09128593599
0
معرفی کتاب مثل یک راهب فکر کن

معرفی کتاب مثل یک راهب فکر کن

معرفی کتاب

جی شتی (Jay Shetty)، داستان‌سرا و پادکستری مشهور است که در گذشته راهب بوده و دانش، درک و تجربه رهبانیت خود را با جهانیان به اشتراک می‌گذارد. ماموریت او، اشتراک‌گذاری دانش و خرد بی‌نهایت به بیانی ساده، قابل فهم و قابل اجرا در زندگی است. 

کتاب مثل یک راهب فکر کن، ما را به بطن زندگی راهبانه می‌برد؛ به دریایی از آرامش درونی در اثر پذیرش زندگی و حضور آگاهانه در مسیر رشد.

هیچ‌کس راهب به دنیا نمی‌آید. راهبان اشخاصی عادی با شغل‌های مختلف هستند که به انتخاب خودشان وارد این مسیر می‌شوند. جی شتی نیز در گروه چنین افرادی قرار دارد و در این کتاب الهام‌بخش و توانمند، تجربیات خود را در اختیارمان قرار می‌دهد تا بیاموزیم چگونه بر موانع و مشکلات غلبه کنیم.

شتی که از بین پزشک و وکیل شدن، راهب بودن را انتخاب کرد و راهی هند شد، به ما نشان می‌دهد برای راهب شدن، نیازی به ترک دنیا یا سفر به هند نیست؛ و با ساده‌ترین کارهای روزمره هم می‌توان مثل یک راهب فکر و زندگی کرد.

متن زیر که در این کتاب بیان شده، می‌تواند تا حد خوبی ارزشمندی این کتاب را بیان کند:

«روح راهبگی به ما می آموزد که همه ما در سفریم؛ سفری درون خود برای یافتن خدا در عبادت و سکوت. می‌توانیم جنبه‌های زندگی خود را روحانی سازیم … اما برای راهب بودن، سفری موازی لازم است؛ سفری در بیرون از وجود ما. ما در جامعه زندگی می‌کنیم تا یاد بگیریم نسبت به نیاز دیگران حساس باشیم. کلید رستگی در پیش بردن هر دو سغر است؛ درونی و بیرونی».

چکیده کتاب

– مشاهده و ارزیابی، کلید تفکر راهبانه است که با سکون و ظرفیت داشتن میسر می‌شود. اولین گام برای راهب شدن، محدود کردن مزاحمت‌های بیرونی و رها کردن مادیات است.

– کارهای ما در اوقات فراغت، نشانگر ارزش‌های درونی ماست.

– وقتی تمام زندگی خود را پُر می‌کنیم و فضایی برای تامل باقی نمی‌ماند، رفته‌رفته همین حواشی تبدیل به ارزش می‌شوند. اگر ذهن و تفکرات ما از پیش تسخیر شده باشد، دیگر قادر به یافتن من حقیقی نخواهیم بود.

– دل کندن از داشته‌ها، بخش اعظم آهنگ زندگی است، چون هرچه را دوباره می‌توان به دست آورد.

– تنها راه رسیدن به سبک‌باری و سکون، رها کردن است. باید خود را – حداقل از نظر احساسی نه فیزیکی – از مردم و عقایدشان، که راه نفس را بر زندگی ما بسته‌اند، جدا کنیم.

– وقتی از دیگران عیب‌جویی می‌کنیم، توجه ما به خصایص منفی خودمان نیز جلب می‌شود؛ اما هنگامی که خوبی را در دیگران جستجو می‌کنیم، متوجه بهترین‌های وجود خود می‌شویم.

– رها کردن و وارستگی به انسان آزادی می‌بخشد، و آزادی یگانه شرط خوشحالی است. اگر در اعماق قلب خود همچنان به چیزی چنگ می‌زنیم – خشم، اضطراب یا مادیات – نمی‌توانیم خوشحال باشیم.

– اگر گمان می‌کنید کوچک‌تر از آن هستید که تاثیرگذار باشید، سعی کنید با یک پشه در پشه‌بند بخوابید.

– وقتی ردپای ترس را پی می‌گیریم و در جستجوی ریشه‌های آن به عقب برمی‌گردیم، اغلب متوجه ارتباط نزدیک آن با دلبستگی‌ها – نیازمان به تملک و کنترل مسائل – می‌شویم.

