کتاب فرشتگانی در لابه‌لای گیسوانم

معرفی را با متن پشت جلد کتاب شروع می‌کنیم:

“در هنگامی که کودک بسیار خردسالی بیش نبودم، مادرم به خوبی متوجه شده بود که گویی در عالم دیگری به سر می‌برم…

من حتی به خوبی دورانی که در گهواره‌ام می‌خوابیدم را به یاد دارم. البته باید بگویم که آن گهواره، یک زنبیل بزرگ بود؛ و به یاد دارم مادرم بر روی من خم می‌شد. من همچنین در اطراف مادرم، تعدادی موجودات نورانی بسیار خارق‌العاده و زیبایی را می‌دیدم. موجوداتی نورانی به رنگ‌های گوناگون که بیشتر شبیه رنگین کمان بودند! آن‌ها بسیار بزرگتر از من، اما کوچکتر از مادرم بودند…”

کتاب فرشتگانی در لابه لای گیسوانم اولین کتاب از این نویسنده است که به فارسی منتشر شده و توسط خانم مهدوی دامغانی – که از مترجمان بسیار خوب کتاب‌های حوزه معنویت هستند – ترجمه شده است.

این کتاب، ما را به دنیای فرشتگان و موجودات الهی می‌برد؛ جایی که برای همه ما ناشناخته است. گرچه آن توضیحاتی که نویسنده از تجربه دیدار و ارتباط با فرشتگان الهی بیان می‌کند توسط همه افراد باورپذیر نخواهد بود اما کسانی که در زمینه‌های متافیزیک، عرفان و معنویت مطالعه کافی داشته و از چیستی و چرایی مخلوقات غیر مادی خدا آگاهی دارند، دریچه‌ای از ابعاد پنهان زندگی بشر در مجاورت و حمایت فرشتگان را به تصویر می‌کشد.

نویسنده صادقانه بیان می‌کند که از بدو تولد با فرشتگان ارتباط داشته است. یعنی این موهبت، همراه او به زمین آمده تا آنچه از ماهیت و رسالت فرشتگان را می‌آموزد، به ما منتقل کند.

روایتی که در این کتاب می‌خوانیم، ما را به خودش جذب می‌کند و گاهاً تجربه‌های عرفانی نویسنده در ارتباط با فرشتگان، حسادت ما را هم بر می‌انگیزد. اما هدف این نیست که صرفاً زندگینامه نویسنده منتشر شود، بلکه لرنا برن قصد دارد ما را با وجود فرشتگان آگاه و آشنا کرده و رسالتشان را در حمایت و هدایت بشر باور کنیم. در صفحه ۳۶۸ کتاب در این باره می‌خوانیم:

“این کتاب نوشته شده است تا مردم بتوانند این نکات را به خوبی درک کنند و به یقین “بدانند” که فرشتگان الهی به رسالتی وجود دارند و پیوسته در اطراف ما مشغول گام برداشتن هستند. و اینکه همواره در کنار ما حضور دارند و اینکه تنها کافی است که ما دست‌هایمان را به جلو بگیریم و از آنها بخواهیم که دستانمان را لمس کنند و به یاری ما برخیزند تا آنها به سرعت، چنین کارهایی را برایمان به انجام رسانند. زیرا آنها سُفرای خدای مهربان و متعال هستند.”

در مورد نحوه ارتباط لرنا برن با فرشتگان، بخش دیگری از متن کتاب را می‌خوانیم:

” یک روز عصر، همچنان که مشغول شستن دست‌هایم در دستشویی توالت داخل گاراژ بودم، به آینه نگریستم و ناگهان فرشته‌ای ظاهر شد. نخست فقط صورتش نمایان شد. او مرا به وحشت انداخت و من ده متر در هوا جهیدم. همچنان که چند قدم به عقب بر می‌داشتم، به نظرم رسید که آینه پیش رویم محو شد و فرشته‌ای به صورت کامل در برابرم ظاهر گردید. درخشش نورش، تمام آن مکان را نورانی و منور می‌ساخت! پیش از آن که سخن بگویم، آن فرشته زبان به صحبت گشود و نام مرا صدا زد. او گفت: «لرنا…! مرا با نام فرشته الیشا صدا کن…» آن فرشته، ماهیتی زنانه داشت و همچنان که دستش را پیش می‌آورد، هردو دست مرا در دستانش گرفت. دستانش درست به مانند پر می‌نمود. هنگامی که سرم را پایین آوردم تا به آن دست‌ها بنگرم، دیدم به راستی که شکل و ظاهر پر را نیز دارند؛ اما همزمان، به گونه‌ای توضیح ناپذیر، به شکل دست‌های بشری نیز بودند. من از این رو الیشا را به عنوان یک فرشته زنانه می‌نامم که همچون زنی دربرابرم ظاهر گردید.”

لرنا برن، هم اکنون در مقام یک عارف و مربی معنوی در ایرلند فعالیت دارد.