تعریف کردن عشق، دشوار است. از شاعران گرفته تا روانشناسان و افراد عادی، تلاش مبرم برای توضیح دادن اینکه عشق چیست و چه معنایی دارد، فرای شناختی است که هنگام حس نمودن آن، کسب میکنیم و به نتایج بیحد و حصری میرسیم. مفهوم عشق بی قید و شرط که به گفته برخی، تنها نوع واقعی و متعالی عشق است و برخی نیز آن را غیر ممکن میدانند، تصورات اشتباه ما از عشق و عاشق شدن سبب شده تا نسبت به وجود و ماهیت چنین عشق متعالی بدبین شویم.
باور کردن به عشق بی قید و شرط و در واقع عشق ورزیدن بی قید و شرط مستلزم آماده بودن ذهنی، روحی و رفتاری است. ما تنها میتوانیم تصمیم بگیریم که بی قید و شرط دوست داشته باشیم اما چگونگی این کار بحث مهم دیگریست. این مقاله در این راستا کمک زیادی به ما خواهد کرد.
- تاریخ انتشار مقاله: ۲۱ شهریور ۱۳۹۹
- تاریخ ویرایش اول: ۲۳ تیر ۴۰۲
مقدمهای بر عشق متعالی
عشق متعالی و معنوی، چیزی که پس از مطالعه کتابها و اندیشه به آن رسیدهام (اما هنوز تجربهاش نکردم!) محو شدن در معشوق است. معشوق، میتواند جنس مخالف، فرزند، خدا، انسانهای نیازمند و هر فرد دیگر باشد اما به زعم من، تنها زمانی میتوانیم بگوییم عاشق شدهایم که مشخصههای زیر در ما وجود داشته باشد:
- معشوق را با تمام کاستیها و مشکلاتش از صمیم قلب بپذیریم و دوست داشته باشیم. طوری که میدانیم عیبهایی دارد اما وقتی نگاهش میکنیم یا به او فکر میکنیم، هیچ چیز جز زیبایی و خوبیهای او را مشاهده نکنیم (به طور غیر ارادی، فقط نکات مثبت او را میبینیم چرا که عشق، ماهیتی مثبت دارد)
- عشق باعث سرزندگی ما میشود. در ذات عشق، حیات وجود دارد و نیروی سازندگی آن ما را نه خمود، بلکه راستقامت و استوار میکند. حتی فراق از معشوق هم در عین غم بزرگ خود، نیروی شادی به همراه میآورد.
- در عشق حقیقی، خودخواهی و منیت وجود ندارد و همه، او میشود. در عشق متعالی چیزی برای خود نمیخواهیم (رفتاری غیر ارادی) و رضایت، سعادت، سلامت و خوشحالی معشوق را طلب میکنیم. این رفتار در تمام ثانیههای عاشقی جریان دارد.
- هر آنچه از معشوق به ما میرسد برایمان شیرین است. نمیتوانیم از او دلخور شویم. معشوق، تماماً رحمت است.
- یاد او در هر ثانیه از فکر و رفتار و زندگی ما جریان دارد. عشق او بخشی جدانشدنی از وجود ما میشود و همیشه به نیکی همراه ماست.
- عشق را نمیتوان فراموش کرد. نمیتوان چند بار عاشق شد چرا که عشق، مفهومی واحد است و اگر یکبار در وجود ما ریشه بزند، همیشه همراه ما خواهد بود.
- وجود و شدت عشق حقیقی افت و خیز ندارد. همیشه هست، در کل وجودمان جاریست و از بین نمیرود، کم و خاموش نمیشود. همچنین حس کردن آن نیازی به تلنگر یا جرقه (عوامل بیرونی) ندارد.
- عشق به معنی دادن و بخشیدن است نه گرفتن. ما عشق نمیدهیم که عشق بگیریم. ما عشق را فقط برای خودمان نگه نمیداریم. در عشق، انتظار عمل متقابل وجود ندارد.
عشق والدین به فرزند، تا حدودی عشق متعالی و بی قید و شرط است اما به دلیل آنکه ما مرد و زنهای معمولی، افکار و روان و دلی پاک برای پذیرایی از عشق راستین نداریم در بسیاری از موارد، مشخصههای بالا را نقض میکنیم، از فرزند خود دلخور شده، دعوایش میکنیم، به او توجه نمیکنیم، خواست خود را به او ترجیح میدهیم و …
اما در روابط، هیجانات احساسی و نیاز و تمایل ما به دوست داشتن و دوست داشته شدن سبب شده که فکر کنیم عاشق شدهایم؛ اما در روابط خود، منفعت فردی، سلطهجویی، منیت و … را اولویت میدهیم، او را پس میزنیم و پس از مدتی که رابطه به پایان میرسد دوباره عاشق فرد دیگری میشویم و هر بار فکر میکنیم این همان عشق حقیقی ماست.
اما باید بدانیم، عشق تجربهای نیست که از بیرون از ما به درون ما نفوذ کند. این تجربه باید در درون اتفاق بیافتد. بذر عشق در وجود همه انسانها نهفته است، فقط باید شرایط رشد و شکوفایی آن را فراهم کنیم.
تا زمانی که خود را پاک و آماده نکنیم، تجربهای از عشق متعالی نخواهیم داشت. لذا در ادامه این مقاله، آمادگی برای عشق بی قید و شرط را در چارچوب زندگی مادی و روابط انسانی بیان کردیم؛ چرا که به نظر میرسد ما ابتدا باید خود را برای عشق متعالی زمینی آماده کنیم تا بتوانیم به عشق متعالی الهی دست پیدا کنیم.
تعریف عشق بی قید و شرط
یونانیان باستان چهار نوع عشق را تعریف کردند. از میان این چهار نوع، عبارت agape با معنایی شبیه عشق الهی، معادل عشق بی قید و شرط میباشد. این عشق، انتخابی برای دوست داشتن بدون توجه به شرایط، دلشکستگیها، کاستیها و منافع فردی است.
عشق بی قید و شرط به معنای دوست داشتن دیگری با ذات و وجودش، همان گونه که هست، صرف نظر از کاری که میکند یا کارهایی که نمیتواند انجام دهد، میباشد.
شاید پدر و مادرها این عشق را بهتر از هر کسی میشناسند چرا که فرزند خود را با تمام کاستیها، مشکلات و دردسرهایش دوست دارند؛ هر چند این عشق نیز گاهاً از مسیر متعالی بودن خارج میشود.
میتوان این نوع عشق را یاد گرفت و تمرین کرد. باید تصمیم بگیریم تا بدون قید و شرط دوست داشته باشیم اما قطعاً چیزی نیست که به زودی به آن برسیم و به تغییرات و پاکسازیهای درونی نیاز دارد.
درک کنیم عشق بی قید و شرط، عشق کورکورانه نیست.
فردی که به تازگی عاشق دیگری شده، اغلب چنین شرایطی دارد و نمیتواند کل واقعیت، اشتباهات و نقایص طرف مقابل را ببیند.
در بخش قبل بیان کردیم که یکی از مشخصههای عشق، ندیدن کاستیهای معشوق است. بسیاری از روابط ما آنچنان با شور زیادی آغاز میشوند که به طور ارادی، نواقص رابطه یا معشوقمان را نمیبینیم. اما بعد از مدتی، به تدریج شاهد آن نواقص و آزاردهندگی آنها خواهیم بود.
چنین هیجانات عاطفی، فراگیر بوده و به خاطر فضای احساسی غالب بر مغز ما، منطقمان موقتاً غیر فعال میشود؛ اما اگر با خود صادق باشیم میتوانیم از همان ابتدا، کور شدن منطق خود را متوجه شویم.
عشق متعالی، آگاهانه انتخاب میشود (غالب بودن منطق برای حرکت در مسیر آن) اما به تدریج احساس جای منطق را گرفته و تمام وجودمان را در بر میگیرد.
عشق بیرقید و شرط، عشق کورکورانه نیست بلکه راه حلی است که در آن چیزی مهمتر از عشق وجود ندارد.
آیا عشق رمانتیک میتواند بی قید و شرط باشد؟
پاسخ عدهای به سوال بالا منفی است زیرا عشق رمانتیک میبایست بدون قید و شرط عمل کند اما این نوع عشق، شراکت (partnership) براساس احساسات، اعمال و انتظارات متقابل است. از این منظر، هرگز نمیتوانیم همسرمان را به همان شکل بی قید و شرطی که فرزندتان را دوست داریم، دوست داشته باشیم.
- عشق همانند رابطه نیست. روابط، دارای شرایط و انتظارات و خواستهها هستند. رابطه بدون قید و شرط، دستورالعملی برای سلطه یک طرفه است.
- پس رابطه میتواند خاتمه پیدا کند زیرا شراکت به درستی عمل نکرده ولی عشق بی قید و شرط نسبت به دیگری، ماندگار است. گاهی خاتمه یافتن یک رابطه، میتواند آغاز راهی برای دوست داشتن بی قید و شرط است.
عشق بی قید و شرط را بیشتر از یک حس یا یک نوع عمل در نظر بگیریم.