– به نظر من همه انسان‌ها باید ثروتمند و مشهور شوند و هر چه آرزویش را دارند انجام دهند تا درک کنند جواب اصلی این نیست.

– تا وقتی که خوشبختی ما در گروی وقایع متغیر بیرونی باشد، همیشه در حال دویدن به دنبالشان خواهیم بود.

– آنچه در طول روز انجام می‌دهید، از شستن صورت و صبحانه خوردن، تا قرارهای ملاقات، رفتن به سر کار و … هر کاری که انجام می‌دهید، همگی زندگی معنوی شما را می‌سازد؛ تنها نکته مهم این است که چگونه این کارهای ساده روزمره را انجام می‌دهید.

– جامعه مثل اعضای بدن است، هیچ عضوی از بدن مهم‌تر از اعضای دیکر نیست، همه در هماهنگی با هم کار می‌کنند و بدن به همه آنها نیاز دارد.

– کاوش در میان ضعف‌ها و قدرت‌ها، ما را به سوی دارمای خود هدایت می‌کند.

– وقتی استعدادها و اشتیاق شورانگیز سرشت شما به نیازهای جهان متصل شود و تبدیل به هدف شما می‌شود، در واقع دارمای خود را زندگی می‌کنید.

– نمی‌توانی هر چه می‌خواهی باشی، اما می‌توانی همه آنچه هستی باشی.

– ما در این جهان نمی‌توانیم هر کاری را انجام دهیم. درک کنیم آنچه من قادر به انجامش نیستم، هدیه و مسئولیت شخص دیگری است.

– دارما فقط اشتیاق شورانگیز و مهارت نیست. دارما یعنی اشتیاف شورانگیز در خدمت و کمک به دیگران. اشتیاق شما مختص خودتان است و هدفتان برای دیگران.

– دارمای شما باید نیازی را در جهان برطرف کند.

– از نگاه یک راهب، تمرکز بر دارما بزرگترین قدرت برای کنترل نفس یا تعلیم ذهن و ایجاد انرژی است.

– مرتاض حقیقی کسی است که همه موجودات را در قیاس با خود، در شادی و رنج برابر ببیند.

– غلبه بر نفس، تلاشی همیشگی‌ست، نه هدفی دست‌یافتنی.

– خود را آموزش دهید تا همواره قدردان و شکرگزار باشید و هیچ موهبتی از زندگی، حتی آنهایی که کمترین فایده را برایمان دارند ناچیز نشمرید.

– وقتی یکی از درهای خوشبتخی بسته می‌شود، در دیگری گشوده خواهد شد؛ اما اغلب ِ ما آنقدر خیره به در بسته می‌مانیم که اصلاً متوجه در تازه بازشده نمی‌شویم.

– عشق یعنی قضاوتی در کار نباشد.

– تنها راه یکی شدن با طبیعت، خدمت است. همچنین تنها راه همسو شدن با جهان هستی نیز خدمت است، چراکه ذات هستی همین است.

– هیچ‌کس با نفرت از دیگری به خاطر رنگ پوستش، گذشته‌اش یا مذهبش به دنیا نمی‌آید. مردم نفرت را می‌آموزند. پس همانگونه که می‌توانند نفرت را یاد بگیرند، باید قادر باشند عشق را نیز یاد بگیرند. چراکه عشق خیلی طبیعی‌تر از نفرت وارد قلب انسان می‌شود.

– هیچ‌چیز به ما تعلق ندارد. نیکوکاری بخشیدن از خود نیست. شما مالک آنچه می‌شوید که متعلف به زمین است و سپس آن را به زمین باز می‌گردانید. شما هیچ ندارید که مجبور شوید ببخشید.

فهرست

مقدمه

– بخش اول: رها کن

فصل اول: هویت

فصل دوم: منفی‌بافی

فصل سوم: ترس

فصل چهارم: نیت

مراقبه: تنفس

– بخش دوم: رشد

فصل پنجم: هدف

فصل ششم: روزمرگی

فصل هفتم: ذهن

فصل هشتم: نفس

– بخش سوم: بخشش

فصل نهم: قدرشناسی

فصل دهم: روابط انسانی

فصل یازدهم: خدمت‌رسانی

مراقبه: آواز

نتیجه‌گیری

پیوست

یادداشت نویسنده

دربارۀ نویسنده

خرید و دانلود

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *