما جاریست». خداوند این راز بزرگ رو در وجود تک تک ما قرار داده.رازی که باید کشف بشه.رازی که به بسیاری از سوالات ما جواب خواهد داد.شروع کشف این راز یعنی ورود به سرزمین عجایب الهی.سرزمینی که دروازه اون توسط نگرش منفی و روح بدبین ما بسته شده.
راز جاری زندگی در بطن وجود ما دقیقاْ همون چیزیه که پیامبر بر اون تاکید کرده که اگر ما خودمون رو بشناسیم خدا رو خواهیم شناخت.رازی الهی که از عمق وجود ما تا سرمنشا حیات جهان هستی ادامه خواهد داشت. بشر امروزی به هیچ وجه نمیتونه نیروی جاذبه رو ببینه یا با حواس پنجگانه اش حسش کنه.جاذبه از روی نشانههای مختص این نیرو اثبات و پذیرفته شده. ما انسانها هم نشانههایی از خداوند رو با خود یدک میکشیم که اگر اون نشانهها رو در خودمون پیدا کنیم عظمت خداوند رو خواهیم شناخت. عظمتی که در وجود ماست و اگر کشف بشه راز زندگی هم بر ما آشکار خواهد شد و این راز، یکایک ما رو به مصداق این شعر تبدیل میکنه:
ای نسخه نامه الهی که تویی – ای آینه جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست – از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
همین باور که تمام عالم در وجود ما هست به اندازه کافی نیروبخش و انگیزه دهنده است. حالا اگر این عالم الهی درون رو از صندوقچه دلمون خارج کنیم و در بند بند وجودمون بسط بدیم به چیزی جز صاحب اصلی عالم درون و بیرون راضی نخواهیم شد.
مگه میشه وقتی بدونیم دشت گلی هست به داشتن یک گل راضی شد؟
دانلود پادکست این مقاله
برای دانلود مستقیم کلیک کنید
دانلود در سایر سایتها