معمولاً عشق را یک حس تلقی میکنیم ولی احساسات، پاسخی به چیزی هستند که از فرد یا چیزی “دریافت” میکنیم. پس احساسات، شرطی هستند.
- عشق بی قید و شرط، تصمیم و تلاش برای تامین رفاه طرف مقابل است. حسی که از عمل همراه با علاقه و عشق کسب میکنیم، پاداش ماست، جوابی است که از عمل خودتان، “میگیرید”.
- عشق بی قید و شرط این است که با علاقه و عشق تحت همه شرایط برای عشق و معشوقمان تلاش کنیم.
- اگر میبایست کاری کنیم، یا در مسیر خاصی باشیم تا ما را دوست داشته باشند، آن عشق، عشق شرطی است. ولی اگر آزادانه و بدون استثناء ما را دوست داشته باشند، آن عشق بی قید و شرط است.
بی قید و شرط دوست داشته باشیم.
خودمان را بی قید و شرط دوست داشته باشیم.
عشق بیقید و شرط در خانه و با خودمان آغاز میشود. عیوب و نقایص خودمان را بهتر از هر کسی میشناسیم، بهتر از اینکه بتوانیم خصوصیات هر کس دیگری را بشناسیم.
توانایی دوست داشتن خودمان علیرغم آگاهی از نقایص خود، ما را به جایگاهی میرساند تا بتوانیم همانطور دیگران را دوست داشته باشیم.
- بایستی بتوانیم نقایصمان را بشناسیم، بپذیریم و ببخشیم تا همین کار را در قبال دیگری کنیم. چنانچه نتوانیم خود را فردی تصور کنیم که ارزش دوست داشته شدن بی قید و شرط را دارد، هرگز قادر نخواهیم بود خود را فردی ارزشمند برای عشق ورزیدن تلقی کنیم.
- اگر خود را دوست نداشته باشیم، رابطه روحی ما با دوست داشتن قطع شده و نمیتوانیم دیگران را نیز دوست بداریم.
یک روش برای پرورش عشق به خود از طریق اتخاذ تصمیمات برای سلامت احساسی است. مثلا دوری جستن از افراد و محیطهای منفی (ویدئوهای انگیزشی و الهام بخش پذیرش خود و قدرت خویش را مشاهده کنید).
بر اساس دوست داشتن انتخاب کنیم.
همواره از خودمان بپرسیم “دوستداشتنیترین چیزی که میتوانم برای این فرد خاص در این لحظه خاص انجام دهم، چیست؟” عشق، چیزی نیست که به یک اندازه برای همه مناسب باشد، چیزی که عملی محبتآمیز نسبت به کسی تلقی میشود، میتواند برای دیگری مضر باشد و کمکی برای نزدیکتر شدن آنها و شاد شدنشان نکند.
- عشق بی قید و شرط، تصمیم جدیدی است که در هر موقعیت جدید باید اتخاذ کنیم ولی همیشه نمیتوانیم یک قاعده سریع و سخت را برای همه اعمال کنیم.
- مثلا اگر با دو نفر دوست هستیم که با فقدان عشق گرفتار هستند، میتوانیم برای یکی همانند آغوشی برای گریه عمل کنیم و ساعتها درباره دوست داشتن صحبت کنیم در حالی که برای دوست دیگر، تنها گذاشتن او و سکوت بهتر است.
- در صورتی که مطمئن نیستیم بهترین راه برای کمک به دیگری چیست، میتوانیم از آنها بپرسیم “چگونه میتوانم درست در این لحظه به تو کمک کنم؟”
کسانی را که دوست داریم، ببخشیم.
گذشتن و رها کردن خشم و ناراحتی نسبت به دیگری، ولو بخاطر اشتباهاتش عذرخواهی نکرده باشد، ذاتاً روشی برای دوست داشتن خودمان و دیگری است. توصیه پیرو فروچی را بخاطر داشته باشیم که “بخشش کاری نیست که ما انجام میدهیم، بلکه چیزی است که هستیم”.
- به مفهوم مذهبی، این عبارت را شنیدیم “از گناه تنفر داشته باش، ولی گناهکار را دوست داشته باش”. دوست داشتن و عشق بی قید و شرط به معنای دوست داشتن همه اعمالی که دیگری انجام میدهد یا تصمیماتی که اتخاذ میکند نیست؛ این بدین معنا است که نگذاریم چنین موانعی با تمایل ما برای اینکه در همه شرایط برای طرف مقابلمان بهترین باشیم، تداخل پیدا کند.
- اگر فردی که دوست داریم با خشم، حرف ناراحت کنندهای به ما بزند، انتخاب عاشقانه این است که بگذاریم آن فرد بداند حرفهایش ما را ناراحت کرده ولی بیملاحظگی وی را بخشیدیم. به او کمک کنیم تا رشد کند و بداند که دوستش داریم.
- اما میل برای بخشش را با تحقیر کردن خود اشتباه نگیریم. خودمان را از محیطی که در آن مکررا با ما بد رفتار میشود یا سوء استفاده میشود خلاص کنیم، این خود انتخابی عاشقانه برای خودمان و دیگری است.
انتظار نداشته باشیم شخصی را که دوست داریم از همه ناراحتیها و دردها حفظ کنیم.
بخشی از دوست داشتن فرد دیگر، پرورش و رشد دادن وی به عنوان یک شخص مستقل است، دردها و ناراحتیها بخش غیر قابل اجتنابی از رشد انسان در طی زندگی میباشد.
عشق بی قید و شرط به این معنا است که هر کاری که میتوانیم برای شادی و راحتی طرف مقابل انجام دهیم ولی در عین حال به او اجازه دهیم از طریق تجربههای ناخوشایند هم رشد کند (بد نیست مقاله ۱۳ دلیل آزمایشات الهی را بخوانید).
- برای “حفاظت” از احساسات کسی که دوست داریم، دروغ نگوییم، به او در مواجهه با احساسات دردناک کمک و پشتیبانی کنیم.
- مثلا دروغ گفتن درباره شرایط مالی وخیم جهت کم نمودن ناراحتی طرف مقابل، احتمالاً موجب رنج و ناراحتی بیشتری در بلندمدت میشود بهتر است صادق، حامی و مشتاق همکاری برای پیدا کردن راه حل باشیم.
با “توجه و مراقبت کمتر”، بیشتر دوست داشته باشیم.
“آیا مراقبت همان چیزی نیست که عشق به آن مربوط میشود؟” بله، ما میخواهیم “مراقب” معشوق باشیم بطوریکه همواره برای رفاه و شادیاش تلاش میکنیم. ما نمیخواهیم بدین شکل “مراقبش” باشیم که عشقمان با پیامدهای خاصی قابل پیشینی و به اصطلاح مشروط باشد.
- پس، نگوییم “من اهمیتی نمیدهم چه تصمیمی گرفتی (چون آسایش تو ارتباطی به من ندارد)، بلکه بگوییم اهمیتی نمیدهم چه تصمیمی گرفتی (چون من فقط تو را دوست دارم صرف نظر از تصمیمات و اعمالت)”
- ما در عوض اعمالی که ما را خوشحال میکند، عشق نمیورزیم؛ شادی ما از فعل عشق بی قید و شرط نشأت میگیرد.
خودمان و افرادی را که دوست داریم، همانطور که هستند، بپذیریم.
مای امروز، بینقص و ایدهآل نیستیم و قادر نیستیم تمام و کمال عشق بورزیم. دیگران نیز کامل نیستند ولی ارزش عشق ما را دارند.
- عشق بی قید و بی شرط درباره پذیرش است؛ درباره اینکه از دیگران انتظار نداشته باشیم با انتخابهایشان و نحوه زندگیشان موجبات شادی ما را فراهم آورند. ما تنها میتوانیم خودمان را کنترل کنیم.
- شاید برادرمان بابت انتخابهای بد و نادرستش، بدنام شده باشد ولی این باعث نمیشود ما او را دوست نداشته باشیم. دیگران را بخاطر شکل زندگیشان دوست نداشته باشیم؛ عاشق آنها باشیم چون آنها در کنار ما حی و حاضر هستند.
این مقاله عالی بود. خداروشکر که با سیر کردن در سایت شما مطالب بسیار عالی و شگفت انگیز و مشاهده می کنم و شاهد تغییر کردن دیدگاه خودم نسبت به موضوعات معنوی هستم.
هدف ما هم اینه که کمک کنیم بیشتر و بهتر به خدا و یگانگی با هستی فکر کنیم تا بتونیم ان شالله به صلح درون و صلح جمعی برسیم. ان شالله که افراد بیشتری این مطالب رو بخونن و استفاده کنن
بسیار سپاسگزارم از مطالب فوق العاده سایت شما، به دنبال مطالبی در مورد خداوند و ایمان به خدا به سایت شما هدایت شدم و لذت بردم لز مجموعه مطالب عالی اینجا. ممنونم از زحمات شما
چقدر خوب بود در مدرسه درمورد عشق و دوست داشتن می آموختیم